یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ اند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. (سید شهیدان اهل قلم)
قلم به دست گرفته ام تا بنویسیم، از حق و حقیقت، شاید به مذاق تلخ بیاید اما سیاه نمایی نمیکنم، مینویسم از آنچه فکر میکنم باید بنویسم، از هر آنچه که دیگران نمی نویسند و یا از بیان آن ابا دارند، مهم نیست که در چشم خلق چگونه دیده شوی، مهم محبوب خالق بودن است. آمده ام تا جزئی از فلقی باشم که پیش از طلوع خورشید عدالت بر پهنه آسمان نشسته است.
دیر یا زود ظهور اتفاق خواهد افتاد، مهم این است که تو در آن چه نقشی داشته باشی و از آن مهمتر این است که بدانی تا حسین نیست مسلم فرمانده کل قواست..

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سبک زندگی» ثبت شده است

درسری یادداشت هایی با عنوان تکنیک های جنگ نرم، نکاتی را که لازمه مقابله با دشمن در جنگ نرم و به نظر مورد احتیاج افسران جنگ نرم است و جزئی جدا ناپذیر از سلاح های مورد نیاز در این جنگ ، بررسی خواهیم کرد، انشالله که مفید واقع گردد.

ابتدای امر تعریفی مختصر از چیستی و چرایی جنگ نرم را ارائه میکنیم. همانطور که از جزء اول این کلمه، یعنی "جنگ" پیداست، ما با یک جنگ روبرو هستیم و به اختصار باید گفت این جنگ سرسختانه تر و دشوارتر از جنگ سخت است، چرا که دشمن در لباسی مبدل و خوش خط و خال وارد عمل میشود و کاملا پنهانی به مقاصد خود نزدیک میشود و همین پنهانی بودن است که تعریف جزء دوم یعنی "نرم" است و تمام تلاش دشمن در این تاکتیک به خدمت گرفتن شما از طریق جهت دهی و کنترل ذهن و فکر شما به نفع مقاصد خود است. جنگ نرم.

در جنگ نرم دشمن دست به مجموعه اقداماتی میزند که هدف آن ایجاد تحول و دگرگونی در ساختار فرهنگی، سیاسی و اقتصادی یک کشور به نفع اهداف خود است. این امر در گذشته به وسیله حضور نظامی در کشور های طعمه انجام میشد که با هزینه های بسیار سنگین برای استعمار گران همراه بود اما امروزه این اقدام، یعنی تلاش برای سلطه در ابعاد حکومت ، فرهنگ و اقتصاد یک کشور از طریق راهی ارزان تر و موفقیت آمیزتر با عنوان جنگ نرم انجام میشود. اقداماتی روانی و تبلیغاتی که به دور از اجبار و زور از درون یک ملت را به زانو درآورده و تسلیم خواست دشمن میکنند. به طور کلی و با بهره گیری از کلام ولی، جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردمعملیات روانی، جنگ روانی، جنگ سفید، براندازی نرم و انقلاب مخملی دیگر کلیدواژه ها و اشکال جنگ نرم لقب گرفته اند.

طبق فرموده مقام معظم رهبری(حفظه الله) امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است. قطعا مقابله با دشمن در این جبهه وظیفه افسران جنگ نرم است.

برای پیروزی در این جنگ ابتدا باید آرایش نظامی دشمن را شناخت و آرایش متناسب را در نیروهای خودی ایجاد کرد. به تعبیری در این جنگ دونوع آرایش و تکنیک برای جنگیدن موجود است، تاکتیک کلاسیک و منظم ، تاکتیک نامنظم و یا پارتیزانی. دشمن ما در جنگ نرم به طور بسیار دقیق و برنامه ریزی شده و حقیقتا منظم از سالها قبل وارد این جنگ شده است. او برای لحظه لحظه زندگی شما از زمانی که صبح از خواب برخاسته و به دانشگاه میروید تا سرفصلهایی که باید در دانشگاه مطالعه کنید و حتی مدت زمانی را که باید صرف تحصیلات تکمیلی کنید ، از چه فیلم هایی لذت ببرید، چه تفریحی انجام بدهید، گوشی موبایل شما و هزاران هزار مورد دیگر در زندگی شما برنامه دارد. این توهم نیست، این یک حقیقت قابل اثبات است.

اما مسئله ای که اینجا مطرح است این است که ما در مقابله با این ارتش منظم چگونه و با چه تاکتیکی باید وارد جنگ شویم؟ بسیاری از افسران جنگ نرم ما تصور میکنند که تاکتیک جنگی ما نیز باید منظم باشد ، اما حقیقت اینجاست که ما نه قدرت و ثروت ابر قدرت ها را در جنگ نرم داریم و نه سلطه ای بر زندگی آنها تا سبک زندگیشان را با ابزارهایی که مجبورند از آنها استفاده کنند تغییر دهیم و نکته مهم تر زمان است. اگر ما بخواهیم معطل تاکتیک منظم شویم فرصت را از دست داده و دیگر حرفی در مقابل این ارتش منظم نخواهیم داشت.

اما تاکتیک فعلی ما چیست و چه باید باشد؟  تصور غالب افسران جنگ نرم این است که برای ورود به این جنگ باید کتب مختلف معارف دینی ، سیاسی و جامعه شناسی را مورد مطالعه قرار داده و با استدلالات علمی و نوشتن مقالات و بحث مستدل علمی در رویارویی با مخالفان و معاندان در فضای مجازی و یا حقیقی روبه رو شومند. اما حقیقت اینجاست که این تکنیک در جذب حداکثری هرگز جواب گو نخواهد بود، بله مبنای اندیشه و عقیده ما ثابت و کاملا مستدل و علمی و قابل دفاع است اما راهکار ما در این جنگ قطعا به این روش کاملا غلط خواهد بود.

تا قبل از این دوران، دور دورِ اندیشه ها و مکاتب بود، در دانشگاهها و محافل علم و ادب بحث بر سر ایدئولوژی ها و برتری مکاتب بوده و تمام تبلیغات و مناظرات علمی برای جذب افراد به طرز تفکرهایی چون کمونیسم ، لیبرالیسم و.. بود. اما امروز در دنیا کسی سعی بر تغییر مبنای عقیده شما ندارد، امروز غرب با جنگ نرمی که به وسیله ابر سلاح این جنگ یعنی رسانه به راه انداخته است سعی در تغییر اعتقاد مردم ها ندارد، بلکه تمام تلاش خود را برای تغییر سبک زندگی آنها به کار بسته است. این همان جنگ نرم است، تغییر سبک زندگی مردم به دست خودشان و نه با زور و اجبار، وقتی مردم سبک زندگی خود را به سبک زندگی اومانیسمی و انسان محورانه غرب تغییر دادند در حقیقت اعتقاد ، مکتب، مبنای اندیشه و دین خود را تغییر داده اند، حال اینکه از این تغییر بی خبر و در خواب غفلت باشند. حال هر چقدر که میخواهید بحث علمی کنید که اسلام یعنی چه؟ که ولایت فقیه یعنی چه؟ وقتی مبنای تفکر تغییر کرد درحالی که میپندارد مسلمان است یعنی به اسلامی تحریف شده ایمان دارد که هرگز شما قادر به تفهیم او به این روش نخواهید بود. 

همچنین دشمن با سوء استفاده از مفاهیم فطری و شریفی چون آزادی انسان، مشترکات فطری انسانها، امنیت مردم، امنیت در محدودیت درمورد سلاح های اتمی و شیمیایی و.. در تبلیغات خود استفاده کرده و اینچنین پوسته زیبا برای مقاصد پلید و سیاه خود میسازد.

ما نباید در جنگ نرم معطل گفت و گوی عالمانه شویم، کارامدترین شیوه ما در جنگ نرم، شیوه نامنظم یا پارتیزانی است. باید ضربه زد اما به سبک جنگ نرم. باید با زبان فطرت ارتباط برقرار کرد، زبان مشترک تمام انسانها که تمام همت جنود شیطان دور کردن انسانها از فطرتشان است که با یک تلنگر ساده این حباب شکسته و انسانها به خودشان رجوع کرده و فطرتشان را مورد توجه قرار میدهند.

برای مثال چرا امام حسین(ع) به تعبیر امام صادق(ع) کشتی نجاتی است که از بقیه ائمه هم سریعتر و هم گسترده تر موجب هدایت مردم میشود؟ چرا که زبان امام حسین(ع) ، زبان علی اصغر او زبان فطرت است، با فطرت انسانها ارتباط برقرار کرده و کشتی نجاتشان میشود.

در جنگ نرم ناگزیریم که از ابرسلاح این جنگ یعنی رسانه بهره گیری کنیم، رسانه جزء جدا ناپذیر این جنگ است، دشمن تا خانه های ما نفوذ کرده و چهره به چهره روی تربیت فرزندان ما و حتی فکر و ذهن خودما اثر میگذارد و هرآنچه در نظر دارد و برای آن برنامه ریزی کرده است خوراک روانی به خورد اذهان میدهد. امروز افسر جنگ نرم بدون وبلاگ بی معنی است، و نباید هدف هارا انقدر پیش پا افتاده و در پیرامون خودمان تعریف کنیم. باید وبلاگها به زبان های انگلیسی و عربی تهییه شده و در شبکه های اجتماعی با فطرت انسانها رابطه برقرار کرد. امروز مردم غرب خسته و مانده از تفکرات غرب ، خسته از دیکتاتورهایی که داعیه آزادی بیان و دموکراسی دارند است. حباب غرب با یک تلنگر خواهد شکست، فقط باید خودشان را به خودشان نشان داد. همین توصیف کافی است تا ابر قدرتهارا از داخل نابود کند. افسر جنگ نرم بدون هنر رسانه ای افسر نیست و در جنگ نرم حرفی برای گفتن ندارد. مستند سازی نداریم تا دوربین به دست گرفته ، آمریکای واقعی را به مردم آمریکا نشان دهد، بهشت پوشالی شان را نشانشان دهد. امروز جبهه انقلاب در جنگ نرم دست خالی است، حتی یک فیلمساز هنرمند و متعهد به انقلاب وجود ندارد که ولایت فقیه ، انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) را به جامعه و دنیا معرفی کند. فیلم سازی نداریم که ابعاد والای شخصیتی شهدای ما چون چمران و همت و زین الدین ها را به جوانان ما به عنوان الگو معرفی کند.

انشالله در فرصت های بعدی به واکاوی و بررسی تکنیکهای نامنظم در جنگ نرم و کارامد کردن فعالیت های ارزشی در این جبهه خواهیم پرداخت.

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۰۹:۱۷
عبد الحسین(ع)

 

امروز تقریبا در هه محافل مسئله سبک زندگی (Life style) مطرح است، سبک زندگی دانشجویی، سبک زندگی خانوادگی، سبک زندگی اسلامی، سبک زندگی مدرن و.. که پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی  سبک زندگی درست و ایده آل را بررسی میکنند. شیوه زندگی یا سبک زیستن منعکس کننده گرایش ها، تمایلات، رفتارها، عقاید و ارزش های یک فرد یا جامعه است .میخواهیم در این یادداشت مختصر به دور از تکلف و پیچیدگی های مکاتب خاص سبک زندگی جامعه و خصوصا قشری خاص از جامعه جوانمان را بررسی کنیم. گرچه سبک زندگی ایده آل غیر از غذای کم چرب و کم نمک و پوشش مناسب و.. است و اینها تنها پوسته ظاهری آن است و باید به این مسئله با دید بازتر و کلانتر نگاه کرد، اما در ابتدا از نشانه های ظاهری و عینی سبک زندگی آغاز میکنیم.

امروزه روز در دانشگاه ، خیابان و بازار و در سطح جامعه جوانان را میبینیم، دسته ای از این جوانان بیش از بقیه نظر ما را جلب میکنند و شاید بعضی رفتارهایشان عجیب بنماید. اگر در ظاهر آنها تامل کنیم شاهد یک سبک زندگی خاص هستیم، میخواهیم این سبک زندگی را بررسی کنیم. اغلب این جوانان یک مدل لباس مشابه پوشیده اند، نه به یک رنگ و کاملا مشابه اما به یک سبک، همه این گروه از جوانان یک جور مدل مو ویا یک جور مدل شال و روسری دارند، مثلا همه یک مدل عینک دهه شصتی به چشم دارند، همه این دسته از جوانان یک مدل ریش و سبیل زده اند، همه یک جور دست بند به دست انداخته اند و.. حداقل در هفته چند وعده را از غذاهای فسد فود استفاده میکنند، چند شب را در چایخانه ها و با کشیدن قلیان و استعمال دخانیات سپری میکنند. تقریبا همه آنها میکوشند با توجه به وضع مالی آخرین مدل کوشی همراه داشته باشند، حتی اگر فاصله تولید این مدل جدید و مدلی که آنها خریده اند کمتر از یک ماه باشند و برای خرید مدل جدید مجبور باشند با ضرر زیادی مدل قبلی را بفروشند. برای خرید آخرین محصول یک کمپانی خاص که به تعداد محدود عرضه شده است، حاضر اند به تهران بیایند و پشت در نمایندگی ساعتها در صف بمانند تا اولین افرادی باشند که این مدل را خریده و استفاده میکنند، حتی اگر از 70درصد امکانات این مدل در ایران بی بهره باشند. اکثر آنها رابطه ای با جنس مخالف خود دارند به عنوان رابطه "دوستی دختر و پسر" و الزاماتی که نفس این رابطه برایشان ایجاد میکند، از قرارهای در پارک و ساعتهای سپری شده در کف خیابانهای شهر تا با گوشی همراه در رخت خواب خوابیدن و رد و بدل پیامک تا پاسی از شب، و متاسفانه در برخی موارد ای روابط منجر به روابط نامشروع و خطرناک جنسی میشود. حتما بیش از 90 درصدشان در یک شبکه اجتماعی جهانی عضو هستند وروابطی جدید را در آن تجربه میکنند. البته اینجا مسئله زندگی مجازی و یا زندگی دوم (second life) مطرح میشود که نیازمند مجال بیشتری برای بحث است که بررسی این مسئله را به فرصت دیگری موکول میکنیم.

میگویند دوست دارند متفاوت باشند، به رستوران متفاوت بروند، متفاوت بخورند، متفاوت بپوشند و متفاوت رفتار کنند و متفاوت زندگی کنند، که البته این یکی از اصلی ترین دلایل انتخاب این سبک زندگیست. برای بهتر جا افتادن این موضوع باید گفت دوست ندارند از هم قطاران خود عقب بمانند. چرا من از الگویی پیروی میکنم که هر روز در حال تغییر است تا زودتراز بقیه متفاوت شوم؟ ریشه این تنوع طلبی و علاقه به متفاوت بودن چیست؟ آیا متفاوت بودن یک احساس پایدار در رضایت مندی در خود است؟

میتوان گفت این تنوع طلبی ریشه در حس فرصت طلبی و غریزه کمال جویی انسانها دارد، انسان بیزار است از اینکه حتی یک لحظه فکر کند عمر او هدر میرود، یک روزش شبیه روز قبل است و گذر عمر او را تسلیم خود میکند. مخصوصا در جوان که از یک انرژی و پویایی و انگیزه خاصی در این برهه از زندگانی برخوردار است. همواره میکوشد تا از بقیه بهتر باشد و از عمر خود بهتر استفاده کند.

اما ملاک این برتری چیست؟ میزان را چه کسی انتخاب کرده است؟ انسان در دید چه کسی باید مهم و مورد توجه باشد؟ وقتی این سالها سپری شد و در کهن سالی به دوره جوانی مان نگاه کردیم از خود راضی خواهیم بود؟ اینها سوالات اساسی است که در بررسی سبک زندگی یک جوان مطرح میشود و اگر جواب قابل قبولی برای آن پیدا کرد میتوان گفت سبک درست زندگی کردن را پیدا کرده است.

اما بگذارید برگردیم به سبک زندگی همان دسته از جوانان جامعه ایرانی اسلامی مان که برخی مصداق های  سبک زندگی شان را برشمردیم و البته همه موارد در مورد همه افراد این قشر صدق نمیکند. اسم این سبک از زندگی ، "سبک زندگی آمریکایی" یا American life style  است. سبک زندگی که انسان و کامجویی از همه لذاتی که در ذهنش قابل تصور است را محور همه اعمال و انتخاب ها در زندگی قرار میدهد. سبک زندگی که انجام هر نوع عملی را مباح دانسته و به تعریفی مجوز اباحه گریست. برای شرح و بسط سبک زندگی آمریکایی باید دقیق تر و گسترده تر بحث شود، اما بیاییم کمی تامل کنیم.

در این سبک از زندگی شما نیستید که چیزی را انتخاب میکنید، شما تنها به عنوان یک ربات برنامه ریزی شده، عمر خود را طوری سپری میکنید که برایتان برنامه ریزی شده است، از لحظه هایی که به مدرسه و بعد دانشگاه میروید، چه درسی میخوانید، به چه چیز اهمیت میدهید و به چه چیز بی اعتنائید، چه لباسی و با چه سبکی میپوشید، چه برندی از کالاها را مورد نیاز و یا غیر ضروری و تشریفاتی و کاملا مصرف گرایانه میخرید و جیب چه کسانی را پر میکنید، با چه کسانی و با چه سطح تفکری و با چه جنسیتی چه تعاملاتی دارید، از چه کسانی دوری میکنید و روابطتان را با آنها فیلتر میکنید(من اسمش را میگذارم خود فیلتری مزمن!) ، به چه سایتهایی میروید و در فضای سایبری چگونه وقت میگذرانید، از چه چیز لذت می برید و چگونه تفریح میکنید، نگاهتان به جنس مخالف یک نگاه جنسیست و یا یک نگاه انسانی، آخر هفته خود را کجا و چگونه و با چه کسانی میگذرانید و هزاران هزار لحظه دیگری که در این سبک زندگی جای میگیرد.

دقت کنید! این شما نیستید که انتخاب میکنید، این مد یا فشن است که شما را اداره میکند، سرتان را در گریبانِ فردیت خودتان فرو میبرد و تمام توجهتان را به خودتان و خود دنیایی و زودگذر و فانیتان جلب و متمرکز میکند. مثل هم قطارانی رفتار و زندگی کردن که آنها هم نمیدانند این سبک از زندگی چگونه شد که بر زندگی شان سایه افکند، فقط میدانند که اگر اینگونه که مد میگوید زندگی نکنند برچسب عقب مانده و دور از تمدن میخورند.

اما کمی بایستیم! به حال حاضرمان نگاه کنیم، فکر کنیم. لحظه ای فکر کردنی که در دین اسلام برتر از هزاران سال عبادت به شمار آمده است.

من یک جوان ایرانی هستم، من یک مسلمان هستم، من الگویی جامع برای زندگی کردن دارم، الگو برای زندگی ای که فقط یک بار در اختیار من قرار گرفته است و هیچ تضمینی برای ادامه آن تا کهن سالی نیست. از همه مهتر اینکه بهترین دوران زندگی یک انسان دهه سوم عمر اوست، جوانی من چگونه در حال گذر است؟ عقل من میگوید از الگویی پیروی کن که اطمینان داری از جانب کسی ارائه شده است که هیچ اشتباهی در او راه ندارد و هرچه در این الگو "سبک زندگی اسلامی" به من ارائه کرده است باعث سعادت و توفیق من هم در دنیا و هم در سرای آخرت میشود.

نباید اجازه داد غفلت و هوای نفس و خواهش های نفسانی مارا از تفکر باز دارد، که اگر تفکر کردیم قطعا از کلام خدا و الگویی که در کتاب آسمانی ما "قرآن" توسط پیامبر خاتم(ص) به عنوان آخرین و جامع ترین الگوی زندگی بشری برای تمام بشریت عرضه شده است پیروی خواهیم کرد.

خداوند خالق انسان است و بهتر از هرکس دیگری بر نیازهای انسان و نحوه صحیح پاسخگویی به این نیازها اشراف دارد. ما خود این امر را به خوبی میدانیم ولی شاید هنوز به آن ایمان نداریم. حقیقت دلیل برگزیدن این سبک عجیب زندگی توسط ما از یک سوهراس از تباهی بعد از بریدن از خداوند و الگوی زندگی الهی یعنی اسلام است و از سوی دیگر دل نبریدن از سبک جذاب و نفسانی زندگی آمریکایی است.

تک تک مواردی که در سبک زندگی آمریکایی ذکر شد هم قابل نقد و هم قابل پاسخگویی در سبک زندگی اسلامی است که انشالله در مجال های بعدی به آن خواهیم پرداخت.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۶:۴۲
عبد الحسین(ع)