یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ اند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. (سید شهیدان اهل قلم)
قلم به دست گرفته ام تا بنویسیم، از حق و حقیقت، شاید به مذاق تلخ بیاید اما سیاه نمایی نمیکنم، مینویسم از آنچه فکر میکنم باید بنویسم، از هر آنچه که دیگران نمی نویسند و یا از بیان آن ابا دارند، مهم نیست که در چشم خلق چگونه دیده شوی، مهم محبوب خالق بودن است. آمده ام تا جزئی از فلقی باشم که پیش از طلوع خورشید عدالت بر پهنه آسمان نشسته است.
دیر یا زود ظهور اتفاق خواهد افتاد، مهم این است که تو در آن چه نقشی داشته باشی و از آن مهمتر این است که بدانی تا حسین نیست مسلم فرمانده کل قواست..

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گناه» ثبت شده است

با خودم فکر میکردم که بد زمونه ایست. زمینه های گناه فراوان شده. فکر و ذکر جوانان شده غفلت از یاد خدا و سرگرمی به گناه. و انگار نه انگار اینجا مملکت شیعه است...

خیلی از خانواده های مذهبی جلوی چشمانم آمد که فرزندانشان جور دیگری بار آمدند که در شان خانواده نبود...

یاد امام زمان افتادم که چقدر غریبست در بین ما شیعیان. ما در غیبت گناهیم و او در انتظار ما...

بعد به جوانان حق دادم.

بله حق دادم که جوانان گناه بکنند، به مردم حق دادم از خدا غافل باشند، حق دادم که به یاد امامشان نباشند...

مگر زمینه های فراوان گناه را نمیبینید؟ *در هر خانه ای به راحتی ماهواره پیدا میشود و هزاران داستانی که دنبال خود دارد. *اینترنت بدون حد و مز در اختیار هرکسی هست و با آن فیلترینگ بچه گانه که هر کودکی توان دور زدنش را دارد. *آن هم وضع خیابان های ما و بانوان روشن فکرنمای ای کاش برهنه پوش. *تبادل اطلاعات آزادانه و کاملا روشنفکرانه در تعاملات دختر و پسر در دانشگاه که هرگز به جاهای باریک کشیده نمیشود. *بالا رفتن سن ازدواج و وجود مشکلات فراوان بر سر راه سنت پیامبر خدا. *حرام عرفی کردن ازدواج موقت و کامجویی حلال. *وهزاران مورد دیگر که میشود زمینه ساز گناه منه جوان...

خدایا! پس به من حق بده به گناه و فعل حرام بیفتم...

اما بعد با خودم فکر کردم. از خودم پرسیدم.

آیا واقعا خدا فکر اینجای مارو نکرده؟ آیا واقعا دست ما در برابر غول گناه خالیست؟ بدون سلاح که نمیتوان جنگید و محکومیم به تسلیم در برابر گناه. پس حکمت خدا چه میشود؟

اما چند شب را به سفارش امام صادق(ع) از بستر غفلت فاصله گرفتم و با نماز شب دلم را بیمه یاد خداوند کردم؟

آیا همان قدر که چشم به مناظر آلوده دوختم، به کلام خدا و معصومین علیهم السلام هم توجه کردم؟

آیا همان اندازه که پا در مجالس گناه نهادم به مجالس روضه و خانه خدا برای اقامه نماز جماعت رفتم؟

آیا به همان تعداد که دوستان غافل از یاد خدا دارم، دوستان با ایمان و دعوت کننده به یاد خدا دارم؟

آیا به همان اندازه که به گوش دادن ترانه و آهنگ اهمیت میدهم به گوش دادن ذکر مصیبت اهل بیت(ع) و نوحه و قرآن هم اهمیت داده ام؟

اصلا آیا بعد از انجام گناه حتی ذره ای احساس پشیمانی در من بوجود می آید یا در انجام گناه حرفه ای تر میشوم؟

ای دل غافل که هرگز دستم در برابر گناه خالی نبوده و من...

حاضرم به خدای واحد قسم یاد کنم که اگر تنها چند شب نماز شب را با قنوتی لبریز از الهی العفو بجا می آوردم هرگز در دام گناه گرفتار نمیشدم...

هنوز هم دیر نشده با اینکه خیلی دیر شده.

با ذکر یونسیه توبه میکنم شاید...

لا اله الا انت ، سبحانک انی کنت من الظالمین.

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۱ ، ۲۱:۰۴
عبد الحسین(ع)

شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.

از آن طرف چون این دختر فراری شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا فرار کرده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... . محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... . لذا علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.

شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگران وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.

نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند. قران کریم می فرماید: نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند «سوره یوسف آیه 53» انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند.


منبع: کتاب آموزه های وحی در قصه های تربیتی، مولف عبدالکریم پاک نیا، انتشارات فرهنگ اهل بیت

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۰ ، ۲۰:۵۳
عبد الحسین(ع)