یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ اند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. (سید شهیدان اهل قلم)
قلم به دست گرفته ام تا بنویسیم، از حق و حقیقت، شاید به مذاق تلخ بیاید اما سیاه نمایی نمیکنم، مینویسم از آنچه فکر میکنم باید بنویسم، از هر آنچه که دیگران نمی نویسند و یا از بیان آن ابا دارند، مهم نیست که در چشم خلق چگونه دیده شوی، مهم محبوب خالق بودن است. آمده ام تا جزئی از فلقی باشم که پیش از طلوع خورشید عدالت بر پهنه آسمان نشسته است.
دیر یا زود ظهور اتفاق خواهد افتاد، مهم این است که تو در آن چه نقشی داشته باشی و از آن مهمتر این است که بدانی تا حسین نیست مسلم فرمانده کل قواست..

خضرت زهرا

به نام خداوند قادر متعال، به نام خداوند بهار، خداوندی که جان میدهد زمین مرده را بعد از مرگ آن و به درستی که ان الله یحیی الارض بعد موتها و دوباره میپیچد در کوچه های خزان زده بوی شکوفه ها ، بوی بهار..

بهار زمین، بهاری که وجودش را مدیون بانویی ست، بانوی بهار. همو که خدا جهان را خلق کرد بخاطرش، خواجه لولاک خوانده مادرش و صف بسته انبیا به ادب در برابرش و نیست جز لنگر زمین و زمان شایستگی همسریش و سروران جوانان اهل بهشت شبیر و شبرش و در اغتدار مادری و حسن تربیت همین بس که چون زینب کبری ست دخترش، در هل اتی و کوثر و تطهیر و قدر و نور پیسته ذات خدا بوده مدح گسترش..

اورا فاطمه نامد خدای او چرا که منع شدند از آتش جهنم دوستداران او، شفاعت خلق محشر است مقام او و سواره است بر ناقه ی علی و پیاده اند تمام خلق در پی او و قدم نمینهد به جنت حق تا داخل نشوند محبین حسین او.

امسال گل های تمامی باغچه ها عطر یاس دارند و نیلوفری رنگ اند، امسال تمام ذرات با نوایی محزون مدیحش خوانند و مرثیه بهار سر دهند که بانوی بهار اذن دهید برایتان عزا اقامه کنیم، که بانوی بهار مارا نیز به بزم عزایتان بخوانید و رزق اشک مرحمت نمایید.

چه کردند این قوم ناسپاس بعد تو یا رسول الله؟ بحق چه خوب امانت داری کردند کتاب و عترت را چه بزرگ داشتند حرمت بیت نزول وحی را و خزان کردند بانوی بهار علی را به کوچه ها..

اما ای انسان! جا نمانی از کاروان عزای فاطمی هم نوا با ملائک و اولیاء الله. از احشام و اجسام و ذرات جهان کمتر مباشی و ایام عزای آل الله را به سکرت خاکی ات بگذرانی و از برای تسلای قلب نازنین مهدی زهرا(س) ، قطب عالم امکان عرض ادب نیاوری به حضور.

 

عید امسال پر از بوی گل یاس شده است

وَ پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است

همه ی دشت گواهند که با بوی بهار

عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است

چینش سفره ی امسال تفاوت دارد

سین هر سفره، سلامی ست که بر یاس شده است

روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده

سیب ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده است

ابر، در هیأت یک مستمِع مداحی ست

بس که می گرید و دل نازک و حساس شده است

جان گل های جهان پیشکش یاسی که -

زخمی سیلی باد و ستم داس شده است

 

 مریم سقلاطونی

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۱ ، ۲۱:۳۳
عبد الحسین(ع)

امام خامنه ای

آقای من سلام.

اول مرا ببخش که انقدر خودمانی شدم و وجود سراپا تقصرم را حبیبتان نامیدم و باز هم ببخش که جسارت کردم و غریبتان نامیدم!

میدانم این روزها چه حال و روزی دارید، میدانم چه غصه هایی در دل مهربانتان لانه کرده و این روزهای سیاه گویا تمامی ندارد. خاک بر دهان من که چنین اوصافی را به زبان قلم می آورم و از این غم قالب تهی نمیکنم. وقتی میبینم که چگونه تیتر میزند نجس پاره شیطان که ،پا گذاشتند بر روی کلام ولایت میخواهم بنشینم و زار زار گریه کنم بر غربتتان. اما آقا جان، مولایمان علی(ع) به یادم می آید و مظلومیت بی انتهایشان، قلبم تسکین می یابد و بیشتر بر خدا توکل میکنم.

این را خوب میدانم که شکر نعمت نعمتم افزون کند و کفر نعمت از کفم بیرون کند و این را نیز میدانم که ماهی تا در آب زندگی میکند قدر آب را نمی داند و زمانی به قدر و ارزش آب پی میبرد که دیگر آن را از دست داده است. مولایمان علی(ع) که وصی و جانشین برحق حضرت رسول(ص) و معصوم از هر معصیت و خطا بود و از همه مهمتر مستقیم منسوب شده خداوند ، بدون مقبولیت مردم خانه نشین شد و کشتی حکومت دینی به گل نشست، اما نه اینجا کوفه است و نه ما کوفیان ، این ماییم و حمایت تا پای جان از علی زمانمان.

خدا میداند که با نگاشتن این جملات بغض گلویم را میفشارد و تاب مقاومت را از تنم میرباید اما مولا جان ممنون که مارا قابل دانستید و فرمودید که با ما از بداخلاقی ها و بی معرفتی های خواص میگویید و درد دل میکنید، ممنون که سر به چاه غربت فرو نمیبرید و مارا لایق میدانید برای بازگو کردن غم ها و دغدغه هایتان.

این روزها فضا فضای بی اعتمادی مردم به مسئولان است، مسئولینی که درباره شان چه فکر میکردیم و چه شدند، اما مردم در روز جشن پیروزی انقلاب با استقبال بی سابقه از این جشن و خلق حماسه ای دیگر نشان دادند که تا پای جان به پای نظام و رهبرشان ایستاده اند و دوباره این مردمند که به خواص بی خاصیت درس بصیرت و ولایت مداری میدهند.

خائن که شاخ و دم نداد! خیانت هم در رده شرک و کفر طبقه بندی دارد، خیانت یا از سر جهالت است و یا از سر عناد که اگر از سر عناد با نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد که دیگر فاتحه اش را باید خواند. مگر نفرمودید از امروز تا روز انتخابات هرکس فضای کشور، احساسات مردم را در جهت اختلاف افکنی تحریک کند به کشور خیانت کرده است؟! چه کردند آقایان؟! چگونه ادعاهای ولایت مداری شان را ثابت کردند؟! چه مجلس، چه دولت و چه دستگاه قضا هرسه بازنده این مجادلات بودند و برنده اصلی دشمنان قسم خورده این مردم و انقلاب.

مردم بحمدالله بصیرند، هوشیارند میبینند چه کسانی دغدغه شان جنگ قدرت است، میبینند چه کسانی برخلاف جریان انقلاب و نظام و رهبری در حال حرکت اند و سنگ خود و دوستانشان را به سینه میزنند. مردم میدانند چه کسانی به این نظام، به خون شهدا، به آرمانهای انقلاب خیانت کردند و بعد این تاریخ است که درباره این بداخلاقی ها قضاوت خواهد کرد. آقایان تا دیر نشده باید عذر بخواهند و ابراز پشیمانی کنند! بترسند از روزی که صبر علی تمام شود و دست به ذوالفقار ببرد و دودمانشان به باد رود.

سایه تان مستدام ، سرتان سلامت آقا، تا خدا و امام زمان(عج) را دارید، تا این مردم انقلابی و همیشه در صحنه را دارید و تا بسیجیان جان بر کفتان را دارید غصه نخورید، تا آخرین قطره خونمان به پای شما و نظاممان خواهیم ماند با هیچ احدی عقد اخوت نبسته ایم و در این راه از هیچ هزینه ای دریغ نخواهیم کرد. کافی است لب تر کنید!

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۲۵
عبد الحسین(ع)

حجت الاسلام پناهیان

در یادداشت قبلی مربوط به جنگ نرم و تاتیک های مقابله با جنگ نرم دشمن با اشاره به حربه های دشمن برای ایجاد جنگ روانی و مقابله نرم و به قولی فرهنگی با آرمانهای والای انقلاب اسلامی ایران بر لزوم استفاده از ابزارهای جنگ نرم توسط نیروهای انقلاب تاکید شد. اگر میخواهیم در این جنگ دست پر و سربلند باشیم و به توفیقاتی در مقابله با صف آرایی عظیم ، منظم و هدفمند دشمن برسیم ناگزیریم تا از ابزارهای جنگ نرم استفاده کنیم. دیروز سلاحمان در مقابل دشمن بعثی توپ و تانک بود و امروز سلاحمان از جنس قلم و وبلاگ و رسانه است.

یکی از مهمترین ابزارهای جنگ نرم که دشمن هم به خوبی از آن بهره میبرد ابزار سینما ست. امروز هالیوود اصلی ترین نقش جهت دهی خودآگاه و یا ناخودآگاه به اذهان جهانیان را ایفا میکند و این ما هستیم که در مقابل چنین ابزار قدرتمندی تقریبا فلج مانده ایم. به جرعت میتوان گفت هیچ حرفی برای گفتن در این زمین نداریم. به قول استاد بزرگوار حاج آقا پناهیان هرکس دوزر انقلاب ما ، انقلاب داشت در این 30سال سه هزار فیلم و سریال برای معرفی به مردم جهان ساخته بود، اما ما حتی در معرفی انقلابمان به مردم خود و خصوصا نسل سوم انقلاب عاجزیم.

حجت الاسلام پناهیان با آن شور انقلابی و نظریات علمی و موشکافانه ای که نسبت به مسائل فرهنگی و چالشهای انقلاب اسلامی دارند اخیرا در برنامه ای تلوزیونی به تشریح مسئله سینما و سینماگر دینی و نیاز جبهه انقلاب اسلامی برای به خدمت گرفتن این ابزار قدرتمند اشاره کرده اند که پیشنهاد میکنم از کلام ارزشمند ایشون بهره مند شوید.

به گزارش رجانیوز، حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در این برنامه با تاکید بر تناسب ذاتی میان سینما و دین گفت: وقتی این دو به هم برسند، این سینماست که بیشتر بهره می‌برد، دین را از طریقی غیر از سینما هم می‌توان منتقل کرد، هرچند که ممکن است سخت‌تر باشد اما عوامل مختلفی وجود دارند که دست به دست هم می‌دهند و باعث فراگیر شد دین خواهند شد.

وی با بیان اینکه سینما می‌تواند این مسیر را تسریع و تسهیل کند، افزود: اما سینما بیش از اینکه به دین خدمت کند به خودش خدمت خواهد کرد، زیرا دین نگاه عمیق و در عین حال زیبا به سینما می‌دهد.

دین می‌تواند سینما را رونق بیشتری دهد

این کار‌شناس مسائل فرهنگی اظهار داشت: اگر سینما برای عده‌ای وسیله‌ای است برای سرگرمی، دین می‌تواند این وسیله را رونق بیشتری ببخشد و یا اگر سینما برای عده‌ای وسیله‌ای است برای نشان دادن روابط عاطفی، دین می‌تواند این روابط عاطفی بین انسان‌ها را تقویت ببخشد.

پناهیان ورود دین به عرصه سینما را به منزله تک ساحتی شدن سینما ندانست و تاکید کرد: وقتی سینما دینی شود، سمت و سوی الهی پیدا خواهد کرد، نه اینکه بخشی از زندگی را مورد غفلت قرار دهد، بخشی از عواطف و احساسات را نگاه نکند، بخشی از درگیری‌های انسان را بی‌توجهی کند. بلکه زاویه دید را تغییر می‌دهد و اتفاقا سینماگر دینی باید تمام اجزای زندگی را مورد توجه قرار دهد.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه سینماگر علاوه بر حکمت و صفای باطنی باید دارای هوشمندی و ذکاوت فوق‌العاده‌ای باشد، افزود: هوشی که در یک کارگردان و فیلمنامه نویس ـ که در بسیاری مواقع این دو حرفه در یک فرد تجلی پیدا می‌کند ـ مورد نیاز است، بسیار زیاد‌تر از دیگر هنرهاست، حتی بیشتر از هوشی است که ما در دانشگاه‌ها و رشته‌های فنی نیاز داریم.

معرفت یک کارگردان باید از یک عالم دینی هم بیشتر باشد

به گفته وی کارگردانی حرفه‌ای است که باید معرفت زیادی داشته باشد، حتی باید معرفتش از یک عالم دینی بیشتر باشد یا حداقل با‌‌ همان معرفتی که دارد، نگاهی تیزبینانه به امور داشته باشد.

پناهیان با بیان اینکه برخی از سینماگران ما مسلمان هستند اما انقلابی نیستد، گفت: شما اگر فیلم خوب می‌خواهید نیازی ندارید که سینماگر انقلابی باشد، اما اگر فیلم انقلابی بخواهید نیاز دارید که سینماگرتان حتما انقلابی باشد.

این کارشناس مسائل هنری شهید آوینی را یک سینماگر انقلابی توصیف کرد و افزود: او قبل از اینکه به هویت صنفی خودش عشق بورزد، به هویت انقلابی‌اش عشق ورزید.

سینماگر انقلابی به دنبال اصلاحات حداقلی نیست

وی ادامه داد: سینماگر انقلابی دنبال رفورم و اصلاحات حداقلی نیست، دنبال دیدن عوامل سطحی مشکلات مردم نیست، به ریشه‌ها نگاه می‌کند و در حد معقول سعی در ریشه کن کردن آن‌ها می‌کند، سینماگر انقلابی به همه مردم عشق می‌ورزد و برای همه آن‌ها دل می‌سوزاند، سینماگر انقلابی در تنهایی‌هاش برای فقرا اشک می‌ریزد، سینماگر انقلابی برای کسانی که با خدای او و حسین او نیستند گریه می‌کند.

پناهیان با بیان اینکه ساخت اثر انقلابی نیاز دارد که انسان در درون خودش آتش گرفته باشد، تصریح کرد: شهید چمران کسی است که خودش آتش گرفته، اصلا اثر هنری ندارد اما خودش اثر هنری است.

این استاد دانشگاه حفظ شأن سینماگر را لازمۀ داشتن «سینمای فاخر» دانست و گفت: برای اینکه به یک سینمای فاخر برسیم باید شأن سینماگران را حفظ کنیم و بالا ببریم و در‌‌ همان سطحِ بالا به مردم معرفی کنیم.

وی خاطرنشان کرد: این موضوع از یک سو انتظار مردم از سینماگر را بالا می‌برد و از سوی دیگر انتظار خود سینماگران هم از خودشان بالا‌تر می‌رود و اگر بخواهیم منتظر رشدی باشم، این رشد باید در بستر این تکریم صورت بگیرد.

سینماگر یک شبه فیلسوف است

پناهیان با بیان اینکه واقعا سینماگر یک شبه فیلسوف و بلکه بالا‌تر از یک فیلسوف و یک انسان اندیشمند و بلکه بالا‌تر از یک انسان دانشمند است، اظهار داشت: کسی که فراوانی دانش دارد، حتما نباید اندیشمند باشد و توان استفاده از آگاهی‌ها برای رسیدن به نتایج جدید نداشته باشد اما بنا به قراردادی که در این بحث مطرح می‌کنیم، شاید بتوانیم اصطلاح اندیشمند را عمیق‌تر از اصطلاح دانشمند تلقی بکنیم.

این کارشناس مسائل هنری با تاکید بر اینکه ما باید انتظارمان را از سینماگران بالا‌تر ببریم تا افراد فرهیخته به این عرصه ورود پیدا کنند، گفت: اگر بخواهیم به یک سینمای دینی و سینمای انقلابی برسیم باید این باور را در جامعه نهادینه کنیم که سینماگر باید فردی عمیق باشد.

به گفته وی یقینا یک سینماگر آگاهی‌های فردی، روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و نگاه عمیق تاریخی باید داشته باشد تا بتواند در این عرصه فعالیت کند.

قدرت تحلیل و آینده‌نگری یکی از خصوصیات سینماگر انقلابی است

پناهیان دارا بودن قدرت تحلیل و آینده نگری را یکی از خصوصیات یک سینماگر انقلابی دانست و افزود: در عرصه اندیشه، سینماگر انقلابی باید قدرت تحلیل، به ویژه آینده‌نگری داشته باشد و نمی‌شود یک انقلابی آینده‌نگر نباشد چرا که اگر یک انقلابی آینده‌نگر نباشد، در قضاوت‌هایش دچار اشتباه و خمودگی می‌شود و حساسیت‌هایش کم می‌شود.

این استاد دانشگاه ادامه داد: حضرت امام(ره) وقتی خواستند فردی را که به عنوان جانشنین ایشان مطرح بود عزل کنند، گفتند که "شما فرد ساده لوحی هستید." یک انقلابی نباید ساده باشد، باید هوشمند باشد، باید دست همه سیاستمداران فریبکار عالم را بخواند، آثار عملی و نهایی و تمام تئوری آن‌ها را درک کند، اگر یک سینماگر بخواهد انقلابی باشد، در تحلیل، باید نقد دموکراسی در مشتش باشد، که این دومینویی است که آغاز شیرینی دارد اما در ‌‌نهایت به ویرانی منجر می‌شود و در واقع این قدرت بصیرت عمیق است که می‌تواند از یک فرد، سینماگر انقلابی بسازد.

سینماگر انقلابی باید استقلال روحی داشته باشد

وی ویژگی دوم یک سینماگر انقلابی را داشتن «استقلال روحی» خواند و با بیان اینکه یک هنرمند انقلابی نمی‌تواند استقلال نداشته باشد، گفت: هنرمند انقلابی حتی باید در تشویق و تنبیه دوستانش هم باید استقلال داشته باشد، یعنی زخم زبان خوردنش هم باید ملس باشد و از سرزنش نترسد.

پناهیان در عین حال خاطرنشان کرد: این به معنی بی‌اعتنا بودن به انتقاد دیگران نیست، بلکه منظور عدم پذیرفتن تاثیر منفی و یا حتی مثبت از این تشویق‌ها و تنبیه‌هاست و اگر این استقلال روحی نباشد، متاثر از انتقاد‌ها برای راضی نگاه داشتن همه، دست به تعدیل انقلاب و عقاید خودش می‌زند.

این استاد دانشگاه سومین خصوصیت مهم سینماگر انقلابی را دوستی و دشمنی دانست و گفت: نمی‌شود با بشریت دوست بود اما نسبت به دشمنان بشریت بی‌تفاوت بود.

وی اظهار داشت: وقتی به تعریف امام درباره هنر نگاه می‌کنید، به بُعد نفرت از سرمایه‌داران ظلم و ستم اشاره می‌کند و این طبیعی است که هنرمندان به خوبی‌ها و زیبایی‌ها علاقه و عشق دارند، اما هنرمند انقلابی، نسبت به آنچه باعث از بین رفتن این زیبایی‌ها و خوبی‌ها می‌شود، نفرت دارد.

حضور انقلابیون در سینما مهم‌ترین وظیفه آنهاست

پناهیان با تاکید بر اینکه حضور انقلابیون در عرصه سینما را از مهم‌ترین و اصلی‌ترین وظایف آن‌ها است، گفت: اگر انقلابیون حضور در عرصه سینما را وظیفه اصلی خود تلقی نکنند، وضع سینما درست نخواهد شد.

وی با بیان اینکه بزرگ‌ترین صادرات جامعه و کشورما، صادرات معنویت و معرفت است که باید به وسیله این ابزار صادر شود، گفت: بزرگ‌ترین صادرات ما نفت نیست و ضروری‌ترین امور، تکنولوژی‌های سخت نیست بلکه بزرگ‌ترین مزیت نسبی ما محصولات معنوی و فرهنگی ماست که باید از طریق همین تکنولوژی‌های نرم رسانه‌ای به عالم منتقل شود.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۰۷
عبد الحسین(ع)

 بیداری اسلامی

از همان روزهای ابتدایی نهضت مردمی انقلاب اسلامی ایران ، اصلی ترین شعار فعالان و انقلابیان و بویژه حضرت امام خمینی(ره) دفاع از حقوق مظلومان عالم و مخصوصا مسلمانان جهان و فلسطین بود و هنوز هم با گذشت 34سال از پیروزی انقلاب نه تنها این شعار ها و ادعاها تغییر نکرده، بلکه با پوشاندن جامه ی عمل به آن شعار ها توسط مردم و حکومت جمهوری اسلامی ایران این موضع تثبیت شده است. مهمترین هدف ایران در مقابله با مسلمانان دنیا تقویت اتحاد آنان در مقابل استکبار جهانی و دشمنان اسلام است. در این یادداشت سعی داریم موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال جریانهای اسلام گرا و یا مدعیان اسلام را بیان کنیم و نقش جمهوری اسلامی ایران در اتحاد مردمان مسلمان دنیا بررسی کنیم.

 

اولین جریان اسلام گرا که همواره مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران بوده و هست، جریان مقاومت میباشد. مقاومت فلسطین و لبنان تنها جریانی است که بیش از همه قدرت گرفته از انقلاب اسلامی ایران است و در تمامی این سالها مورد حمایت مستقیم جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است. یک تعبیر غلطی که در این حمایت در اذهان بوجود آمده این مسئله بوده است که این جریان به دلیل شیعه مذهب بودنشان مورد حمایت ایران قرار دارند، در صورتی که مردم فلسطین عمدتا سنی مذهب هستند اما مسئله فلسطین مسئله تمام جهان اسلام است و وظیفه دفاع از برادر دینی همواره واجبی برگردن همه مسلمانان دنیاست، گرچه عده ای که به اسلام آمریکایی ایمان دارند نتنها با بی تفاوتی مانع جنایات اسرائیل نمیشوند، بلکه با خوش خدمتی به این شیطان بزرگ او را در رسیدن به اهداف شومش که شامل در کام نابودی کشیدن خود آنان نیز میشود یاری میدهند. همه از خدمات ارزشمند ایران به این جریان و نقش حمایتی که در جبهه ضد اسرائیلی مقاومت ایفا میکند مطلعیم و رهبر معظم انقلاب هم به این نکته اشاره فرمودند که از این به بعد هم هرکجای عالم عده ای پرچم مبارزه علیه رژیم نامشروع اسرائیل بلند کنند ما حمایتشان میکنیم و هیچ اباعی در بیان این مسئله نداریم.

 

دسته بعدی جریان اخوان المسلمین است که از قدیمی ترین جریانات اسلام گرای عربی به شمار میرود. اخوان المسلمین در ابتدا از جریانات تندرو سلفی به شمار میرفت که به مبارزات مسلحانه اش شناخته میشد اما به تدریج با ورود به سیاست مواضع معتدل تری را پیش گرفت. جمهوری اسلامی ایران علاوه بر نقاط مشترکی که با این جریان اسلام گرا دارد اختلافای نیز دارند. مهمترین نقطه اشتراک این جریان و جمهوری اسلامی ایران مسئله فلسطین و ضدیت با اسرائیل است، اما از آن طرف رابطه دوستانه ایران و سوریه همان نقطه اختلاف ما با اخوان المسلمین است. این رابطه کدورت اخوانی ها و سوریه به سالهای دور باز میگردد و حتی سابقه درگیری بینشان وجود داشته است. این مسائل اختلافی برای اخوانی ها بیش از وحدت مسلمین جهان اهمیت دارد و این به ضرر تمام مسلمانان تمام میشود. گفتنی است اختلاف نظر ما بر سر سوریه با اخوان المسلمین مانع حمایت ما از این جریان نبوده است و چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب مصر همواره جمهوری اسلامی ایران حمایت خود را از این جریان اسلام گرا اعلام داشته و از رئیس جمهور اخوانی مصر حمایت کرده است.

دسته آخر که بسیار مشکوک است و نمیتوان با قاطعیت آنان را اسلام گرا خواند چرا که هیچ مسلکی از آنان با اسلام مطابقت ندارد، جریان های تندرو سلفی است که برجسته ترینشان را جریانی موسوم به القاعده میتوان نام برد که چندین عملیات تروریستی بزرگ دنیا را به عهده گرفته اند. این جریان که علاوه بر شیعیان فرقی از اهل تسنن را هم تکفیر یا رد کرده اند به تکفیری نیز مشهورند. سلفی ها به سه دسته تقسیم میشوند، سلفی های سنتی یا وهابی ها که در خاندان آل سعود جا دارند. دسته بعد سلفیان علم گرا هستند که بیشتر به درس و بحث میپردازند و در مراکز علمی و مذهبی فعال اند و دسته آخر سلفیان جهادی که بیشتر از عوام الناس و طبقه محروم جامعه سرچشمه میگیرند و به علت سطح سواد بسیار پایین و محرومیت های مالی تحت تاثیر تفکرات تندرو تکفیری عالمانشان و سخنان احساسی آنان دست به جنایات و حملات مسلحانه میزنند. اسامه بن لادن که چندی پیش وسط نیروهای آمریکایی کشته شد از نمادهای این گروه به شمار میرود. این دسته از سلفیان تندرو که با وعده های پوچ اخروی سرانشان دست به چنین جنایاتی میزنند عمدتا از طبقه های محروم و تهی دست کشورهای پاکستان و افغانستان و عراق و سوریه هستند. جمهوری اسلامی ایران همواره این گروه را تروریست خوانده و مقابلشان ایستاده است و هرگز آنان را مسلمان نمیداند. به عقیده ما این جریان توسط خود آمریکایی ها و برای برهم زدن وحدت مسلمین و بدنام کردن آنان حمایت میشود.

 

همانطور که در اعتقاد ما مسلمانان و مخصوصا جمهوری اسلامی ایران که به عنوان ام القری جهان اسلام مطرح است وجود دارد دفاع از مظلوم و حمایت از تمام مسلمانان و حفظ وحدتشان از همه چیز برای ما در مقابله با ابرقدرت ها و مستکبران جهان مهمتر است و همواره ثابت کرده ایم که در حمایت از این آرمانها از هیچ عملی مضایقه نخواهیم کرد.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۲۴
عبد الحسین(ع)

بسم رب الشهداء

 تو کتابخونه دانشگاه بودم. برا کمی استراحت لابه لای مطالعه درسها یه مطلب از یه نشریه درباره شهید مصطفی احمدی روشن میخوندم، خاطرات خانواده و دوستانشون بود. دیدم یکی از دوستان پیامک داد: دیدار فعالان فضای مجازی با خانواده شهید احمدی روشن، جمعه 22 دی ماه به مناسبت اولین سالگرد شهادت..

خیلی خوشحال شدم، انتظار یه همچین سعادتی رو نداشتم که نصیب من بی لیاقت شده بود. روز موعود فرا رسید و به اتفاق یکی از دوستان راه افتادیم به سمت منزل پدر شهید احمدی روشن. از دور که تجمع دوستان جلو درب منزل و همهمه شون خودنمایی میکرد، جلو رفتیم و دیداری با رفقای مجازی تازه کردیم و در پارکینگ منتظر شدیم تا همه جمع بشن. بعد از تشریف فرمایی همسر و پدر شهید و علیرضای روشن عزیز که بیرون بودند وارد منزل شدیم. وقتی وارد شدیم مادر شهید مشغول تماشای مستند شهید روشن که از سیما پخش میشد بودند و علیرضا هم درکنار دوستانش جلوی تلوزیون نشسته و به تصاویر پدرشهیدش خیره شده بود، آرام و دوست داشتنی و هنوز نمیتوانم تصور کنم در چنین لحظاتی به چه می اندیشید. ما پشت سر علیرضا بودیم ، بعدا در عکس ها دیدم که بچه بغض کرده و اشک در چشمانش جمع شده بود، بغضی که نشان میداد آغوشش بدجور هوای بابا کرده است.

ما هم نشستیم و مات این تصاویر شدیم، فرزند خردسالی که حالا یکسال از نبودن پدرش میگذشت، به تعبیر مادربزرگ یک سال بود که پدر پیش خدا به ماموریت رفته بود و این خلا کاملا در چشمان علیرضا نمایان بود. زمان در حال سپری شدن در سکوت بود و همه سراپا گوش و چشم بودیم، اشک در چشمان عده ای هم حلقه بسته بود و بغضی که گلوی خودم را میفشرد، از فکر علیرضا نمیتوانستم آسوده شوم و صدای دست نوشته های آخر مصطفی شهید که در مستند در حال پخش بود و بر جانمان مینشست: "از تو همسر عزیزم ممنونم که در تمام این سالها با تمام سختیها ساختی و.." کاملا شبیه آخرین وصیت های حاج همت خودمان بود، مهربان و صمیمی.

مستند که تمام شد تلوزیون را خاموش کردند و حاج آقا احمدی روشن کمی برایمان صحبت کردند. ناگهان صحنه هایی جلو چشمانم آمد که در یکی از فیلمهای شهید دیده بودم، گویا حاج مصطفی از زیارت خانه خدا بازگشته بودند و پدر آنچنان صورت بر صورت فرزندش گذاشته بود و اورا میبوسید و میبویید و صورت را از صورتش جدا نمیساخت که مرا به یاد روضه علی اکبر امام حسین(ع) می انداخت و اینکه چقدر سخت است داغ جوان دیدن. پدر شهیدی بحق بصیر، از سرمشق های زندگی آقا رسول الله(ص) و امام مجتبی(ع) در روز 28صفر فرمودند تا ویژگی های زندگی جهادگونه مصطفی شهید. حاج آقا پیام دادند که اگر خود را در این راه به سختی ها بیاندازید، اگر هزاران فعالیت و کوشش و مجاهدت به خیال خودتان انجام دهید ولی پا جای پای شهید نگذارید هیچ کدام فایده ندارد، مصطفی شهید راه ولایت بود، سید علی را تنها نگذارید و راه مصطفی را ادامه دهید. شهید از همه چیز و همه کس دل میکند و فقط برای رضای خدا فعالیت میکند و در آخر هم با یاد خدا پرمیکشد. من یقین دارم که مصطفی هم اینگونه بود و نه اینکه آرزوی شهادت داشته باشد، او عاشق شهادت بود.

غم از دست دادن مصطفی عزیز آنقدر سنگین مینمود که در چهره خانواده نمایان بود، پدری که با حسرت میگفت این هدیه الهی را نشناختم و به خود میبالم که پدر چنین انسان ارزشمندی بودم. کسی که تا آخرین لحظه عمرش دست از مجاهدت علمی و تلاش و کوشش برای سربلندی اسلام و کار فقط برای رضای خدا بر نداشت.

گویا جایی قرار داشتند و گفتند شما را به خدا و حاج خانوم میسپارم و لبخندی بر چهره حاضران نقش بست، جلسه را ترک کردند و مادر و همسر شهید خود را برای پاسخ به سوالات بچه ها آماده کردند. علیرضا هم که از ابتدا با دوستانش به اتاق رفته بود و بازی میکردند گاه گداری به ما سر میزد و روی پای مادر مینشست و در گوش هم نجوایی میکردند و باز میرفت.

از مادر پرسیدیم، آیا مصطفی انسانی ماورایی بود؟ چه ویژگی خاصی داشت که مصطفی شد؟ مادر در دو کلمه فرمود: شجاع و مهربان بود. ترس برای او تعریف نشده بود و حتی زمانی که درمانده از مسئله ای بود در گوشه ای فقط فکر میکرد و بهترین راه را انتخاب میکرد. به فرزند و همسرش عشق می ورزید و احترام پدر و مادر را همیشه داشت و این رمز مصطفی شدنش بود.

دوستی پرسید: ما چه کنیم، ما که داعیه فعال مجازی بودن داریم؟ ما که بعضیها یمان درس مان میلنگد به بهانه فعالیت و مجاهدت مجازی؟

همسر شهید فرمودند: مصطفی هم در بسیج دانشجویی فعال بود و معاون فرهنگی بود و هم در کانون نهج البلاغه و.. فعالیت پررنگ داشت، درسش سرجایش بود و فعالیت تحقیقاتی و علمیش هم سرجایش، وقتش را تلف نمیکرد و به همه اولویتهایش میرسید. مادر شهید هم به این نکته اشاره کردند که مصطفی لیسانس شیمی داشت، اما یک دانشمند بود که در هر حوزه ای احساس توانایی انجام خدمت میکرد وارد عمل میشد، شاید روزی 4 ساعت بیشتر نمیخوابید و همیشه میگفت روزی فرا میرسد که دیگر فقط میخوابیم و برنمیخیزیم.

خانواده ای مهربان و صمیمی، گرمای وجود مادر شهید مصطفی روشن بهمان آرامش میداد، مادری از جنس زینب(س) صبور و مهربان. میگفتند روی مصطفی خیلی حساس بودم، اگر مسجد نبود تا قبل از غروب آفتاب باید خانه می بود و حتی شبی که او خیلی دیر به خانه آمد(ساعت 10 شب!) اورا باز خواست کردم و او هم گفت که با بچه ها در مسجد گرم صحبت شده و گذر زمان را متوجه نشده بود.

کسی پرسید: رمز تربیت فرزندی مجاهد و زندگی با همسری مجاهد چیست؟ همسر شهید در پاسخ فرمودند: خیلی سخت است چنین زندگی و فقط صبر و تحمل میخواهد، من هم گله میکردم ولی مصطفی همیشه با مهربانی و لبخندهای زیبایش همه مشکلات را از ذهنم بیرون میکرد و لحظاتی را که هرچند کم در کنارمان بود بسیار لذت بخش میگذراندیم. مادر هم فرمودند که اخلاق خوش همه مشکلات را سهل میکند و اگر مردی بیرون از خانه هزاری هم مجاهدت کند و در خانه بد اخلاق باشد هیچ ارزشی ندارد. اگر مصطفی اشتباهی هم انجام میداد من به او تذکر جدی میدادم و او هم با مهربانی قبول میکرد و احترام پدر و مادر را داشت.

یکی از بچه ها درباره دیدار با حضرت آقا و همچنین قبول نکردن دیدار ایشان با آقای هاشمی پرسید و مادر شهید در جواب فرمودند: اول درباره خدمات بیشمار جناب آقای هاشمی برای انقلاب بگویم و اینکه واقعا به نظام و مردم خدمت کردند اما در فتنه 88 عملکرد و موضع گیری خوبی از خود نشان ندادند و همین کافی بود برای ما. اما درباره دیدار با حضرت آقا بگویم، وقتی بعد از چندین روز از شهادت مصطفی به دیدار ما آمدند و اصرار هم داشتند که حتما ایشان به دیدار ما در خانه مصطفی بیایند، با دیدن چهره نورانی ایشان تمام غم ها و غصه هایم یادم رفت و انگار نه انگار که جوانم را از دست داده بودم، چهره و وجود سراسر نور ایشون روحیه ای دوباره به من بخشید.

دلم نمیخواست آن جلسه تمام شود، وجود حاج مصطفی را حس میکردم، انگار خودش میزبانمان بود. اما وقت جلسه تمام شده بود، یکی از دوستان گفت وقت جلسه روبه اتمام است و در پایان از شما مادر و همسر شهید میخواهیم نصیحت آخرتان به ما بچه های فعال مجازی بیان کنید.

مادر شهید فرمود: اعمال و رفتار هر شخصیتی معرف گروهی است که او به آنها متعلق است، اگر شما بسیجی هستید با اعمال و رفتارتان(همانند مصطفی) سبب افتخار و سربلندی مجموعه تان بشوید و جاذبه باشید برای اسلام، مصطفی با اخلاق خوش و با درس خوبش باعث جذب دیگر دوستانش که حتی از نظر اعتقادی ضعیف بودند به اسلام و انقلاب و ولایت فقیه میشد. همسر شهید نیز نکته ای قابل توجه دانشجویان فرمودند: به مجاهدت علمی در دانشگاه توجه ویژه داشته باشید تا خدای ناکرده نگویند جوانان مذهبی و بسیجی که فعالیت های فرهنگی و.. میکنند از نظر درسی و علمی ضعیف اند، با قوی نگه داشتن خود در زمینه علمی باعث سربلندی و افتخار این قشر باشید و کاری نکنید مگر برای رضای خدا و با اخلاص کامل.

جلسه تمام شد و حاج خانوم فرمودند هیچ کس از خانه خارج نمیشود مگر اینکه از این میوه ها بردارد. حتی کیسه هایی در نظر گرفته بودند تا میوه ها را برداریم و ببریم. دیدم بچه ها دور مادر شهید روشن را گرفته اند و با او مشغول صحبت اند و ایشان با مهربانی و حوصله به آنها پاسخ میدهد.

جلو رفتم و به ایشون گفتم: حاج خانوم ، فرزندانتون رو از دعای خیرتون محروم نفرمایید، در جواب لبخندی زدند و فرمودند اگر لیاقت داشته باشیم چشم..

امروز باز هم به خود رجوع کردم، باز هم از خود سوالاتی پرسیدم که برای جواب دادن به آنها شرمگینم، امروز باز هم حقارت خود را در برابر روح بلند مصطفی شهید احساس کردم. میدانم چگونه باید دینم به شهدا را ادا کنم، میدانم چگونه باید جبران کنم، میدانم باید چه کنم که فردای قیامت از روی شهدا، از روی مصطفی روشن ها شرمگین نباشم. اما بین علم و عمل از زمین تا آسمانها فاصله است. خداوندا سفره کرمِ کریم اهل بیت امروز از همیشه و هرسال برایم رنگین تر بود، با عنایت توفیق ِعمل، کامل را اکمل و ما را قدمی به شهادت در راه خودت نزدیک گردان.

توفیق بینش و بصیرتی عنایت نما تا همانند حاج مصطفی ضرورت و موقعیت را بشناسیم، پشت سر ولایت حرکت کنیم و سنگرهای مجاهدت انقلاب را بعد از شهدا رها نکنیم و سرگرم بازی های دنیا نشویم. همانند مصطفی شهید اولویت ها را دریابیم و با حب دنیا ، حب مسئولیت و حب مال، اسلام را نفروشیم. میگویند شهید احمدی روشن هر وقت به بهشت زهرا(س) میرفت و سن کم شهدا را میدید، میگفت دارد دیر میشود برای ما. خدایا دارد دیرمان میشود، دریابمان..

۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۱ ، ۰۱:۰۷
عبد الحسین(ع)

درسری یادداشت هایی با عنوان تکنیک های جنگ نرم، نکاتی را که لازمه مقابله با دشمن در جنگ نرم و به نظر مورد احتیاج افسران جنگ نرم است و جزئی جدا ناپذیر از سلاح های مورد نیاز در این جنگ ، بررسی خواهیم کرد، انشالله که مفید واقع گردد.

ابتدای امر تعریفی مختصر از چیستی و چرایی جنگ نرم را ارائه میکنیم. همانطور که از جزء اول این کلمه، یعنی "جنگ" پیداست، ما با یک جنگ روبرو هستیم و به اختصار باید گفت این جنگ سرسختانه تر و دشوارتر از جنگ سخت است، چرا که دشمن در لباسی مبدل و خوش خط و خال وارد عمل میشود و کاملا پنهانی به مقاصد خود نزدیک میشود و همین پنهانی بودن است که تعریف جزء دوم یعنی "نرم" است و تمام تلاش دشمن در این تاکتیک به خدمت گرفتن شما از طریق جهت دهی و کنترل ذهن و فکر شما به نفع مقاصد خود است. جنگ نرم.

در جنگ نرم دشمن دست به مجموعه اقداماتی میزند که هدف آن ایجاد تحول و دگرگونی در ساختار فرهنگی، سیاسی و اقتصادی یک کشور به نفع اهداف خود است. این امر در گذشته به وسیله حضور نظامی در کشور های طعمه انجام میشد که با هزینه های بسیار سنگین برای استعمار گران همراه بود اما امروزه این اقدام، یعنی تلاش برای سلطه در ابعاد حکومت ، فرهنگ و اقتصاد یک کشور از طریق راهی ارزان تر و موفقیت آمیزتر با عنوان جنگ نرم انجام میشود. اقداماتی روانی و تبلیغاتی که به دور از اجبار و زور از درون یک ملت را به زانو درآورده و تسلیم خواست دشمن میکنند. به طور کلی و با بهره گیری از کلام ولی، جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردمعملیات روانی، جنگ روانی، جنگ سفید، براندازی نرم و انقلاب مخملی دیگر کلیدواژه ها و اشکال جنگ نرم لقب گرفته اند.

طبق فرموده مقام معظم رهبری(حفظه الله) امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است. قطعا مقابله با دشمن در این جبهه وظیفه افسران جنگ نرم است.

برای پیروزی در این جنگ ابتدا باید آرایش نظامی دشمن را شناخت و آرایش متناسب را در نیروهای خودی ایجاد کرد. به تعبیری در این جنگ دونوع آرایش و تکنیک برای جنگیدن موجود است، تاکتیک کلاسیک و منظم ، تاکتیک نامنظم و یا پارتیزانی. دشمن ما در جنگ نرم به طور بسیار دقیق و برنامه ریزی شده و حقیقتا منظم از سالها قبل وارد این جنگ شده است. او برای لحظه لحظه زندگی شما از زمانی که صبح از خواب برخاسته و به دانشگاه میروید تا سرفصلهایی که باید در دانشگاه مطالعه کنید و حتی مدت زمانی را که باید صرف تحصیلات تکمیلی کنید ، از چه فیلم هایی لذت ببرید، چه تفریحی انجام بدهید، گوشی موبایل شما و هزاران هزار مورد دیگر در زندگی شما برنامه دارد. این توهم نیست، این یک حقیقت قابل اثبات است.

اما مسئله ای که اینجا مطرح است این است که ما در مقابله با این ارتش منظم چگونه و با چه تاکتیکی باید وارد جنگ شویم؟ بسیاری از افسران جنگ نرم ما تصور میکنند که تاکتیک جنگی ما نیز باید منظم باشد ، اما حقیقت اینجاست که ما نه قدرت و ثروت ابر قدرت ها را در جنگ نرم داریم و نه سلطه ای بر زندگی آنها تا سبک زندگیشان را با ابزارهایی که مجبورند از آنها استفاده کنند تغییر دهیم و نکته مهم تر زمان است. اگر ما بخواهیم معطل تاکتیک منظم شویم فرصت را از دست داده و دیگر حرفی در مقابل این ارتش منظم نخواهیم داشت.

اما تاکتیک فعلی ما چیست و چه باید باشد؟  تصور غالب افسران جنگ نرم این است که برای ورود به این جنگ باید کتب مختلف معارف دینی ، سیاسی و جامعه شناسی را مورد مطالعه قرار داده و با استدلالات علمی و نوشتن مقالات و بحث مستدل علمی در رویارویی با مخالفان و معاندان در فضای مجازی و یا حقیقی روبه رو شومند. اما حقیقت اینجاست که این تکنیک در جذب حداکثری هرگز جواب گو نخواهد بود، بله مبنای اندیشه و عقیده ما ثابت و کاملا مستدل و علمی و قابل دفاع است اما راهکار ما در این جنگ قطعا به این روش کاملا غلط خواهد بود.

تا قبل از این دوران، دور دورِ اندیشه ها و مکاتب بود، در دانشگاهها و محافل علم و ادب بحث بر سر ایدئولوژی ها و برتری مکاتب بوده و تمام تبلیغات و مناظرات علمی برای جذب افراد به طرز تفکرهایی چون کمونیسم ، لیبرالیسم و.. بود. اما امروز در دنیا کسی سعی بر تغییر مبنای عقیده شما ندارد، امروز غرب با جنگ نرمی که به وسیله ابر سلاح این جنگ یعنی رسانه به راه انداخته است سعی در تغییر اعتقاد مردم ها ندارد، بلکه تمام تلاش خود را برای تغییر سبک زندگی آنها به کار بسته است. این همان جنگ نرم است، تغییر سبک زندگی مردم به دست خودشان و نه با زور و اجبار، وقتی مردم سبک زندگی خود را به سبک زندگی اومانیسمی و انسان محورانه غرب تغییر دادند در حقیقت اعتقاد ، مکتب، مبنای اندیشه و دین خود را تغییر داده اند، حال اینکه از این تغییر بی خبر و در خواب غفلت باشند. حال هر چقدر که میخواهید بحث علمی کنید که اسلام یعنی چه؟ که ولایت فقیه یعنی چه؟ وقتی مبنای تفکر تغییر کرد درحالی که میپندارد مسلمان است یعنی به اسلامی تحریف شده ایمان دارد که هرگز شما قادر به تفهیم او به این روش نخواهید بود. 

همچنین دشمن با سوء استفاده از مفاهیم فطری و شریفی چون آزادی انسان، مشترکات فطری انسانها، امنیت مردم، امنیت در محدودیت درمورد سلاح های اتمی و شیمیایی و.. در تبلیغات خود استفاده کرده و اینچنین پوسته زیبا برای مقاصد پلید و سیاه خود میسازد.

ما نباید در جنگ نرم معطل گفت و گوی عالمانه شویم، کارامدترین شیوه ما در جنگ نرم، شیوه نامنظم یا پارتیزانی است. باید ضربه زد اما به سبک جنگ نرم. باید با زبان فطرت ارتباط برقرار کرد، زبان مشترک تمام انسانها که تمام همت جنود شیطان دور کردن انسانها از فطرتشان است که با یک تلنگر ساده این حباب شکسته و انسانها به خودشان رجوع کرده و فطرتشان را مورد توجه قرار میدهند.

برای مثال چرا امام حسین(ع) به تعبیر امام صادق(ع) کشتی نجاتی است که از بقیه ائمه هم سریعتر و هم گسترده تر موجب هدایت مردم میشود؟ چرا که زبان امام حسین(ع) ، زبان علی اصغر او زبان فطرت است، با فطرت انسانها ارتباط برقرار کرده و کشتی نجاتشان میشود.

در جنگ نرم ناگزیریم که از ابرسلاح این جنگ یعنی رسانه بهره گیری کنیم، رسانه جزء جدا ناپذیر این جنگ است، دشمن تا خانه های ما نفوذ کرده و چهره به چهره روی تربیت فرزندان ما و حتی فکر و ذهن خودما اثر میگذارد و هرآنچه در نظر دارد و برای آن برنامه ریزی کرده است خوراک روانی به خورد اذهان میدهد. امروز افسر جنگ نرم بدون وبلاگ بی معنی است، و نباید هدف هارا انقدر پیش پا افتاده و در پیرامون خودمان تعریف کنیم. باید وبلاگها به زبان های انگلیسی و عربی تهییه شده و در شبکه های اجتماعی با فطرت انسانها رابطه برقرار کرد. امروز مردم غرب خسته و مانده از تفکرات غرب ، خسته از دیکتاتورهایی که داعیه آزادی بیان و دموکراسی دارند است. حباب غرب با یک تلنگر خواهد شکست، فقط باید خودشان را به خودشان نشان داد. همین توصیف کافی است تا ابر قدرتهارا از داخل نابود کند. افسر جنگ نرم بدون هنر رسانه ای افسر نیست و در جنگ نرم حرفی برای گفتن ندارد. مستند سازی نداریم تا دوربین به دست گرفته ، آمریکای واقعی را به مردم آمریکا نشان دهد، بهشت پوشالی شان را نشانشان دهد. امروز جبهه انقلاب در جنگ نرم دست خالی است، حتی یک فیلمساز هنرمند و متعهد به انقلاب وجود ندارد که ولایت فقیه ، انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) را به جامعه و دنیا معرفی کند. فیلم سازی نداریم که ابعاد والای شخصیتی شهدای ما چون چمران و همت و زین الدین ها را به جوانان ما به عنوان الگو معرفی کند.

انشالله در فرصت های بعدی به واکاوی و بررسی تکنیکهای نامنظم در جنگ نرم و کارامد کردن فعالیت های ارزشی در این جبهه خواهیم پرداخت.

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۰۹:۱۷
عبد الحسین(ع)

نشریه افسران

نشریه افسران ، ثمره زحمات جمعی از فعالان عرصه سایبریِ جبهه حزب الله در شبکه اجتماعی و ارزشی افسران است که اکنون شماره سوم آن به مناسبت ایام روز دانشجو و روز وحدت حوزه و دانشگاه با محوریت دانشگاه و ویژه نامه محرم منتشر شده است. به جرات میتونم بگم از بهترین نشریاتی است که تاکنون در اینترنت منتشر شده و از نظر جذابیت گرافیکی نیز واقعا عالی ست. نشریه افسران به عنوان یک فایل پی دی اف است که تحت وب ایجاد شده و مطالب غیر نوشتاری اون مثل کلیپ های صوتی و تصویری با استفاده از اینترنت قابل مشاهده و استفاده است. بیش از 90درصد مطالب و محصولات، از تولیدات افسران جنگ نرم و منتشر شده در شبکه اجتماعی افسران است. پیشنهاد میکنم که حتما دانلود کرده و از مطالب مفید این نشریه بهره برده و به دوستان خود پیشنهاد کنید. خواهشمندم اگر دارای وبلاگ یا وبسایت هستید لینک این نشریه رو جهت استفاده سایر کاربران فضای مجازی قرار داده و در اجر این بصیرت افزایی سهیم باشید.

شماره اول: http://www.afsaran.ir/link/131791  / لینک دانلود

شماره دوم: http://www.afsaran.ir/link/144392  /  لینک دانلود

شماره سوم: http://www.afsaran.ir/link/159030  /  لینک دانلود

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۰۰:۱۴
عبد الحسین(ع)

 

امروز تقریبا در هه محافل مسئله سبک زندگی (Life style) مطرح است، سبک زندگی دانشجویی، سبک زندگی خانوادگی، سبک زندگی اسلامی، سبک زندگی مدرن و.. که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی  سبک زندگی درست و ایده آل را بررسی میکنند. شیوه زندگی یا سبک زیستن منعکس کننده گرایش ها، تمایلات، رفتارها، عقاید و ارزش های یک فرد یا جامعه است .میخواهیم در این یادداشت مختصر به دور از تکلف و پیچیدگی های مکاتب خاص سبک زندگی جامعه و خصوصا قشری خاص از جامعه جوانمان را بررسی کنیم. گرچه سبک زندگی ایده آل غیر از غذای کم چرب و کم نمک و پوشش مناسب و.. است و اینها تنها پوسته ظاهری آن است و باید به این مسئله با دید بازتر و کلانتر نگاه کرد، اما در ابتدا از نشانه های ظاهری و عینی سبک زندگی آغاز میکنیم.

امروزه روز در دانشگاه ، خیابان و بازار و در سطح جامعه جوانان را میبینیم، دسته ای از این جوانان بیش از بقیه نظر ما را جلب میکنند و شاید بعضی رفتارهایشان عجیب بنماید. اگر در ظاهر آنها تامل کنیم شاهد یک سبک زندگی خاص هستیم، میخواهیم این سبک زندگی را بررسی کنیم. اغلب این جوانان یک مدل لباس مشابه پوشیده اند، نه به یک رنگ و کاملا مشابه اما به یک سبک، همه این گروه از جوانان یک جور مدل مو ویا یک جور مدل شال و روسری دارند، مثلا همه یک مدل عینک دهه شصتی به چشم دارند، همه این دسته از جوانان یک مدل ریش و سبیل زده اند، همه یک جور دست بند به دست انداخته اند و.. حداقل در هفته چند وعده را از غذاهای فسد فود استفاده میکنند، چند شب را در چایخانه ها و با کشیدن قلیان و استعمال دخانیات سپری میکنند. تقریبا همه آنها میکوشند با توجه به وضع مالی آخرین مدل کوشی همراه داشته باشند، حتی اگر فاصله تولید این مدل جدید و مدلی که آنها خریده اند کمتر از یک ماه باشند و برای خرید مدل جدید مجبور باشند با ضرر زیادی مدل قبلی را بفروشند. برای خرید آخرین محصول یک کمپانی خاص که به تعداد محدود عرضه شده است، حاضر اند به تهران بیایند و پشت در نمایندگی ساعتها در صف بمانند تا اولین افرادی باشند که این مدل را خریده و استفاده میکنند، حتی اگر از 70درصد امکانات این مدل در ایران بی بهره باشند. اکثر آنها رابطه ای با جنس مخالف خود دارند به عنوان رابطه "دوستی دختر و پسر" و الزاماتی که نفس این رابطه برایشان ایجاد میکند، از قرارهای در پارک و ساعتهای سپری شده در کف خیابانهای شهر تا با گوشی همراه در رخت خواب خوابیدن و رد و بدل پیامک تا پاسی از شب، و متاسفانه در برخی موارد ای روابط منجر به روابط نامشروع و خطرناک جنسی میشود. حتما بیش از 90 درصدشان در یک شبکه اجتماعی جهانی عضو هستند وروابطی جدید را در آن تجربه میکنند. البته اینجا مسئله زندگی مجازی و یا زندگی دوم (second life) مطرح میشود که نیازمند مجال بیشتری برای بحث است که بررسی این مسئله را به فرصت دیگری موکول میکنیم.

میگویند دوست دارند متفاوت باشند، به رستوران متفاوت بروند، متفاوت بخورند، متفاوت بپوشند و متفاوت رفتار کنند و متفاوت زندگی کنند، که البته این یکی از اصلی ترین دلایل انتخاب این سبک زندگیست. برای بهتر جا افتادن این موضوع باید گفت دوست ندارند از هم قطاران خود عقب بمانند. چرا من از الگویی پیروی میکنم که هر روز در حال تغییر است تا زودتراز بقیه متفاوت شوم؟ ریشه این تنوع طلبی و علاقه به متفاوت بودن چیست؟ آیا متفاوت بودن یک احساس پایدار در رضایت مندی در خود است؟

میتوان گفت این تنوع طلبی ریشه در حس فرصت طلبی و غریزه کمال جویی انسانها دارد، انسان بیزار است از اینکه حتی یک لحظه فکر کند عمر او هدر میرود، یک روزش شبیه روز قبل است و گذر عمر او را تسلیم خود میکند. مخصوصا در جوان که از یک انرژی و پویایی و انگیزه خاصی در این برهه از زندگانی برخوردار است. همواره میکوشد تا از بقیه بهتر باشد و از عمر خود بهتر استفاده کند.

اما ملاک این برتری چیست؟ میزان را چه کسی انتخاب کرده است؟ انسان در دید چه کسی باید مهم و مورد توجه باشد؟ وقتی این سالها سپری شد و در کهن سالی به دوره جوانی مان نگاه کردیم از خود راضی خواهیم بود؟ اینها سوالات اساسی است که در بررسی سبک زندگی یک جوان مطرح میشود و اگر جواب قابل قبولی برای آن پیدا کرد میتوان گفت سبک درست زندگی کردن را پیدا کرده است.

اما بگذارید برگردیم به سبک زندگی همان دسته از جوانان جامعه ایرانی اسلامی مان که برخی مصداق های  سبک زندگی شان را برشمردیم و البته همه موارد در مورد همه افراد این قشر صدق نمیکند. اسم این سبک از زندگی ، "سبک زندگی آمریکایی" یا American life style  است. سبک زندگی که انسان و کامجویی از همه لذاتی که در ذهنش قابل تصور است را محور همه اعمال و انتخاب ها در زندگی قرار میدهد. سبک زندگی که انجام هر نوع عملی را مباح دانسته و به تعریفی مجوز اباحه گریست. برای شرح و بسط سبک زندگی آمریکایی باید دقیق تر و گسترده تر بحث شود، اما بیاییم کمی تامل کنیم.

در این سبک از زندگی شما نیستید که چیزی را انتخاب میکنید، شما تنها به عنوان یک ربات برنامه ریزی شده، عمر خود را طوری سپری میکنید که برایتان برنامه ریزی شده است، از لحظه هایی که به مدرسه و بعد دانشگاه میروید، چه درسی میخوانید، به چه چیز اهمیت میدهید و به چه چیز بی اعتنائید، چه لباسی و با چه سبکی میپوشید، چه برندی از کالاها را مورد نیاز و یا غیر ضروری و تشریفاتی و کاملا مصرف گرایانه میخرید و جیب چه کسانی را پر میکنید، با چه کسانی و با چه سطح تفکری و با چه جنسیتی چه تعاملاتی دارید، از چه کسانی دوری میکنید و روابطتان را با آنها فیلتر میکنید(من اسمش را میگذارم خود فیلتری مزمن!) ، به چه سایتهایی میروید و در فضای سایبری چگونه وقت میگذرانید، از چه چیز لذت می برید و چگونه تفریح میکنید، نگاهتان به جنس مخالف یک نگاه جنسیست و یا یک نگاه انسانی، آخر هفته خود را کجا و چگونه و با چه کسانی میگذرانید و هزاران هزار لحظه دیگری که در این سبک زندگی جای میگیرد.

دقت کنید! این شما نیستید که انتخاب میکنید، این مد یا فشن است که شما را اداره میکند، سرتان را در گریبانِ فردیت خودتان فرو میبرد و تمام توجهتان را به خودتان و خود دنیایی و زودگذر و فانیتان جلب و متمرکز میکند. مثل هم قطارانی رفتار و زندگی کردن که آنها هم نمیدانند این سبک از زندگی چگونه شد که بر زندگی شان سایه افکند، فقط میدانند که اگر اینگونه که مد میگوید زندگی نکنند برچسب عقب مانده و دور از تمدن میخورند.

اما کمی بایستیم! به حال حاضرمان نگاه کنیم، فکر کنیم. لحظه ای فکر کردنی که در دین اسلام برتر از هزاران سال عبادت به شمار آمده است.

من یک جوان ایرانی هستم، من یک مسلمان هستم، من الگویی جامع برای زندگی کردن دارم، الگو برای زندگی ای که فقط یک بار در اختیار من قرار گرفته است و هیچ تضمینی برای ادامه آن تا کهن سالی نیست. از همه مهتر اینکه بهترین دوران زندگی یک انسان دهه سوم عمر اوست، جوانی من چگونه در حال گذر است؟ عقل من میگوید از الگویی پیروی کن که اطمینان داری از جانب کسی ارائه شده است که هیچ اشتباهی در او راه ندارد و هرچه در این الگو "سبک زندگی اسلامی" به من ارائه کرده است باعث سعادت و توفیق من هم در دنیا و هم در سرای آخرت میشود.

نباید اجازه داد غفلت و هوای نفس و خواهش های نفسانی مارا از تفکر باز دارد، که اگر تفکر کردیم قطعا از کلام خدا و الگویی که در کتاب آسمانی ما "قرآن" توسط پیامبر خاتم(ص) به عنوان آخرین و جامع ترین الگوی زندگی بشری برای تمام بشریت عرضه شده است پیروی خواهیم کرد.

خداوند خالق انسان است و بهتر از هرکس دیگری بر نیازهای انسان و نحوه صحیح پاسخگویی به این نیازها اشراف دارد. ما خود این امر را به خوبی میدانیم ولی شاید هنوز به آن ایمان نداریم. حقیقت دلیل برگزیدن این سبک عجیب زندگی توسط ما از یک سوهراس از تباهی بعد از بریدن از خداوند و الگوی زندگی الهی یعنی اسلام است و از سوی دیگر دل نبریدن از سبک جذاب و نفسانی زندگی آمریکایی است.

تک تک مواردی که در سبک زندگی آمریکایی ذکر شد هم قابل نقد و هم قابل پاسخگویی در سبک زندگی اسلامی است که انشالله در مجال های بعدی به آن خواهیم پرداخت.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۶:۴۲
عبد الحسین(ع)

16 آذر بهانه ی خوبی است تا اندکی درباره دانشجو صحبت کنیم. 16 آذری که پیشینه تاریخی آن برمیگردد به کودتای 28 مرداد و وقایع تلخ پس از آن. زمانی که رژیم کودتا نیرو های نظامی خود را برای سرکوب دانشجویانی که به ورود «دنیس رایت» کاردار جدید انگلیس در 14 آذر 1332 و «نیکسون» معاون وقت رئیس‌جمهور آمریکا به تهران، اعتراض کرده بودند به دانشگاه تهران میفرستد و آنان را به خاک و خون میکشد. به همین خاطر 16 آذر در اذهان نماد مقاومت دانشجویی را به خود اختصاص داد.

همواره در کلام مقام معظم رهبری شاهد توجه و تاکیید به لزوم وجود تشکل های دانشجویی و جریان بیداری دانشجویی بوده ایم. دانشجو باید سیاسی باشد و بداند دور و بر خود و جامعه اش چه میگذرد و اصلا یکی از موارد تحقق مردم سالاری دینی نیز مشارکت دانشجو به صورت فعال و پویا در صحنه است. دانشجو ویژگی هایی دارد که منحصر به دانشجوست و این ویژگی ها در هیچ جا و در هیچ کس یافت نمیشود الا در دانشجو و دانشگاه. سیاسی بودن دانشجو در دانشگاه بدر قالب تشکل های دانشجویی معنا پیدا میکند ، اما این تشکل ها چه ویژگی هایی دارند؟

اولین ویژگی که میتوان برای یک تشکل دانشجویی مفید و تاثیر گذار در جهت بهبودی وضع جامعه برشمرد ویژگی آرمانگرایی در مقابل مصلحت گرایی است. یک جوان دانشجو به دلیل دارا بودن حس و حال جوانی و به زانو درنیامدن در مقابل مشکلات و محدودیت ها همیشه طالب بهترین هاست و برای این بهترین ها محدودیتی نمیبیند، پس آرمانگراست و به آرمانها مینگرد و برای رساندن خود و جامعه به آن آرمانها برنامه میریزد و تلاش میکند. اما از کنار این نکته که جوان هنوز به گناه آلوده نشده و ذات او پاک است نمیتوان به سادگی عبور کرد، چرا که این صداقت جوان است که حرف او را قابل اعتماد میکند، سخن او را فقط از روی دلسوزی به نمایش میگذارد و اینجاست که صداقت در کنار علم مبتنی بر مطالعه میشود ویژگی منحصر به فرد دانشجو و تشکل دانشجویی. یک جوان دانشجو و یک تشکل دانشجویی فارق از وابستگی های حزبی و فقط با تکیه بر مطالعات علمی و با توجه به صداقتی که دارد به تبیین مسائل و احیانا به نقد کشیدن مسئولان و حتی تشویق آنها میپردازد، نه اینکه خود را وام دار به جریانی تصور کند و این سیاسی کاری هارا دخیل در مسائل کند.

شخصا شاهد این بوده ام که در دانشگاه تشکل هایی پر طرفدار تر و پر سروصدا تر بوده اند که دائما با عینک دودی به مسائل اجتماع نگاه کردند و بدون ارائه دادن راه حل های منطقی بر پایه نظر اسلام فقط به سیاه نمایی و نقد غیر دلسوزانه و غرض دار مسئولین پرداخته اند.

نظر شما رو به این فراز از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران در تاریخ 77/2/22 جلب میکنم: «من سه، چهار سال قبل از این گفتم که دانشجویان بایستی سیاسی شوند؛ و بعد هم علیه کسانی که دانشگاه را از سیاست دور کردند، تعبیر تندی کردم. یک سال بعد از آن، یا همان وقت‌ها، در یک اجتماع دانشجویی گفتم که اشتباه نکنید؛ من که می‌گویم فعالیت سیاسی، معنایش این نیست که فعالیت سیاسی حتماً باید علیه دولت، علیه مسئولان و علیه نظام باشد. بعضی از بدخواهان، فعالیت سیاسی را این‌گونه تعبیر می‌کنند. فکر می‌کنند فعالیت سیاسی، یعنی سیاسی‌کاری! این، یک نوع سیاسی‌کاری و یک نوع تقلب است که آدم تصور کند فعالیت سیاسی در دانشگاه، فقط با بد گفتن و با فحاشی کردن و با اهانت کردن به این و آن حاصل می‌شود؛ نه. فعالیت سیاسی، برای پیدا شدن قدرت تحلیل در دانشجوست. این دانشجو اگر قدرت تحلیل سیاسی نداشته باشد، فریب می‌خورد و فریب خوردن دانشجو، درد بزرگی است که تحملش خیلی سخت است.»

دقت در تاریخ این اظهارات یعنی کمتر از یکسال پس از دوم خرداد 76 و در زمان دولت آقای خاتمی این حقیقت را آشکار می‌سازد که موضع رهبری نظام در این‌باره ارتباطی با این یا آن دولت ندارد و یک موضع اصولی است.

عده ای همواره تاکیید افراطی بر آزادی دارند، آزادی بیان. خیلی خوب، پس آزاد باشید، خود را اسیر هواهای نفسانی و جریان های پرهیجان و تنگ نظرانه تقابل با نظام اسلامی قرار ندهید، نمیگویم از کسی دفاع یا کسی را رد کنید فقط میگویم آزاد باشید، ببینید ، فکر کنید و تصمیم بگیرید و نه تحت جَو و همسو با جریانات ناحق ، نظر آنان را بر خود تحمیل کنید، نظر خود را داشته باشید و آنچه که فکر میکنید حق است بگویید.

این جریانهای دانشجویی، این بیداری دانشجویی همیشه بوده و هست و متکی به افراد خاصی نیست، نه قبل از دانشگاه و نه بعد از آن، فقط مخصوص دانشگاه و دانشجوست، پس فرصت را غنیمت شمارید و به عنوان یک دانشجو و فعال سیاسی و نه فعال سیاسی کاری، مستقل و نه بدون وام وام دار حزبی، با مطالعه و تفکر و نه بدون عقل اسیر احساس، نیاز زمانه را بشناسید و قدرت تحلیل خود را بالا ببرید تا در فتنه ها چون بیدی نباشید که طوفان فتنه شما را همسو با خود از جا بکند و ببرد، چون کوه استوار باشید و با دخیل کردن نظر دین ، اخلاقیات و فطرت اظهار نظر کنید و یک دانشجوی سیاسی باشید..

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۱ ، ۱۶:۳۰
عبد الحسین(ع)

تقارن ایام عزای سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله وهفته بسیج را به فال نیک میگریم و قدری از بسیجیان حسینی میگوییم..

آنان که تمام همت و نیرویشان در کف و تمام چشم امیدشان به یک نیم نگاه و عنایتی از جانب مولایشان مهدی(عج) است. آنان که قدمهای استوارشان حتی ذره ای برای غیر خدا به حرکت درنمی آید و الگو از علی اکبر امام حسین(ع) میگیرند. آنان که چشمشان به کلام ولی ست و قدمشان جای قدمهای ولی، نه اندکی جلوتر و نه اندکی عقب تر. حافظان دین خدا هستند و خدا هم حافظ آنان. و آنان که تمام عزمشان این است که در شمار یاران حضرت منتقم قرار گیرند و در زمان ظهور ایشان سرافکنده و شرمسار از غفلتشان در زمان غیبت نباشند.

آنان که مصداق آیه شریفه حِبُهُمْ وَ یُحِبُونَ هستند، خدارا دوست میدارند و خدا هم آنان را دوست دارد. اَذِلَةٍ عَلی المومِنینِ وَ اَعِزَةٍ عَلَی الْکافِرینْ، در برابر مومنان متواضعند و در برابردشمنان سرسخت و استوارند. یُجاهِدونَ فی سَبیلِ الله، تا آخرین قطره خون اهل جهاد و مبارزه اند. وَ لایَخافونَ لَومَةَ لائِمْ اند و از هیچ ملامت سرزنشی ترس ندارند..

بسیجی که شدی ، حامی ولایت و اسلام ناب شدی، اگر پا در میدان مبارزه نهادی سختی هم دارد، زخم زبان هم دارد ، درد و رنج هم دارد، داغ رفیق و دیدن شهادت عزیزترین هایت را هم دارد. اما بسیجی از امام حسین(ع) الگو گرفته است، بسیجی دانش آموز مکتب عاشورا است، جان ناقابل و بی ارزش ما در برابر جان حضرت حسین(ع) و فرزندان و اصحاب پاک او ذره ای در مقابل دریاست اما همانگونه که نقل کرده اند هرچه مصیبت در روز عاشورا بر ایشان سنگین تر میشد چهره ایشان برافروخته تر و آثار شگفتی در امام بیشتر نمایان میشد، چرا که او خدارا میدید و غیر او هیچ.

همانگونه که امام خمینی (ره) فرمودند: بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سر دادند.

رزمندگان بسیجی در دوران دفاع مقدس چه مردانه و گمنام در عرصه حضور پیدا کردند و با خدای خود عهد بستند و با خون خود این عهد را امضا کردند. امروز این نظام مدیون بسیج و بسیجی مدیون خون شهداست.

اما دفاع همچنان باقیست، نه تنها جنگ تمام نشده بلکه با هزاران ظرافت و پیچیدگی بر سر راه جوان بسیجی امروز قرار گرفته است. امروز تمام ابر قدرتها آخرین خشابهایشان را خرج میکنند تا این نظام و این مردم انقلابی را از پای بیاندازند و این وظیفه بسیجی است که به یاری نظام و انقلاب بیاید، این بسیجی است که با حضور فعال خود در جامعه و دانشگاه و مسجد، با حضور در بین مردم و تبیین مسائل روشنگری کنید. اما لازمه اینکه یک جوان بسیجی قادر به انجام این وظایف باشد این است که اول در جهاد اکبر پیروز باشد. اول میدان مبارزه با نفس را دریابد، که اگر اینچنین شد جهاد در میدانهای بعدی سهل و آسان است و این خداست که یار و یاور مومنان است و وعده خدا حق و پیروزی ازآن متقین است.

اشتباه نشود! منظور این نیست که خود را در اتاق محبوس کنیم و تا در این جهاد پیروز نشدیم دست از انجام وظیفه خود به عنوان یک بسیجی برداریم. جهاد اکبر در همین حضور فعال است که باید خود را نشان دهد، در رویارویی با جامعه ، در حین انجام وظیفه ، همان جایی که ممکن است پا لغزش کند، همانجا که امری پیش می آید و بر سر دوراهی کار برای خدا و کار برای غیر خدا میماند، همانجا که اولویت ها را انتخاب یا فروگذار میکند، همانجا که بین سیاهچال شبهه و جنگ روانی دشمن و امر ولی میماند، همانجا که بین جان عزیزش و جان اسلام و ولایت گیر میکند. اینجاست که جهاد اکبر معنا پیدا میکند و باید پا بر سر نفس بگذارد و اسلام را ، اسلام را دریابد و از خود بگذرد..

الحمدلله بسیج در این سالهای پس از انقلاب دستاوردهای بزرگ و کارنامه درخشانی داشته، اما هرگز نباید دچا آفت غرور و خودبزرگ بینی شد و حتی درجامعه خود را از مردم جدا دانست، ما جزئی از مردم هستیم و هرکسی که تفکرش تفکر اسلام و راهش راه ولایت است یک بسیجی است و بسیجی بودن به ثبت نام در این سازمان نیست. هر پیروزی و موفقیتی که در این راه حاصل شد از خدا باید دانست و هر اشتباه و خطایی حاصل کم کاری و کم توجهی ماست. و نکته ای که بسیار مهم است این است که تمام توان ما و هستی ما بدست خداست، هرگز نباید نا امید بود ، همیشه باید آنچه که فکر میکنیم درست است را انجام دهیم و نتیجه را به خداوند واگذار کنیم، قطعا اگر کار از روی اخلاص و فقط برای خدا باشد نصر خدا شامل حالمان خواهد شد.

مقام معظم رهبری نیز در دیدار اخیر خود با بسیجیان فرمودند: وجود بسیج یکى از معجزات انقلاب است. این ابتکار امام بزرگوار ما، آگاهى او را، حکمت او را، اتصال دل نورانى او را به اراده‌ى الهى، به حکمت الهى، نشان میدهد. بسیج یک پایه‌ى مستحکمى براى انقلاب شد.

همینطور که خود را پاک نگه میداریم باید به پاک ماندن مجموعه بسیج بسیار بیشتر اهمیت بدهیم. این به معنی دفع نیست. جذب کنیم جوانان رو، چرا که اگر بسیجی نشد و فکر و ذهنش به سمت رهنمودهای اسلام و ولایت جهت دار نشد در طوفان بلایای آخر الزمان از دست میرود، اما باید این ما باشیم که روی جوانان و خصوصا نوجوانان اثر می گذاریم و اجازه ندهیم فردی با فکر مسموم وارد مجموعه شود و بقیه را هم مسموم کند. جذب همراه با تربیت و فرهنگ سازی فرهنگ بسیجی و فرهنگ جهادی. در بسیج نباید منتظر ماند تا کسی چیزی یادمان دهد، باید خودمان در تکاپو باشیم و با مطالعه و کار جهادی خودمان و درکنار آن دوستان و همرزمانمان را بالا بکشیم و روحمان را متعالی کنیم.

حال ممکن است فردی با برخی از آفات در کسوت بسیجی وارد شود، برخورد سلیقه ای کند، خلاف شئونات اسلام و تفکر بسیجی رفتار کند، نباید دلسر شد، نباید عقب کشید، تا آنجا که ممکن است باید در اسلاح این افراد کوشید و اگر نتیجه نداد و به جایی رسید که دیگر به بدنامی بسیج و بسیجی می انجامید راه حل های خودش را دارد که باید پای اینگونه افراد از بسیج بریده شود.

شناخت و عمل به اولویت ها باید مهمترین هدف یک جوان بسیجی باشد، امروز مهمترین اولویت یک جوان بسیجی باید جهاد در عرصه علم و حضور فعال در دانشگاه باشد، این یک ضعف است در مجموعه بسیج که میدانهای حساسی چون دانشگاه رو کمتر مورد توجه قرار داده است. دانشمندان ما، نخبگان علمی ما باید از بسیجیان و متعهدان به نظام و انقلاب اسلامی باشد. نباید اجازه داد افرادی که هیچ گونه اعتقادی به اسلام و نظام جمهوری اسلامی ندارند بهترین دانشگاههای کشور را فتح کنند و بعد از اتمام تحصیل و استفاده از بهترین ظرفیت های نظام راهی خدمت رسانی به دشمنان قسم خورده این انقلاب شوند. امروز اولیت اصلی یک جوان بسیجی جهاد علمی و بهترین بودن در این زمینه است. نماز جمعه ای که یک نخبه علمی بسیجی میخواند، هیئتی که میرود، نصیحتی که میکند، هر رفتار ارزشی که انجام میدهد همه اش تبلیغ است و خدمتی که او با این تبلیغ به اسلام میکند به جرات میگویم که یک روحانی و مبلغ دینی نمیتواند انجام دهد.

انشالله که تمام فعالیتهای ما در زمان غیبت مولایمان مهدی(عج) مورد قبول درگاه حق تعالی قرار گیرد و مورد تایید و مقدمه ساز ظهور مولایمان قرار باشد. آیت الله جوادی آملی میفرمایند: کسی که بسیجی نیست و تفکر بسیجی ندارد اصلا منتظر ظهور نیست.

برخیز برادر، برخیز! قافله ی کربلا روانه است و آواز جرس که از باطن ملکوتی انسان بر می آید، عشاق حرم را فرا می خواند. اما برادر، می دانی که حب حسین (علیه السلام) در دلی بیدار می شود که از خود و آنچه دوست دارد در راه خدا گذشته باشد. بسیجی عاشق کربلاست، و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام ها.نه، کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین(علیه-السلام) راهی به سوی حقیقت نیست. کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می آییم تا برخاک تو بوسه زنیم و آنگاه روانه دیار قدس شویم. (سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۱ ، ۱۵:۱۵
عبد الحسین(ع)