یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ اند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. (سید شهیدان اهل قلم)
قلم به دست گرفته ام تا بنویسیم، از حق و حقیقت، شاید به مذاق تلخ بیاید اما سیاه نمایی نمیکنم، مینویسم از آنچه فکر میکنم باید بنویسم، از هر آنچه که دیگران نمی نویسند و یا از بیان آن ابا دارند، مهم نیست که در چشم خلق چگونه دیده شوی، مهم محبوب خالق بودن است. آمده ام تا جزئی از فلقی باشم که پیش از طلوع خورشید عدالت بر پهنه آسمان نشسته است.
دیر یا زود ظهور اتفاق خواهد افتاد، مهم این است که تو در آن چه نقشی داشته باشی و از آن مهمتر این است که بدانی تا حسین نیست مسلم فرمانده کل قواست..

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بسیج دانشجویی» ثبت شده است

بسم رب الشهداء

 تو کتابخونه دانشگاه بودم. برا کمی استراحت لابه لای مطالعه درسها یه مطلب از یه نشریه درباره شهید مصطفی احمدی روشن میخوندم، خاطرات خانواده و دوستانشون بود. دیدم یکی از دوستان پیامک داد: دیدار فعالان فضای مجازی با خانواده شهید احمدی روشن، جمعه 22 دی ماه به مناسبت اولین سالگرد شهادت..

خیلی خوشحال شدم، انتظار یه همچین سعادتی رو نداشتم که نصیب من بی لیاقت شده بود. روز موعود فرا رسید و به اتفاق یکی از دوستان راه افتادیم به سمت منزل پدر شهید احمدی روشن. از دور که تجمع دوستان جلو درب منزل و همهمه شون خودنمایی میکرد، جلو رفتیم و دیداری با رفقای مجازی تازه کردیم و در پارکینگ منتظر شدیم تا همه جمع بشن. بعد از تشریف فرمایی همسر و پدر شهید و علیرضای روشن عزیز که بیرون بودند وارد منزل شدیم. وقتی وارد شدیم مادر شهید مشغول تماشای مستند شهید روشن که از سیما پخش میشد بودند و علیرضا هم درکنار دوستانش جلوی تلوزیون نشسته و به تصاویر پدرشهیدش خیره شده بود، آرام و دوست داشتنی و هنوز نمیتوانم تصور کنم در چنین لحظاتی به چه می اندیشید. ما پشت سر علیرضا بودیم ، بعدا در عکس ها دیدم که بچه بغض کرده و اشک در چشمانش جمع شده بود، بغضی که نشان میداد آغوشش بدجور هوای بابا کرده است.

ما هم نشستیم و مات این تصاویر شدیم، فرزند خردسالی که حالا یکسال از نبودن پدرش میگذشت، به تعبیر مادربزرگ یک سال بود که پدر پیش خدا به ماموریت رفته بود و این خلا کاملا در چشمان علیرضا نمایان بود. زمان در حال سپری شدن در سکوت بود و همه سراپا گوش و چشم بودیم، اشک در چشمان عده ای هم حلقه بسته بود و بغضی که گلوی خودم را میفشرد، از فکر علیرضا نمیتوانستم آسوده شوم و صدای دست نوشته های آخر مصطفی شهید که در مستند در حال پخش بود و بر جانمان مینشست: "از تو همسر عزیزم ممنونم که در تمام این سالها با تمام سختیها ساختی و.." کاملا شبیه آخرین وصیت های حاج همت خودمان بود، مهربان و صمیمی.

مستند که تمام شد تلوزیون را خاموش کردند و حاج آقا احمدی روشن کمی برایمان صحبت کردند. ناگهان صحنه هایی جلو چشمانم آمد که در یکی از فیلمهای شهید دیده بودم، گویا حاج مصطفی از زیارت خانه خدا بازگشته بودند و پدر آنچنان صورت بر صورت فرزندش گذاشته بود و اورا میبوسید و میبویید و صورت را از صورتش جدا نمیساخت که مرا به یاد روضه علی اکبر امام حسین(ع) می انداخت و اینکه چقدر سخت است داغ جوان دیدن. پدر شهیدی بحق بصیر، از سرمشق های زندگی آقا رسول الله(ص) و امام مجتبی(ع) در روز 28صفر فرمودند تا ویژگی های زندگی جهادگونه مصطفی شهید. حاج آقا پیام دادند که اگر خود را در این راه به سختی ها بیاندازید، اگر هزاران فعالیت و کوشش و مجاهدت به خیال خودتان انجام دهید ولی پا جای پای شهید نگذارید هیچ کدام فایده ندارد، مصطفی شهید راه ولایت بود، سید علی را تنها نگذارید و راه مصطفی را ادامه دهید. شهید از همه چیز و همه کس دل میکند و فقط برای رضای خدا فعالیت میکند و در آخر هم با یاد خدا پرمیکشد. من یقین دارم که مصطفی هم اینگونه بود و نه اینکه آرزوی شهادت داشته باشد، او عاشق شهادت بود.

غم از دست دادن مصطفی عزیز آنقدر سنگین مینمود که در چهره خانواده نمایان بود، پدری که با حسرت میگفت این هدیه الهی را نشناختم و به خود میبالم که پدر چنین انسان ارزشمندی بودم. کسی که تا آخرین لحظه عمرش دست از مجاهدت علمی و تلاش و کوشش برای سربلندی اسلام و کار فقط برای رضای خدا بر نداشت.

گویا جایی قرار داشتند و گفتند شما را به خدا و حاج خانوم میسپارم و لبخندی بر چهره حاضران نقش بست، جلسه را ترک کردند و مادر و همسر شهید خود را برای پاسخ به سوالات بچه ها آماده کردند. علیرضا هم که از ابتدا با دوستانش به اتاق رفته بود و بازی میکردند گاه گداری به ما سر میزد و روی پای مادر مینشست و در گوش هم نجوایی میکردند و باز میرفت.

از مادر پرسیدیم، آیا مصطفی انسانی ماورایی بود؟ چه ویژگی خاصی داشت که مصطفی شد؟ مادر در دو کلمه فرمود: شجاع و مهربان بود. ترس برای او تعریف نشده بود و حتی زمانی که درمانده از مسئله ای بود در گوشه ای فقط فکر میکرد و بهترین راه را انتخاب میکرد. به فرزند و همسرش عشق می ورزید و احترام پدر و مادر را همیشه داشت و این رمز مصطفی شدنش بود.

دوستی پرسید: ما چه کنیم، ما که داعیه فعال مجازی بودن داریم؟ ما که بعضیها یمان درس مان میلنگد به بهانه فعالیت و مجاهدت مجازی؟

همسر شهید فرمودند: مصطفی هم در بسیج دانشجویی فعال بود و معاون فرهنگی بود و هم در کانون نهج البلاغه و.. فعالیت پررنگ داشت، درسش سرجایش بود و فعالیت تحقیقاتی و علمیش هم سرجایش، وقتش را تلف نمیکرد و به همه اولویتهایش میرسید. مادر شهید هم به این نکته اشاره کردند که مصطفی لیسانس شیمی داشت، اما یک دانشمند بود که در هر حوزه ای احساس توانایی انجام خدمت میکرد وارد عمل میشد، شاید روزی 4 ساعت بیشتر نمیخوابید و همیشه میگفت روزی فرا میرسد که دیگر فقط میخوابیم و برنمیخیزیم.

خانواده ای مهربان و صمیمی، گرمای وجود مادر شهید مصطفی روشن بهمان آرامش میداد، مادری از جنس زینب(س) صبور و مهربان. میگفتند روی مصطفی خیلی حساس بودم، اگر مسجد نبود تا قبل از غروب آفتاب باید خانه می بود و حتی شبی که او خیلی دیر به خانه آمد(ساعت 10 شب!) اورا باز خواست کردم و او هم گفت که با بچه ها در مسجد گرم صحبت شده و گذر زمان را متوجه نشده بود.

کسی پرسید: رمز تربیت فرزندی مجاهد و زندگی با همسری مجاهد چیست؟ همسر شهید در پاسخ فرمودند: خیلی سخت است چنین زندگی و فقط صبر و تحمل میخواهد، من هم گله میکردم ولی مصطفی همیشه با مهربانی و لبخندهای زیبایش همه مشکلات را از ذهنم بیرون میکرد و لحظاتی را که هرچند کم در کنارمان بود بسیار لذت بخش میگذراندیم. مادر هم فرمودند که اخلاق خوش همه مشکلات را سهل میکند و اگر مردی بیرون از خانه هزاری هم مجاهدت کند و در خانه بد اخلاق باشد هیچ ارزشی ندارد. اگر مصطفی اشتباهی هم انجام میداد من به او تذکر جدی میدادم و او هم با مهربانی قبول میکرد و احترام پدر و مادر را داشت.

یکی از بچه ها درباره دیدار با حضرت آقا و همچنین قبول نکردن دیدار ایشان با آقای هاشمی پرسید و مادر شهید در جواب فرمودند: اول درباره خدمات بیشمار جناب آقای هاشمی برای انقلاب بگویم و اینکه واقعا به نظام و مردم خدمت کردند اما در فتنه 88 عملکرد و موضع گیری خوبی از خود نشان ندادند و همین کافی بود برای ما. اما درباره دیدار با حضرت آقا بگویم، وقتی بعد از چندین روز از شهادت مصطفی به دیدار ما آمدند و اصرار هم داشتند که حتما ایشان به دیدار ما در خانه مصطفی بیایند، با دیدن چهره نورانی ایشان تمام غم ها و غصه هایم یادم رفت و انگار نه انگار که جوانم را از دست داده بودم، چهره و وجود سراسر نور ایشون روحیه ای دوباره به من بخشید.

دلم نمیخواست آن جلسه تمام شود، وجود حاج مصطفی را حس میکردم، انگار خودش میزبانمان بود. اما وقت جلسه تمام شده بود، یکی از دوستان گفت وقت جلسه روبه اتمام است و در پایان از شما مادر و همسر شهید میخواهیم نصیحت آخرتان به ما بچه های فعال مجازی بیان کنید.

مادر شهید فرمود: اعمال و رفتار هر شخصیتی معرف گروهی است که او به آنها متعلق است، اگر شما بسیجی هستید با اعمال و رفتارتان(همانند مصطفی) سبب افتخار و سربلندی مجموعه تان بشوید و جاذبه باشید برای اسلام، مصطفی با اخلاق خوش و با درس خوبش باعث جذب دیگر دوستانش که حتی از نظر اعتقادی ضعیف بودند به اسلام و انقلاب و ولایت فقیه میشد. همسر شهید نیز نکته ای قابل توجه دانشجویان فرمودند: به مجاهدت علمی در دانشگاه توجه ویژه داشته باشید تا خدای ناکرده نگویند جوانان مذهبی و بسیجی که فعالیت های فرهنگی و.. میکنند از نظر درسی و علمی ضعیف اند، با قوی نگه داشتن خود در زمینه علمی باعث سربلندی و افتخار این قشر باشید و کاری نکنید مگر برای رضای خدا و با اخلاص کامل.

جلسه تمام شد و حاج خانوم فرمودند هیچ کس از خانه خارج نمیشود مگر اینکه از این میوه ها بردارد. حتی کیسه هایی در نظر گرفته بودند تا میوه ها را برداریم و ببریم. دیدم بچه ها دور مادر شهید روشن را گرفته اند و با او مشغول صحبت اند و ایشان با مهربانی و حوصله به آنها پاسخ میدهد.

جلو رفتم و به ایشون گفتم: حاج خانوم ، فرزندانتون رو از دعای خیرتون محروم نفرمایید، در جواب لبخندی زدند و فرمودند اگر لیاقت داشته باشیم چشم..

امروز باز هم به خود رجوع کردم، باز هم از خود سوالاتی پرسیدم که برای جواب دادن به آنها شرمگینم، امروز باز هم حقارت خود را در برابر روح بلند مصطفی شهید احساس کردم. میدانم چگونه باید دینم به شهدا را ادا کنم، میدانم چگونه باید جبران کنم، میدانم باید چه کنم که فردای قیامت از روی شهدا، از روی مصطفی روشن ها شرمگین نباشم. اما بین علم و عمل از زمین تا آسمانها فاصله است. خداوندا سفره کرمِ کریم اهل بیت امروز از همیشه و هرسال برایم رنگین تر بود، با عنایت توفیق ِعمل، کامل را اکمل و ما را قدمی به شهادت در راه خودت نزدیک گردان.

توفیق بینش و بصیرتی عنایت نما تا همانند حاج مصطفی ضرورت و موقعیت را بشناسیم، پشت سر ولایت حرکت کنیم و سنگرهای مجاهدت انقلاب را بعد از شهدا رها نکنیم و سرگرم بازی های دنیا نشویم. همانند مصطفی شهید اولویت ها را دریابیم و با حب دنیا ، حب مسئولیت و حب مال، اسلام را نفروشیم. میگویند شهید احمدی روشن هر وقت به بهشت زهرا(س) میرفت و سن کم شهدا را میدید، میگفت دارد دیر میشود برای ما. خدایا دارد دیرمان میشود، دریابمان..

۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۱ ، ۰۱:۰۷
عبد الحسین(ع)

تقارن ایام عزای سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله وهفته بسیج را به فال نیک میگریم و قدری از بسیجیان حسینی میگوییم..

آنان که تمام همت و نیرویشان در کف و تمام چشم امیدشان به یک نیم نگاه و عنایتی از جانب مولایشان مهدی(عج) است. آنان که قدمهای استوارشان حتی ذره ای برای غیر خدا به حرکت درنمی آید و الگو از علی اکبر امام حسین(ع) میگیرند. آنان که چشمشان به کلام ولی ست و قدمشان جای قدمهای ولی، نه اندکی جلوتر و نه اندکی عقب تر. حافظان دین خدا هستند و خدا هم حافظ آنان. و آنان که تمام عزمشان این است که در شمار یاران حضرت منتقم قرار گیرند و در زمان ظهور ایشان سرافکنده و شرمسار از غفلتشان در زمان غیبت نباشند.

آنان که مصداق آیه شریفه حِبُهُمْ وَ یُحِبُونَ هستند، خدارا دوست میدارند و خدا هم آنان را دوست دارد. اَذِلَةٍ عَلی المومِنینِ وَ اَعِزَةٍ عَلَی الْکافِرینْ، در برابر مومنان متواضعند و در برابردشمنان سرسخت و استوارند. یُجاهِدونَ فی سَبیلِ الله، تا آخرین قطره خون اهل جهاد و مبارزه اند. وَ لایَخافونَ لَومَةَ لائِمْ اند و از هیچ ملامت سرزنشی ترس ندارند..

بسیجی که شدی ، حامی ولایت و اسلام ناب شدی، اگر پا در میدان مبارزه نهادی سختی هم دارد، زخم زبان هم دارد ، درد و رنج هم دارد، داغ رفیق و دیدن شهادت عزیزترین هایت را هم دارد. اما بسیجی از امام حسین(ع) الگو گرفته است، بسیجی دانش آموز مکتب عاشورا است، جان ناقابل و بی ارزش ما در برابر جان حضرت حسین(ع) و فرزندان و اصحاب پاک او ذره ای در مقابل دریاست اما همانگونه که نقل کرده اند هرچه مصیبت در روز عاشورا بر ایشان سنگین تر میشد چهره ایشان برافروخته تر و آثار شگفتی در امام بیشتر نمایان میشد، چرا که او خدارا میدید و غیر او هیچ.

همانگونه که امام خمینی (ره) فرمودند: بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سر دادند.

رزمندگان بسیجی در دوران دفاع مقدس چه مردانه و گمنام در عرصه حضور پیدا کردند و با خدای خود عهد بستند و با خون خود این عهد را امضا کردند. امروز این نظام مدیون بسیج و بسیجی مدیون خون شهداست.

اما دفاع همچنان باقیست، نه تنها جنگ تمام نشده بلکه با هزاران ظرافت و پیچیدگی بر سر راه جوان بسیجی امروز قرار گرفته است. امروز تمام ابر قدرتها آخرین خشابهایشان را خرج میکنند تا این نظام و این مردم انقلابی را از پای بیاندازند و این وظیفه بسیجی است که به یاری نظام و انقلاب بیاید، این بسیجی است که با حضور فعال خود در جامعه و دانشگاه و مسجد، با حضور در بین مردم و تبیین مسائل روشنگری کنید. اما لازمه اینکه یک جوان بسیجی قادر به انجام این وظایف باشد این است که اول در جهاد اکبر پیروز باشد. اول میدان مبارزه با نفس را دریابد، که اگر اینچنین شد جهاد در میدانهای بعدی سهل و آسان است و این خداست که یار و یاور مومنان است و وعده خدا حق و پیروزی ازآن متقین است.

اشتباه نشود! منظور این نیست که خود را در اتاق محبوس کنیم و تا در این جهاد پیروز نشدیم دست از انجام وظیفه خود به عنوان یک بسیجی برداریم. جهاد اکبر در همین حضور فعال است که باید خود را نشان دهد، در رویارویی با جامعه ، در حین انجام وظیفه ، همان جایی که ممکن است پا لغزش کند، همانجا که امری پیش می آید و بر سر دوراهی کار برای خدا و کار برای غیر خدا میماند، همانجا که اولویت ها را انتخاب یا فروگذار میکند، همانجا که بین سیاهچال شبهه و جنگ روانی دشمن و امر ولی میماند، همانجا که بین جان عزیزش و جان اسلام و ولایت گیر میکند. اینجاست که جهاد اکبر معنا پیدا میکند و باید پا بر سر نفس بگذارد و اسلام را ، اسلام را دریابد و از خود بگذرد..

الحمدلله بسیج در این سالهای پس از انقلاب دستاوردهای بزرگ و کارنامه درخشانی داشته، اما هرگز نباید دچا آفت غرور و خودبزرگ بینی شد و حتی درجامعه خود را از مردم جدا دانست، ما جزئی از مردم هستیم و هرکسی که تفکرش تفکر اسلام و راهش راه ولایت است یک بسیجی است و بسیجی بودن به ثبت نام در این سازمان نیست. هر پیروزی و موفقیتی که در این راه حاصل شد از خدا باید دانست و هر اشتباه و خطایی حاصل کم کاری و کم توجهی ماست. و نکته ای که بسیار مهم است این است که تمام توان ما و هستی ما بدست خداست، هرگز نباید نا امید بود ، همیشه باید آنچه که فکر میکنیم درست است را انجام دهیم و نتیجه را به خداوند واگذار کنیم، قطعا اگر کار از روی اخلاص و فقط برای خدا باشد نصر خدا شامل حالمان خواهد شد.

مقام معظم رهبری نیز در دیدار اخیر خود با بسیجیان فرمودند: وجود بسیج یکى از معجزات انقلاب است. این ابتکار امام بزرگوار ما، آگاهى او را، حکمت او را، اتصال دل نورانى او را به اراده‌ى الهى، به حکمت الهى، نشان میدهد. بسیج یک پایه‌ى مستحکمى براى انقلاب شد.

همینطور که خود را پاک نگه میداریم باید به پاک ماندن مجموعه بسیج بسیار بیشتر اهمیت بدهیم. این به معنی دفع نیست. جذب کنیم جوانان رو، چرا که اگر بسیجی نشد و فکر و ذهنش به سمت رهنمودهای اسلام و ولایت جهت دار نشد در طوفان بلایای آخر الزمان از دست میرود، اما باید این ما باشیم که روی جوانان و خصوصا نوجوانان اثر می گذاریم و اجازه ندهیم فردی با فکر مسموم وارد مجموعه شود و بقیه را هم مسموم کند. جذب همراه با تربیت و فرهنگ سازی فرهنگ بسیجی و فرهنگ جهادی. در بسیج نباید منتظر ماند تا کسی چیزی یادمان دهد، باید خودمان در تکاپو باشیم و با مطالعه و کار جهادی خودمان و درکنار آن دوستان و همرزمانمان را بالا بکشیم و روحمان را متعالی کنیم.

حال ممکن است فردی با برخی از آفات در کسوت بسیجی وارد شود، برخورد سلیقه ای کند، خلاف شئونات اسلام و تفکر بسیجی رفتار کند، نباید دلسر شد، نباید عقب کشید، تا آنجا که ممکن است باید در اسلاح این افراد کوشید و اگر نتیجه نداد و به جایی رسید که دیگر به بدنامی بسیج و بسیجی می انجامید راه حل های خودش را دارد که باید پای اینگونه افراد از بسیج بریده شود.

شناخت و عمل به اولویت ها باید مهمترین هدف یک جوان بسیجی باشد، امروز مهمترین اولویت یک جوان بسیجی باید جهاد در عرصه علم و حضور فعال در دانشگاه باشد، این یک ضعف است در مجموعه بسیج که میدانهای حساسی چون دانشگاه رو کمتر مورد توجه قرار داده است. دانشمندان ما، نخبگان علمی ما باید از بسیجیان و متعهدان به نظام و انقلاب اسلامی باشد. نباید اجازه داد افرادی که هیچ گونه اعتقادی به اسلام و نظام جمهوری اسلامی ندارند بهترین دانشگاههای کشور را فتح کنند و بعد از اتمام تحصیل و استفاده از بهترین ظرفیت های نظام راهی خدمت رسانی به دشمنان قسم خورده این انقلاب شوند. امروز اولیت اصلی یک جوان بسیجی جهاد علمی و بهترین بودن در این زمینه است. نماز جمعه ای که یک نخبه علمی بسیجی میخواند، هیئتی که میرود، نصیحتی که میکند، هر رفتار ارزشی که انجام میدهد همه اش تبلیغ است و خدمتی که او با این تبلیغ به اسلام میکند به جرات میگویم که یک روحانی و مبلغ دینی نمیتواند انجام دهد.

انشالله که تمام فعالیتهای ما در زمان غیبت مولایمان مهدی(عج) مورد قبول درگاه حق تعالی قرار گیرد و مورد تایید و مقدمه ساز ظهور مولایمان قرار باشد. آیت الله جوادی آملی میفرمایند: کسی که بسیجی نیست و تفکر بسیجی ندارد اصلا منتظر ظهور نیست.

برخیز برادر، برخیز! قافله ی کربلا روانه است و آواز جرس که از باطن ملکوتی انسان بر می آید، عشاق حرم را فرا می خواند. اما برادر، می دانی که حب حسین (علیه السلام) در دلی بیدار می شود که از خود و آنچه دوست دارد در راه خدا گذشته باشد. بسیجی عاشق کربلاست، و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام ها.نه، کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین(علیه-السلام) راهی به سوی حقیقت نیست. کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می آییم تا برخاک تو بوسه زنیم و آنگاه روانه دیار قدس شویم. (سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۱ ، ۱۵:۱۵
عبد الحسین(ع)