یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ اند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. (سید شهیدان اهل قلم)
قلم به دست گرفته ام تا بنویسیم، از حق و حقیقت، شاید به مذاق تلخ بیاید اما سیاه نمایی نمیکنم، مینویسم از آنچه فکر میکنم باید بنویسم، از هر آنچه که دیگران نمی نویسند و یا از بیان آن ابا دارند، مهم نیست که در چشم خلق چگونه دیده شوی، مهم محبوب خالق بودن است. آمده ام تا جزئی از فلقی باشم که پیش از طلوع خورشید عدالت بر پهنه آسمان نشسته است.
دیر یا زود ظهور اتفاق خواهد افتاد، مهم این است که تو در آن چه نقشی داشته باشی و از آن مهمتر این است که بدانی تا حسین نیست مسلم فرمانده کل قواست..

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت صدیقه شهیده» ثبت شده است

میخواهم بنویسم اما نمی توانم. میخواهم از مادر عشق بنویسم اما نمیدانم چگونه. دلم در دریای غربت بی انتهایش گم شده...

وضو میگیرم و دو باره دست به نوشتن میبرم.

آخر به کدامین جرم و گناه...؟

گیرم که اصلا آن خانه وحی خدا نبود...

                         گیرم که خانه خانه ی وحی خدا نبود         آتش به بیت ام ابیها روا نبود

                         آن بانویی که حرمت قرآنی اش سزاست   در کوچه اش تهاجم اعدا سزا نبود

آیا مزد رسالت مودت فی القربا بود؟ یا... 

                       پرداخت شد بهای رسالت عجب چه زود     پس بیعت ولای علی بی بها نبود

         نامردی است ضربه به گل بی هوا زدن       آیا هجوم سیلی تان بی هوا نبود؟ 

غم مادر سادات بزرگترین غم های اهل بیت است.

به خدا سوگند که اگر شش ماهه حضرت زهرا بین در و دیوار شهید نمیشد ، شش ماهه ابی عبدالله در کربلا هدف تیر جفا نمیشد. اگر بازوی مبارک حضرت ماه مورد جسارت قرار نمیگرفت، بازوان ماه بنی هاشم از بدن جدا نمیشد. واگر روی ناموس خدا در مدینه نیلی نمیشد ، در کربلا نوامیس رسول الله سیلی نمیخوردند.

شرمنده ام مادرجان. شرمنده ام که در کمال بی غیرتی نشسته ام ...

شرمنده ام که حتی الگو های معاصرمان را هم فراموش کرده ام ...

شهدا را میگویم. همانها که پشت پیراهن خود می نوشتند: میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم...

آقا جان آجرک الله فی مصیبت امکم...

        دارد زمان آمدنت دیر می شود                  دارد جوان سینه زنت پیر می شود

        وقتی به نامه عملم خیره می شوی        اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود

        کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار        در دام چشم های تو تسخیر می شود؟

        این کشتی شکسته ی طوفان معصیت    با ذوق دست توست که تعمیر می شود

        حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه   با حلقه های زلف تو درگیر می شود

        در قطره های اشک قنوت شب شما        عکس ضریح گمشده تکثیر می شود

        تقصیر گریه های غریبانه ی شماست       دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود

                                                                                                               وحید قاسمی


این عکس زیبا از پایگاه رحیم گراف.

اشعار زیبا از پایگاه مادر بهشت (varesansarallh.blogfa.com)

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۱ ، ۱۲:۳۵
عبد الحسین(ع)