یک قرن از عمر پسر فاطمه بگذشت یک شب نشد از هجر فراقش بنشینیم
***
در نای خشک مرثیه خوان نا نمانده است
در تن رمق برای زینب کبری نمانده است
باید بجای حافظ و سعدی لهوف خواند
دیگر برای ما شب یلدا نمانده است
یک قرن از عمر پسر فاطمه بگذشت یک شب نشد از هجر فراقش بنشینیم
***
در نای خشک مرثیه خوان نا نمانده است
در تن رمق برای زینب کبری نمانده است
باید بجای حافظ و سعدی لهوف خواند
دیگر برای ما شب یلدا نمانده است
یکی از دوستان می گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوه های اطراف تهران رفته بودند با دختر و پسری دانشجو، بر خورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند و تصور می کردند که آقا دستور دستگیری آنها را خواهد داد، ولی بر خلاف تصورآن دو، مقام معظم رهبری با آن ها احوال پرسی کردند و از شغل و فامیل بودن آن ها سؤال کردند، پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت که ما دوست هستیم،
آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آن دو صحبت کردند و بعد هم فرمودند: بد نیست صیغه محرمیتی در میان شما بر قرار شود و شما با هم ازدواج کنید و به آن ها پیشنهاد دادند که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیایید، من آمادگی دارم که شخصأ عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود، محضر آقا رسیدند.
آقا عقد آن ها را جاری کردند و با بر خورد کریمانه مقام عظیم الشأن ولایت، این دو جوان تغییر مسیر دادند و آن دختر غیر محجبه، به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو به یک جوان مذهبی مبدل شدند
آقای محمد امین نژاد(از کارمندان صدا و سیما- تهران)
قبل از انقلاب من سیزده ساله بودم که از طرف اداره اوقاف در مسابقات سراسری قرائت قرآن مشهد شرکت کردم. در افتتاحیه مسابقات یکی از داوران از من خواست تا قرآن بخوانم .( من به علت این که جلسات از طرف دستگاه شاهنشاهی بود) نپذیرفتم. او اصرار کرد و من باز جواب رد دادم. در کنار من پیرمرد تاجری بود که مرا می شناخت. به من گفت: جواد چرا نمی روی قرآن بخوانی؟ من گفتم نمی خوانم. گفت: اگر بروی پنجاه تومان به تو خواهم داد، گفتم: نمی روم. گفت: اگر بروی صد تومان می دهم، گفتم: نمی روم. گفت دویست تومان می دهم، گفتم: حتی اگر 500 تومان هم به من بدهی، قرآن نخواهم خواند . بعدها پیرمرد جریان را برای پدرم نقل کرده بود . روزی خدمت حضرت آیت الله خامنه ای بودم همین که آقا مشغول صحبت بودند، یک دفعه صحبتشان را قطع کردند و فرمودند: من یک بدهی به جواد آقا دارم و پانصد تومان از جیب خود در آوردند به من دادند. من متعجب ماندم. آقا فرمودند: خودت هم نمی دانی برای چه به تو بدهکارم!؟ ما همیشه به خاطر قرآن خواندن شما جایزه می دادیم ولی این بار به خاطر قرآن نخواندنت به شما هدیه می دهیم. بعدها فهمیدم که جریان فرآن نخواندن مرا پدرم برای ایشان نقل کرده بود
جواد سادات فاطمی)از قاریان قرآن - مشهد)
وقتی میان نفس وهوس جنگ می شود شیطان دوباره دست به نیرنگ می شود
دارد حنای توبه و شرمی که داشتم پیشت عزیز فاطمه بی رنگ می شود
با هر گناه فاصله می گیرم از شما کم کم وجب دو سه فرسنگ می شود
آقا ببخش بس که سرم گرم زندگیست کمتر دلم برای شما تنگ می شود
جمعه ها پشت سرهم میان میرن. جمعه برای ما چه روزیه؟ چه احساسی داریم وقتی شب جمعه می خوایم سرمونو رو بالش بذاریم و بخوابیم؟ چه احساسی داریم وقتی صبح جمعه چشامونو باز میکنیم و این روزو می بینیم؟ چه احساسی داریم وقتی می بینیم خورشید روز جمعه غروب کرده مثل همه جمعه های قبل؟...
آقا ببخش... ببخش مرا که انقدر دیر دلم برای شما تنگ می شود. ای کاش فقط در گیر روز مرگی زندگی بودم. ای کاش فقط از شما غافل بودم. ولی این غفلت مرا به دره بی پایان گناه می کشاند و جز رشته محکم عشق شما نمی تواند مرا از این هلاکت نجات دهد که به طناب پوسیده دشمن خونی ام به آن فرو رفته ام.
ای کاش این سایه شوم گناه و غفلت روزی از سر زندگی ام کم شود و انوار زیبای خورشید عشق شما آن را روشن کند که آن وقت هر روز من آدینه و لحظه شماری برای وصال است. همت باید کردو دل از این سراب بی پایان دنیا برید و از سفر غفلت باز گشت.
تا ببینیم که او غایب نیست و تمام روزها نه فقط جمعه ها و تمام زمین و نه فقط جمکران بوی او را میدهد و ندبه کنان در انتظار وصال اند.
امام مهدی علیهالسلام به جهت قدردانی و وفا نسبت به رشادتهای حضرت عباس علیهالسلام به این بارگاه ملکوتی تشریف میآورند، نمونه زیر گویای این واقعیت میباشد:
فقیه فرزانه آیت الله حاج سید مرتضی لنگرودی فرمود: در حرم مطهر حضرت قمر بنیهاشم علیهالسلام مشغول زیارت بودم، ناگهان دیدم شخصی پشت سر من مشغول زیارت و خطاب به حضرت میفرماید:
«یا عمی!» و مطالبی را با فصاحت و بلاغت بیان میکند. من از بس برایم این مطلب جالب و جذاب بود دست از زیارت برداشتم تا ببینم این بزرگوار چه میگوید. همچنان مات و مبهوت شده بودم ولی کلمات دلربای ایشان را همچنان میشنیدم و ایشان گریه میکرد و با حضرت در حال صحبت بود. ولی یک مرتبه از نظرم غایب شد. [1] .
امام مهدی علیهالسلام به اماکن مقدسه و مشاهد مشرفه، عنایت فراوانی دارد. یکی از سرزمینهایی که مورد علاقه آقا بقیةالله روحی فداه است کربلا، و بارگاه ملکوتی سالار شهیدان علیهالسلام و برادر بزرگوارش حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام است، بنابراین، زائران محترم، توجه داشته باشند، با مشرف شدن به این مکان گرامی دو وظیفه مهم دارند:
1. زیارت به نیابت از امام عصر علیهالسلام که نشان دهنده معرفت زائر و مورد توجه قرار گرفتن او از سوی زیارت شونده و ملائکه است. 2. دعا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان علیهالسلام که بسیار مهم و با ارزش است. قطعا، امام زمان علیهالسلام محتاج نیابت و دعای ما نیست، بلکه ما محتاج عنایت او علیهالسلام هستیم. و این اعمال سبب جلب عنایت او علیهالسلام خواهد شد.
پی نوشتها:
[1] چهره درخشان قمر بنیهاشم ابوالفضل العباس، ج 3، ص 307؛ میر مهر، ص 111.
سخنان معمارکبیر انقلاب درباره لزوم عزاداری و گریه بر امام حسین (علیهالسلام)
هرکسی اندکی درباره تاریخ معاصر ایران بداند و مطالعه کرده باشد؛ میداند جرقه اصلی پیروزی انقلاب اسلامی از محرم و عاشورا و عزاداری برای امام حسین زده شد. امام خمینی بعد از پیروزی و تا روزهای آخر عمرش، بر ضرورت عزاداری و روضه و برپایی خیمههای محرم در جامعه تأکید کرد.
این جمله «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» کلمه بزرگی است که اشتباهی میفهمند. خیال میکنند یعنی هر روز باید گریه کرد! لکن محتوایش غیر از این است.
کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد، همه زمینها باید آنطور باشند. انحصار به یک زمین نداشته؛ انحصار به یک فرد نداشته. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت 70 و چندنفری و یک زمین کربلا نبوده. همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند، و همه روزها غفلت نکنند.
نقش کربلا این بود که سیدالشهدا - سلام الله علیه - با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. درمقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند و یزید را شکست دادند. همهجا باید اینطور باشد. هر روز باید اینطور باشد. این حس شهادتخواهی و فداکاری بود که یک ملتی که هیچ نداشت بر طاغوت غلبه داد.
صحیفه امام. جلددهم. ص122
چرا روضه و سینهزنی؟
ما را سیدالشهدا اینطور هماهنگ کرده. ما برای سیدالشهدایی که اینطور هماهنگ کرده اظهار تأسف نکنیم؟ گریه نکنیم؟ همین گریهها ما را نگهداشته. جوانهای ما گول شیاطینی که میخواهند این حربه را از دست شما بگیرند نخورند... همینها مملکت ما را حفظ کرده. تکلیف آقایان است که روضه بخوانند. تکلیف مردم است دستههای سینهزن شکوهمند بیرون بیاورند.
ما تا ابد هم اگر برای سیدالشهدا گریه کنیم، برای سیدالشهدا نفعی ندارد، برای ما نفع دارد، همین نفع دنیاییاش را حساب کنید؛ آخرتیاش جای خود. همین نفع دنیاییاش را حساب کنید و همین جهت روانی مطلب را که قلوب را چطور به هم متصل میکند. این سنگر را نباید از دست بدهیم و کسانی که کوشش میکنند این سنگر را از ما بگیرند، آنهایی که از ما هستند و مردم صالحی هستند بازی خوردهاند. پشت اینها یک دست مرموز فاسد مفسدی هست که میخواهد ملت ما را به تباهی بکشد. ما باید بیدار باشیم. ملت ما باید بیدار باشند. (29/8/58)
صحیفه امام جلد یازدهم - صفحه 100
قدرتهای بزرگ از این خیمهها میترسند
شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید فقط این است که گریه کنیم برای سیدالشهدا! نه سیدالشهدا احتیاج به این گریهها دارد و نه این گریه، خودش فی نفسه، کاری از آن برمیآید؛ لیکن این مجلسها مردم را مثل مجتمع میکنند و وجهه میدهند. میلیونها جمعیت در دو ماه محرم و دهه عاشورا یک وجهه، طرفِ یک راه میروند. بیخود بعضی از ائمه ما نمیفرمایند که برای من در منابر روضه بخوانند... مسأله، مسأله گریه نیست... مسأله سیاسی است.
قدرتهای بزرگ از خیمههای عزاداری میترسند. قدرتهای بزرگ از این سازمان که بدون اینکه دست واحدی در کار باشد که آنها را مجتمع کند؛ میترسند... اجتماع مردم زیر این بیرق الهی، این بیرق حسینی، اسباب این میشود که سازمان داده شوند. (14/8/59)
این گریهها حفظ میکند کیان ما را
حضرت باقر (علیهالسلام) هنگام فوت وصیت کرد 10 سال در منا کسی را اجیر کنند، کسانی که برایم گریه کنند. این چه مبارزهای است؟ حضرت باقر احتیاج به گریه داشت؟ میخواست چه کند گریه را؟ آن هم در منا چرا؟ ایام حج و منا. همین نقطه اساسی، سیاسی، روانی، انسانی است که 10 سال در آنجا گریه کنند. خب مردم میآیند میگویند چه خبر است؟ میگویند اینطور بود. این توجه میدهد نفوس مردم را به این مکتب و ظالم را منهدم و مظلوم را قوی میکند. ما جوانها دادیم، کربلا جوانها داده، اینها را باید حفظ کنیم. خیال نکنید گریه است، خیر گریه نیست، یک مسأله سیاسی، روانی، اجتماعی است. ائمه اینقدر اصرار کردند به اینکه مجمع داشته باشید، گریه بکنید، برای اینکه، این حفظ میکند کیان مذهب ما را. (29/8/58)
روضه انسانساز است
مطلبی الان القا کردهاند به جوانهای ما تا کی گریه و تا کی روضه. اینها نمیفهمند روضه چیست و این اساس تا حالا چطور نگه داشته شده. این را نمیدانند و نمیشود بهشان بفهمانند. اینها نمیفهمند اینروضه، این گریه آدمساز است، انسان درست میکند. این مجالس روضه، این مجالس عزای سید الشهدا و آن تبلیغات بر ضدظلم. این تبلیغ بر ضدطاغوت است. بیان ظلمی که به مظلوم شده تا آخر باید باشد. (04/7/58)
گریه برای پیشرفت است نه برای ثواب
اینهایی که مسجد میآیند، منبر را گوش میکنند، مطالب را گوش میکنند، همچو که به روضه میرسند، رد میشوند و میروند. از باب این است که ملتفت نیستند چیست. آن روضه است که این محراب که این منبر را حفظ کرده، اگر آن روضه نبود، این منبر هم نبود، این مطالب هم نبود؛ آن حفظ کرده. باید برای شهیدهایمان گریه کنیم. فریاد کنیم. مردم را بیدار کنیم. این نکته را به مردم بفهمانیم که همهاش این نیست که میخواهیم ثواب ببریم. قضیه این است که میخواهیم پیشرفت کنیم. سید الشهدا هم که کشته شد. نه اینکه رفتند ثوابی ببرند. رفت که این مکتب را نجات بدهد. اسلام را زنده کند.
(17/4/58)