یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ اند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. (سید شهیدان اهل قلم)
قلم به دست گرفته ام تا بنویسیم، از حق و حقیقت، شاید به مذاق تلخ بیاید اما سیاه نمایی نمیکنم، مینویسم از آنچه فکر میکنم باید بنویسم، از هر آنچه که دیگران نمی نویسند و یا از بیان آن ابا دارند، مهم نیست که در چشم خلق چگونه دیده شوی، مهم محبوب خالق بودن است. آمده ام تا جزئی از فلقی باشم که پیش از طلوع خورشید عدالت بر پهنه آسمان نشسته است.
دیر یا زود ظهور اتفاق خواهد افتاد، مهم این است که تو در آن چه نقشی داشته باشی و از آن مهمتر این است که بدانی تا حسین نیست مسلم فرمانده کل قواست..

شهید امیرعباس فضلعلی

شهید امیرعباس فضلعلی

جوان بسیجی و مومن کرجی که جانش را در راه نشر فرهنگ انقلاب اسلامی، در روز جشن پیروزی انقلاب تقدیم نمود

به نام خداوند عشق و خون

و خدایی که همین نزدیک هاست آفرید عشق را و انسان را

بهتر بگویم که آفرید انسان ها را و بار امانت به دوش همین انسان ها نهاده شد

بار امانتی که فقط عده ای آن را به دوش کشیدند و میکشند

و انسانی که شاید بتوان گفت تمام عمر کوتاهش را در انتظار است

انتظار مرگ و نابودی و انتظار مرگ و جاودانگی

و خوشا آنان که با خون خویش عشقشان را اثبات کردند و جاودانه شدند

بگذارید کمی از دوستم بگویم ، فقط خدا میداند که چقدر سخت است از دوستی بگویم که تبسم گرمش پیش چشمانم خودنمایی میکند و خاطره اش جز شیرینی بر کام یادم نمی نشاند. تک تک لحظه هایی را که در هیئت گذراندیم و شب هایی که ماه رمضان را با اشک بر اهل بیت در بیت الزهرا(س) کرج سحر کردیم از یادم نمیرود، حال باید آه سردی بکشم، بنشینم و بگویم: او دیگر نیست، چون اصلا از جنس ماندن نبود، آخر، خاک بالهایش را تکانده بود و خوب میدانی که پرستو رفتنی ست، او نیز چون دیگر پرستو ها پر کشید.

شهید امیر عباس فضلعلی را میگویم، همان جوان پرشور و گمنام انقلابی، او که با لبخند دل سنگ را هم بدست می آورد، او که دوست بود و مربی، او که پای کار بود و مرد جنگ، او که باور داشت جنگ تمام نشده است و او که شنید ندای "هل من ناصر" آقایش را و او که گفت: "لبیک"

هرکس عباس را فقط یک بار دیده بود و سلامش را علیک گفته بود شیفته اش شده بود، آخر قلب مهربان به همه قلب ها راه دارد، حتی به قلب های جزیره ای پل دارد! و عباس انگار آمده بود تا دوست ما باشد، تا لبخندش را دریغ نکند، تا فانوس هدایت باشد، تا عباس باشد.

هشدار!

نگارنده اصلا قصد ندارد که بگوید امیر عباس فضلعلی که بود و چه شد! چون شاید اصلا در توان او و قلمش نباشد. میخواهد بپرسد تو که هستی و چه میشوی!؟

آری، هستند در همین آب و خاک، همین نزدیکی ها، کسانی که با ما نفس میکشند و با ما زندگی میکنند، اما روز و شب ندارند، آرامش و آسایش برایشان تعریف شده نیست، از همه دیرتر میخوابند و از همه زودتر برمیخیزند، حرف نمیزنند و مرد عمل هستند، با فکر آنچه ماندنی ست به فکر دنیا و تعلقاتش نیستند، در دنیا به آنچه فکر نمیکنند "من" است و آنچه برایش زندگی میکنند "رضای حق" است.  بگذار حرف آخر را بزنم، فقط کمی دلشان درد میکند!

قلبت که درد کند، آرام و قرار نداری، دائم به این فکر میکنی که چه کنم؟ چه کنم که مولایم از من راضی باشد؟ چه کنم که شرمنده خون شهدا نشوم؟ چه کنم تا رو سفید در قیامت علی اکبر امام حسین(ع) را زیارت کنم؟ چه کنم تا خودم، خانوادم، دوستانم، دانشگاه و جامعه ام اصلاح شود؟ چگونه نفس زیاده خواهم را بکشم؟ چگونه راه سعادت را پیدا کنم و نشان دیگرانش دهم؟ با خودت دعوا داری! با مردم چون مادری دلسوز و مهربانی ، ریش سفیدی میکنی برای آشتی خلق الله با الله و نیمه شب که به سجاده میرسی خودت را پرت میکنی در آغوش خدا و با چشمان پر از اشک و قلبی لرزان میگویی: خدایا راضی باش و این کم را بپذیر.

آن وقت روضه خوان که روضه میخواند میفهمی امام حسین و حضرت عباس را و عشق را و خون را ...

آن وقت میفهمی اسمت امیر عباس باشد و برای نشر فرهنگ سرخ عاشورایی، دستت قطع بشود و با صورت به روی زمین بیوفتی و در خون خودت دست و پا بزنی یعنی چه ...

بیست و دوم بهمن امسال بنابر یک سری دلایل کاملا شخصی برایم شیرین تر از سالهای دیگر بود تا زمانی که مراسم به پایان رسید، در مسیر برگشت که خبری دنیا را بر سرم واژگون کرد و تلنگری دردناک مرا از خواب غفلت بیدار کرد، عباس پر کشید! و بارانی که بند آمدنی نبود و حس حسادتی که به عباس داشتم وسط داغ رفیق رهایم نمیکرد.

امیر عباس فضلعلی ، سرباز وظیفه و مربی اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان استان البرز و بسیجی پایگاه مسجد امام جعفر صادق (ع) رجایی شهر کرج بود که در روز 22 بهمن امسال در حال آماده سازی غرفه فرهنگی انجمن اسلامی دانش آموزی و تهیه حداقل امکانات یک غرفه، در مسیر  راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در کرج ، دچار حادثه برق گرفتگی شد و به وصال معبود رسید.

آنچه کمتر از همه برای مسئولین ما و خصوصا مسئولین استان البرز اهمیت دارد امر فرهنگ و نشر ارزشهای انقلاب اسلامی است و آنچه بیش از همه شعارهایشان را پر میکند همین امر بی ارزش فرهنگ است. تا جایی که در روز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به جوانانی که نیروی جوانی خود را در طبق اخلاص گذاشته و به میدان آورده اند تا انقلاب را به نسل جوان جامعه معرفی و به یاد نسل های گذشته انقلاب بیاورند، غرفه هایی اختصاص میدهند که جز چند تکه میله دار بست امکانات دیگری ندارد! و برای تهیه حداقل امکانات مانند برق برای لوازم صوتی و تصویری یک جوان انقلابی پاک که از سرمایه های این انقلاب بود باید جانش را از دست بدهد، داغی بزرگ بر دل مادر و پدرش گذاشته شود، دوستی دلسوز از میانمان برود و در آخر حتی او  را شهید به حساب نیاورند!

چرا بجای اینکه این مسئولین ما باشند که بستر ها را برای فعالیت این جوانان آماده و این نیروهای جوان را به سوی تحقق آرمانهای اصیل انقلاب در جامعه هدایت کنند، کمترین تدبیری برای مشارکت آنان نمی اندیشند و آنان را در محاسباتشان به حساب نمی آورند و حتی  با سهل انگاری برای آنان خطرآفرینی میکنند؟

بدانید که عباس خون پاکش را تقدیم کرد تا بیدار شوند آنانی که خود را به خواب زده اند! عباس خون داد تا ما هم بدانیم، باید برای حفظ این انقلاب تا پای جان جنگید، حتی اگر هیچ کس به فکر نباشد، سنگ اندازی کنند، تهمت بزنند و قدر ندانند، این جنگ ادامه دارد و باور کنید این مسئله را که جنگیدن برای فرهنگ بسیار سخت تر از جنگیدن برای خاک است و این جنگ مرد میخواهد، مرد میدان!

خوشا آنانکه مردانه می میرند و تو ای عزیز خوب می دانی، که تنها کسانی مردانه می میرند که مردانه زیسته باشند. (شهید سید مرتضی آوینی)

تیزر مراسم یاد بود در مسجد امام صادق(ع) کرج

 

  

۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۳۷
عبد الحسین(ع)

 

گاهی ممکن است انسان در موقعیت های خاصی از زندگی قرار بگیرد که شک او را نسبت به عقایدش بر انگیزد، اورا بر سر دوراهی قرار دهد و نسبت به مبدا عالم دچار تردید کند. گاهی این شک و تردید ها در حد یک علامت سوال باقی میماند و گاهی هم به مراحل خطرناک تری رسیده و سرنوشت انسان را مورد تاثیر خود قرار میدهد. اینجاست که مفهومی به نام انعطاف پذیری و درجات آن در برخورد با این موقعیت ها اهمیت پیدا کرده و پلی برای عبور از این رودخانه پر تلاطم میشود.

  در بررسی مفهوم انعطاف پذیری نیازمند نکته سنجی ویژه ای هستیم تا اشتباها به عنوان سستی در عقیده و راسخ نبودن بر ایمان تعبیر نشود.

در ابتدا مایل به طرح و بررسی مسئله " بَدا " هستیم. بدا به معنی آشکار شدن چیزی قبل از پنهان بودن آن است، مثلا کسی که کاری را انجام داده و متوجه اشتباه بودن آن شده و تصمیم به تغییر آن میگیرد، برای او بدا اتفاق افتاده است. اما بدا درباره خداوند که دانای مطلق است و سرانجام همه چیز را میداند جور دیگری تعبیر میشود. خداوند وعده ای را بوسیله پیامبرانش به امت میدهد و سپس آن وعده را تغییر میدهد، تغییر در این وعده همان مسئله بدا است و در احادیث آمده است خداوند درباره بدا از همه پیامبران خود عهد گرفته است که به آن پایبند باشند، لذا این مسئله برای پیامبران و اولیای الهی امری قابل درک و عمل به آن سهل است، اما برای بندگان عادی خدا مایه امتحان است. خداوند بوسیله بدا بندگان خود را در بندگی می آزماید و بندگان در بدا، بندگی خود را اثبات میکنند. امام صادق(ع) در حدیثی میفرمایند: خداوند در هیچ چیز به اندازه بدا عبادت نمیشود. حال بدا میتواند به کاممان شیرین بوده و یا گاهی تلخ باشد.

برای بهتر لمس کردن موضوع به سرگذشت حضرت ابراهیم میتوان اشاره کرد که در کهن سالیِ او و همسرش، خداوند بوسیله ملکی، بشارت فرزندی را به آنان میدهد و همسر ابراهیم نبی از این وعده تعجب کرده و بجای شکر خداوند بخاطر این رحمت و موهبت الهی، بسیار تعجب کرده و میگوید: چطور ممکن است که من در چنین سنی باردار و صاحب فرزند شوم؟

گاهی هم بدا ممکن است در ظاهر تلخ جلوه کند، ماننده وعده ای که خداوند به قوم حضرت نوح میدهد که پس از هفت سال در امرشان فرج اتفاق خواهد افتاد و این وعده را هفت بار تمدید میکند و در طول این سالها بسیاری از پیروان نوح نبی ریزش کرده و به او و خدایش کافر میشوند. اما عده ای که با او میمانند همان پیروان راستین و مومنان واقعی هستند.

انعطاف پذیری مومنانه اینجا معنی پیدا میکند، مومنانی که به آنچنان بینش و بصیرتی در مواجهه با امر خدا و ولی خدا رسیده اند که بدون هیچ تردیدی در مقابل امر خدا منعطف بوده و ذره ای دچار سوءظن به خداوند نمیشوند.

اما یکی دیگر از جلوه های انعطاف پذیری توبه است. در روایت آمده است، که ملائک مامورند تا هفت ساعت معصیت بنده را در پرونده اعمال او ثبت نکنند، تا اگر قبل از این مدت توبه کرده و از عمل خویش پشیمان شد خداوند او را ببخشد، زیرا کسی که بلافاصله بعد از معصیت پشیمان میشود و در گناه خود پافشاری نمیکند دارای روحی منعطف بوده و خداوند اورا مورد رحمت خود قرار خواهد داد.

توبه زمانی مورد غفلت واقع میشود که فرد در کنار معاصی خود حسنی را تصور کند که او را بفریبد و به خود مغرور سازد و از زشتی عمل غافل سازد و درواقع انعطاف پذیری در امر دین داری را از بین ببرد. مثلا انسان بی حیا خیلی دیر به زشتی صفت خود پی میبرد و توبه میکند، چرا که زشتی این عمل را با صداقت میپوشاند، اگر از او بپرسید چرا بی حیا هستی در جواب خواهد گفت صداقت دارم و صداقت بسیار پسندیده است. یا مثل کسانی که در امر عدالت از ولایت پیشی گرفته و به امام خود معترض میشوند که چرا در اجرای عدالت قاطعیت ندارد، در حالی که از مصلحت و دوراندیشی ولی غافل اند و این عدالت خواهی زشتی عمل ولایت گریزی را در نظرشان از بین میبرد و در این مورد توبه بسیار سخت ترشده و برای عاقبت بخیری بسیار خطرناک تر خواهد بود، چرا که کسانی که دارای این ویژگی هستند در دنیا و آخرت دچار خسران خواهند شد.

انعطاف پذیری مومنانه، فقط برای جلب رضای خداوند و اثبات بندگی و تسلیم محض بودن دربرابر خواست خداوند در موقعیت ها و امتحانات زندگی انسان است اما در مقابل، تعریف انعطاف پذیری منافقانه مطرح است، انعطاف پذیری منافقانه از سر هوای نفس بوده و رفتار منافق گونه برای رسیدند به امیال پلید نفسانی ست.

حق و باطل

صف آرایی انعطاف پذیری مومنانه و انعطاف پذیری منافقانه به خوبی در جنگ صفین و خاصا در مقایسه شخصیت مالک اشتر و عمروعاص قابل مشاهده و مقایسه است. انعطاف پذیری مومنانه آنجا معنی می یابد که مالک در چند قدمی خیمه معاویه است و از امیرالمومنین علی(ع) فرمان میرسد که، مالک برگردد و او به آنچنان بینش و بصیرتی درباره مولای خود رسیده است که جنگ را در اوج پیروزی رها کرده و به فرمان مولایش برمیگردد. در مقابل شخصیت پلید عمروعاص را میبینیم که در اوج کفر خود وقتی خود را شکست خورده و درمانده میبینند ، قرآن ها را به نیزه کرده و نتیجه جنگ را با کمک عده ای ساده لوح در جبهه خودی و نیرنگی شیطانی عوض میکنند.

در روایت از حضرت امیر(ع) آمده است که اشک چشم منافق به دست خودش بوده و دیگر با دل او بی ارتباط است. درک این مطلب بسیار دشوار بوده و نیازمند تدبری عمیق در بیان گهربار ایشان است! میگویند عمروعاص قادر بوده در حال خواندن آیات قرآن ساعت ها اشک بریزد، کسی که چنین انعطافی در مانور میان حق باطل دارد و به درجات بالایی از انعطاف منافقانه رسیده است، بسیار خطرناک تر از دشمنی ست که شمشیر را از رو بسته است.

اینکه ایمان آورده و خود را در جبهه حق میبینیم، اینکه نماز و و فرائض خود را بجا می آوریم و.. برای اثبات بندگی مان در پیشگاه پروردگار عالم کافی نیست، و خداوند انعطاف پذیری روح مان در مسیر عبودیت را با امتحانات زندگی می آزماید و براساس این امتحانات صاحب درجاتی از کمال و یا خدای ناکرده درجاتی از کفر و بی ایمانی خواهیم بود.

از حضرت حق تعالی عاجزانه مسئلت داریم تا در مسیر اثبات بندگی و امتحانات زندگی لحظه ای مارا به حال خود وانگذاشته و همواره با یاد خود آرامش بخش دلهای مومنان باشد و چنان بینش عمیق و بصیرتی عنایت فرمایند تا در این پیچ و خم ها دارای روحی منعطف بوده و انعطاف پذیری مومنانه خود را حفظ کنیم، انشالله.

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۲ ، ۲۱:۱۲
عبد الحسین(ع)

 به نام خداوند عشق و خون

به نام عاشقانی که با خونشون، عشقشون رو اثبات کردند، به نام شهدا. از هفته دفاع مقدس بود که با جستجوی نام چند تن از شهدای سرشناس استان البرز به این نتیجه رسیدم که شهدا غریبن و شهدای استان ما از همه غریب تر. تصمیم گرفتم تا با عنوان سلسله مطالب قهرمان من، به معرفی شهدای پرافتخار استان البرز بپردازم تا شاید گوشه ای از دین بزرگی که گردنم دارند رو ادا کنم.

***
شهید یدالله کلهر

وقتی صدای گریه کودک در گوشش طنین انداز شد گل از گلش شکفت، بی اختیار جان در زانوانش دمیده شد و از جا پرید، آری این صدای یداالله بود که انگار او را صدا میکرد. بچه را که به آغوش گرفت چشمانش مثنوی ها میسرود، لبخند پدر را که دید آرام گرفت لقمه حلال کار خودش را کرده بود انگار گوش ظریف و کوچکش انتظار اذان پدر را میکشید، الله اکبر الله اکبر..

الله اکبر! چه سرو قامت و رشید! انگار هیچ نام دیگری چون یدالله برازنده این جوان نبود. با اینکه درسش خیلی خوب بود و دوران تحصیلش را با بهترین نمرات گذرانده بود، اما دوری مصافت از زادگاهش روستای باباسلمان شهریار تا شهر اجازه نمیداد بیشتر از سوم متوسطه درس بخواند. از تنبلی بیزار بود، بعد از درس به همه کاری روی آورد، از سیم کشی برق تا جوشکاری، بعد هم که نوبت سربازی در نظام طاغوت بود، چندباری را در این دوران از سربازی فرار کرد، دیگر همه اورا میشناختند، دوستانش را در پادگان جمع میکرد و برایشان از مبارزات و شخصیت امام و خیانت های شاه میگفت، آخر خانواده مذهبی داشت و از دوران کودکی با رساله و اندیشه امام تربیت شده بود، تا اینکه سربازی هم هرطور که بود به پایان رساند.

با داغ شدن تنور انقلاب او هم از غافله عقب نماند و اولین فردی بود که پشت بلندگوی مسجد بابا سلمان شعار "مرگ بر شاه" را سرداد و مردم و جوانان را برای فعالیت های انقلابی تشویق میکرد. برای سرش جایزه گذاشته بودند، ماموران شهریار همه جارا برای پیدا کردنش زیرو رو میکردند. برای فعالیت بیشتر و موثر تر راهی تهران شد و در راهپیمایی ها حضور جدی داشت. در 21 بهمن 57 در تصرف پادگان "باغ شاه" از ناحیه پا تیر میخورد و چند روزی راهی بیمارستان میشود. انقلابی که ثمره مجاهدت های یدالله و جوانان این آب و خاک بود به رهبری حضرت روح الله به بار نشست.

انگار این لباس نیز چون یدالله مشتاق نشستن بر تنش بوده، لباس سپاه، چهارشانه و بلند قامت، چشمان درشت و موهای مجعد مشکیش صلابتی به او بخشیده تا همه اش را خرج پاسداری کند، انگار از روز اول پاسدار به دنیا آمده و باید در راه پاسداری از دنیا برود، پاسداری از اسلام. او از نخسین افرادی بود که سنگ بنای تشکیل سپاه را در کرج گذاشت. برای حمایت و پاسداری انقلاب آرام و قرار نداشت، از همان ابتدا در سال 58 با تحرکات ضد انقلاب در کردستان، با گروهی راهی مقابله با آنان شد، بعد از آن با شروع جنگ تحمیلی به عنوان فرمانده، عده ای از پاسداران کرج را راهی جبهه های گیلان غرب و سرپل ذهاب میکند و با اقتدار و شجاعت به نبرد دشمن بعثی میشتابد.

فرمانده بود، اما فرمانده ای که خود نوک پیکان جبهه بود. اگر چون یدالله کلهر خط شکن جبهه ها باشی، سینه سپر کنی برای دفاع از اسلام، انقلاب، ناموس و وطن، بوسه های تیر و ترکش عاشقانه بر جانت مینشیند و ذره ذره کم میشوی و در آسمان ها بزرگتر. فتح المبین، رمضان، والفجر و کربلای 4 و 5 ذره ذره کمش میکرد، یک کلیه اش را از دست داده بود و یک دستش عملا از کار افتاده بود. چه عهدی با خدای خود بسته بود نمیدانم، انگار تمام تنش را نذر راه حسین(ع) کرده بود تا چون اربابش به خاک و خون نمیغلتید از مجاهدت دست بردار نبود.

هوا سرد بود، خیلی سرد. سوز شدیدی داشت و بی رحمانه پتوی در سنگر را تکان میداد و بر تنمان مینشست. اما گرمای گل لبخند بچه ها سرما را قابل تحمل میکرد. حاج یدالله آن روزها که یک کلیه اش را از دست داده بود و با یک دست زخمی سر میکرد هرطور که بود در جبهه ها مانده بود و مردانه میجنگید. بچه ها دستش را ماساژ میدادند تا بتواند تکانی نصفه و نیمه بخورد. همینطور که در پتوها خزیده بودیم تصمیم گرفتیم برای وضو گرفتن و آماده شدن برای نماز شب بیرون برویم، یک به یک خارج شدیم و حاجی هم با آن وضعیت وخیم آمد و با هر زحمتی که بود وضو گرفت و به سنگر برگشت، سرما استخوان میترکاند، اما اشتیاق بندگی سرما و درد را از یادش برده بود. وقتی وارد سنگر شدیم هرکدام گوشه ای لای پتوها آرام گرفتیم و پلک هامان که سنگین شد خوابمان برد، نیمه های شب با صدایی از خواب پریدم و انگار سایه ای را دیدم که از سنگر بیرون رفت، بعد چندی نگران شدم و خواستم از جا بلند شوم که دیدم قامت بلند حاج یدالله با آستین های بالا زده و صورت خیس در آستانه سنگر ظاهر شد. برای تجدید وضو رفته بود، با آن حال و روزش آرام و دوست داشتنی به نماز شب ایستاد و انگار میدیدم که گاهی شانه هایش از خشوع دربرابر حضرت رب العالمین میلرزید و من از شرمندگی سر در گریبان بین پتو خزیده بودم و محو تماشای این مرد آسمانی شدم. آری مردانی که لرزه بر اندام شرق و غرب می انداختند و شیر بیشه های نبرد بودند، قدرت از اشک و آه شب و راز و نیاز با خدای خویش میگرفتند.

یاران یک به یک میرفتند و حاج یدالله کلهر تنهاتر میشد و خون به دل و اشک به چشم انتظار میکشید.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۲ ، ۱۶:۲۹
عبد الحسین(ع)

بسم رب الشهدا

به بهانه هفته دفاع مقدس مینویسم، به یاد صفای ساده ی بسیجیای قدیم، به یاد فانوسخه و لباس خاکی و سربند یازهرا(س)، به یاد اون رزمنده هایی که از جای جای همین شهرمون، از لبنیاتی و نجاری و آهنگری تا دانشگاه و مطب و کارخونه، خانواده رو به امان خدا رها میکردن و میرفتن تا تکلیفشونو ادا کنن. یه وقت فکر نکنید همه احساس تکلیف کردن و جونشونو کف دست گرفتن و راهی جبهه ها شدند، نه! همان دوره هم کم بودند انسانهایی که از خود بگذرند، از زندگی شیرین، خانواده و دنیا دل بکنند و تنها به امید رضای خدا در راهی قدم گذارند که جز خطر ره آوردی نداشت و جز جانبازی و شهادت اجری نداشت.

مادر شهید

چه بسیار مادرانی که با چشمان پر از اشک با دست خود کاسه روشنی آب رو پشت سر بچه هاشون به زمین ریختن و چه بسیار نوعروسانی که حتی سه وعده غذایی یک روز رو کنار همسانشون نبودن و چه بسیار بچه هایی که حتی یک بار نتوانستند طعم آغوش گرم پدرانه را بچشند. اینها دستاورد های جنگ بود، جنگی که جورش را شیرمردان حزب الله و خانواده هایشان به دوش کشیدند، دلاورانی که رستم و اسفندیار و اسطوره های داستانهای کهن ایران زمین کم و کوچک اند در برابر صلابت عزم و اراده پولادینشان.

میخواهم بسیجی خطابت کنم، بله با شما هستم! شمایی که قلبت به عشق ایران و ایرانی میزنه، با برد تیم ملی سرتون رو بالا میگیرید و به ایرانی بودن افتخار میکنید و از دیدن رنج هم وطنانتون آروم و قرار ندارید. تا چشمتون به مزار شهدای گمنام میوفته دلتون میلرزه و بی اختیار مسیرتون رو کج میکنید تا یه صلوات و فاتحه هم نثار کسانی کنید که از آرامش و آسایش دنیاشون گذشتند و جونشون رو دادند تا بتونید آسایش امروز رو داشته باشید، درس و دانشگاهشون رو رها کردند تا امروز دانشگاه برید و درس بخونید. بسیجی به کارت و ظواهرش نیست، بسیجی به دله، به قلبی تپنده و گرم که عمل رو باعث میشه، عملی که بوی عشق به وطن میده، عملی که همه انگیزه انجامش رضایت خداست و نه حتی خلق خدا. اگر اینجوری هستی که گفتم پس هیچ فرقی بین تو و بسیجی شهید دفاع مقدس نیست، چون هردو به عشق عزت و سرفرازی ایران و ایرانی، به عشق زنده نگه داشتن اسلام و قرآن و به امید رضای خداوند زندگی میکنید.

دفاع همچنان باقی ست، اگر زمانی جوانان این مرز و بوم تفنگ دست گرفتند و راهی جبهه دفاع از مملکتشون شدند، اگه همه سختی هارو به جون خریدند تا زیر بار ذلت مستکبرین عالم نرند، اگه غیرت به خرج دادند و مثل یه مرد زندگی کوتاهشون رو خرج ما کردند، خواستند یادمون بدن رسم مردونگی رو. امروز دفاع من و تو  از جنس همان دفاع مقدس 31 شهریور 59 است، خاکریز همان خاکریز و دشمن همان دشمن است، همان دشمنی که جز نابودی ایران اسلامی آرزویی در دل ندارد و زمانی با سلاح توپ و خمپاره امروز با سلاح فرهنگی و تحریم و سیاست نیرنگ به میدان جنگ آمده. اما غیرت جوون ایرانی هنوز از جنس غیرت همت و باقری و باکری هاست، هنوز رگ ایثار و از خودگذشتگی تو وجود مسلمون شیعه ایرانی زندست، هنوز جنگ و جبهه و سربند یااباالفضل تموم دنیامونه، امروز شهدا شاهدند که اگر دانشجو هستی، به عشق آبادی باغ مملکتت درس میخونی که با خون جوانان رشیدش آبیاری شده و جون گرفته نه به امید آسایش دو روزه دنیا.

چه خوش گفت سید شهیدان اهل قلم، آقا سید مرتضی آوینی: هزاران سال از آغاز حیات بشر بر این کره‌ی خاکی می‌گذرد و همه‌ی آنان تا به امروز مرده‌اند و ما نیز خواهیم مرد و بر مرگ ما نیز قرن‌ها خواهد گذشت. خوشا آنان که مردانه مرده‌اند و تو ای عزیز، می‌دانی تنها کسانی مردانه می‌میرند که مردانه زیسته باشند.

یادشان گرامی، راهشان پر رهرو باد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۴۹
عبد الحسین(ع)

فتنه

به نام خداوند سیاست علوی..

قبل از هر سخنی میخواهم بگویم سیاستی کثیف است که از جنس سیاست معاویه باشد، سیاستی برای به قدرت رسیدن و ارضای نفس سرکش، سیاستی که ما داعیه آن را داریم سیاستی از جنس علوی ست، سیاستی که قدرت را برای اجرای حدود اللهی میخواهد و جز رضای خدا هیچ مسئله ای را دخیل نمیداند، حتی رضای خلق خدا را.

انتخاباتی که گذشت زوایای پیدا و پنهان فراوانی داشت، مثل همه مراحل زندگی فردی و اجتماعی هرکس و در هر پست و لباس آزمایش شد و در مقابل اعمالی که انجام داد و حتی اعمالی که انجام نداد روزی نزد خداوند پاسخگو خواهد بود. آن چیزی که برگ برنده ما در این انتخابات بود و بسیاری افراد سعی در پنهان کردن آن پشت شکست و پیروزی های جناحی داشتند، حضور حداکثری مردم و اعتماد آنها به انتخابات آن و ابراز علاقه به اصل نظام و رهبری آن است که با وجود تبلیغات سوء دشمنان و وقایع تاسف بار سال 88 که از آن به عنوان فتنه یاد میکنیم و دروغ بزرگ آزاد نبودن انتخابات ، باز هم حضور مردم در صحنه مهر باطلی بر جنگ روانی دشمنان نظام بود.

زمستان 88 گذشت و روسیاهی به زغال ماند، آنان که گفتند جمهوری اسلامی متقلب است و چند ملیون رای را جابجا کرده است، امروز که میتوانست با اضافه کردن چند هزار رای سفید نتیجه را به دور دوم بکشاند، باید پاسخ ادعای پوچ 88 را با ذلت تمام گرفته باشند. جمهوری اسلامی اهل خیانت در آرای مردم نیست.

اما نتیجه انتخابات هم مهم است، پیروزی آقای روحانی و شکست اصولگرایان(بخوانید اصولگرانمایان) ضعف ما در معرفی اهداف والای انقلاب اسلامی به مردم بود. عده ای گرگ در لباس اصولگرایی وارد میدان شدند تا برای جنگ قدرت و خوش خدمتی به جریانی خاص باعث تضعیف جریان ناب سوم تیر باشند. اما گفتمانی که خود را پرچمدار گفتمان مقاومت میدانست تنها ماند، چون ما 8 سال خوردیم و خوابیدیم، از فرصت بوجود آمده برای تبیین اهداف انقلاب استفاده نکردیم، فرصتی که مردم به ما داده بودند را تلف کردیم و حتی در زمان انتخابات هم یک دل و یکصدا نبودیم.

این نتیجه شاید تلنگری برای بیداری جریان حزب الله باشد برای هدایت و ارشاد اذهان مردم، تجربه نشان داده است که وقتی آب بر خلاف جریان حرکت ما جریان دارد سرعت ما بیشتر میشود و غیرت ماست که کار را جلو میبرد.

این نظر کوتاه من راجع به انتخابات بود، والسلام و علی من اتبع الهدی..

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۱۶:۵۵
عبد الحسین(ع)

انتخابات

سلام ، خوش آمدید.

راستش من وبلاگنویسی رو با مطالب فرهنگی و اجتماعی شروع کردم، فکر نمیکردم زیاد سیاسی باشم ولی امروز یه نگاه به پست ها کردم و متوجه شدم، عجب! اوضاع بی دروپیکر امروز سیاست کشور از من هم یک سیاسی نویس ساخته، چاره ای نیست، دچارش نشیم بعدا باید جواب پس بدیم که چرا در جایی که نیاز بود به روشنگری و طرفداری از آنچه که به عنوان حق به آن رسیدم ورود پیدا نکردم و البته یک جوان انقلابی در هر زمینه ای که احساس کند به او نیاز هست وظیفه ورود دارد.

این ایام که تب و تاب انتخابات گیراست، جو وبلاگ اینی شده که میبینید ولی اگر زیاد سیاسی نیستید و علاقه دارید با طرز فکر و دیگر نوشته هام آشنا بشید پیشنهاد من مراجعه به موضوعات وبلاگ و انخاب موضوع اجتماعی و سبک زندگی، دلنوشته و ویژه نامه هست.

اگر نظری به ذهنتون رسید خوشحال میشم مطرح کنید و حتما تاثیر خواهم گرفت، یا تشویق و یا انتقاد و اصلاح..


تعدادی از پیوندهای وبلاگ به اشتباه حذف شدند، دوستانی که آدرسشون حذف شده اطلاع بدند.

۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۵۸
عبد الحسین(ع)

agha

افسران جنگ نرم امام خامنه ای(حفظه الله)، بدانید و آگاه باشید که یکی از اصلی ترین برنامه های دشمن در تضعیف جایگاه ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری ست، از ماه ها قبل برنامه ریزی کرده و با شکست در فتنه 88 آمده اند تا تیر خلاص را به ناجی نظام از فتنه88 یعنی مقام عظمی ولایت امام خامنه ای بزنند. طبق رصد های انجام شده از ماهها قبل با تجمعات مسخره مقابل بیت حضرت آقا بابت مسائلی که به هیچ وجه مربوط به رهبری نمیشود شروع شد و تا نامه های جسورانه خطاب مستقیم به حضرت آقا از طرف شخصیت های سیاسی مذهبی جامعه و اطرافیان خواص گرفته تا سایت ها و وبلاگ ها ادامه یافته است. اینها همه با برنامه ریزی دشمن پیش رفته و شک نکنید که حضور آقای هاشمی بعد از تمام مواضع مخالف نظام و ولایت ایشون در فتنه و قبل و بعد از آن برای چنین روزی بوده است تا طبق برنامه دشمن با حمله به مقام معظم رهبری و تضعیف جایگاه ایشان به اهدافی که سی سال برایش برنامه ریزی کرده و گام به گام با اجرای لیبرالیسم سیاسی و فرهنگی پیش رفته است برسند.
امروز شاهد خطاب های مستقیم شخصیت هایی که صلاحیتشان احراز نشده و یا شخصیت های شاخص و البته بی بصیرت و بعضا خودفروخته جامعه به حضرت آقا برای تجدید نظر در رای شورای محترم نگهبان هستیم، جایگاهی که حضرت امام مخالفت با رای آن را فساد فی الارض و حکم آن را اعدام میدانند. ما افسران جنگ نرم به عنوان حافظان حریم ولایت وظیفه تبیین مسائل برای عموم مردم را بر عهده داریم، باید بدانند که مرجع قانونی رسیدگی به اعتراض رای شورای نگهبان رهبری نبوده و این خطاب ها به ایشان کاملا با برنامه ریزی دشمن همسو بوده است. چراکه همراه با اعتراض سخنگوی وزارت خارجه آمریکا و اظهارات مداخله جویانه او درباره رای شورای نگهبان شاهد بیانیه ها و نامه های خطاب مستقیم آقای مشایی ، برخی اطرافیان حضرت امام خمینی(ره) و دیگر بی بصیرتان جامعه و بعضا تهدیدات ایشان تا به این لحظه بوده ایم. آماده هجمه های بعدی به جایگاه رفیع ولایت و دفاع از ولایت تا پای جان چه در عرصه مجازی و چه در سطح جامعه باشید، این آخرین حربه دشمن برای از نفس انداختن نظام با هدف گیری قلب آن است، یعنی شکاف بین مردم و ولایت، که با انجام وظیفه به موقع ما و بصیرت مردم عزیز این آرزو را به گور خواهند برد ان شالله.

امام خامنه ای: «امروز انتخابات شما به یک موضوع مهم بین‌المللى تبدیل شده است. دستگاههاى فکرى دشمنان نشسته‌اند رصد میکنند مقدمات این انتخابات را، این حادثه‌ى بزرگ را؛ دارند نگاه میکنند؛ نقشه هم دارند، هدف هم دارند.»
در میان سخنرانی‌های اخیر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به‌طور اجمالی می‌توان ۸ برنامه عملیاتی دشمنان را برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ شناسایی کرد:
۱- برنامه‌ریزى و برنامه‌سازى رسانه‌های دشمن برای انتخابات ۱۳۹۲/۰۲/۱۶
۲- ناامیدکردن مردم از طریق مانع‌تراشی و کتمان پیشرفتها ۱۳۹۲/۰۱/۰۱
۳- ایجاد تردید و دودلی در دل مردم تا همت آنها را کوتاه و ضعیف کنند ۱۳۹۱/۱۲/۳۰
۴- ایجاد اختلاف بین مسئولین ۱۳۹۱/۰۸/۱۰
۵- برهم زدن ثبات و آرامش کشور ۱۳۹۱/۰۷/۲۴
۶- پرت کردن حواس مردم از انتخابات با یک ماجرای سیاسی، اقتصادی یا امنیتی ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
۷- سعی در اخلال در برگزاری انتخابات ۱۳۹۱/۱۰/۱۹
۸- تشکیک در سلامت انتخابات ۱۳۹۱/۱۰/۱۹

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۳۵
عبد الحسین(ع)

سعید جلیلی

خیلی وقت بود که در انتظار مردی از تبار همت و زین الدین و باکری ها بودیم و در این انتظار سختی های بسیاری را متحمل شدیم و کم زخم زبان نشنیدیم، عده ای با گفتمان دیدید دیدید و عده ای هم با گفتمان بگم بگم در صدد ریشه کن کردن آرمانها، اما گفتمان ناب انقلاب اسلامی امروز با پرچم داری دکتر سعید جلیلی با محوریت مقاومت و عدالت تنها گفتمانی ست که صد در صد منطبق با اصول و مبانی نظام مقدس جمهوری اسلامی و در راستای منویات مقام معظم رهبری و آرمان های امام و شهدا ست و ما بنا به تکلیف شرعی و عقلی خود به کاندید اصلح رای خواهیم داد و نه حتی صالح مقبول. اگر تنها شعارها را بررسی کنید خود قادر به تمییز اصلح از غیر اصلح خواهید بود و صحنه واقعا روشن است البته برای اهل حق. سعید جلیلی تنها آمد، نه به باندهای قدرت متصل است و نه به باندهای ثروت، برای یاری اسلام آمده و آباد کردن همزمان دنیا و آخرت مردم ، خدا را دارد و از هیچ ملامتی نمی هراسد.

بنده به عنوان یک جوان انقلابی حمایت خود از کاندید اصلح ریاست جمهوری دکتر سعید جلیلی اعلام کرده و با تمام توان برای ایشان و گفتمان نابشان رای خواهم ساخت، به امید احیای تفکر ناب انقلاب اسلامی و گفتمان ارزشمند سوم تیر.

برای کسب اطلاع بیشر از سوابق و خصوصیات دکتر جلیلی به وبسایت "ستاد مردمی حیات طیبه" به آدرس http://www.drjalily.com و گروه حیات طیبه در شبکه اجتماعی افسران جنگ نرم به آدرس http://www.afsaran.ir/group/530 مراجعه نمایید.

۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۴۳
عبد الحسین(ع)

احمدی نژاد و مشایی

 

   این روز ها شاهد ادبیاتی تکراری و سخنانی غیرقابل قبول از سوی آقای رئیس جمهور هستیم که البته پیش از این در آخرین روزهای دولت اصلاحات هم به گوش میرسید، که ما میخواهیم کارکنیم و یا میخواستیم کار کنیم اما دست و پایمان را بستند و گفتند به مردم خدمت نکنید، مشکل مردم را حل نکنید و خلاصه اینکه نمیگذارند کار کنیم. ایشان هرکجا که مجالی یافتند از تهدیدات پشت پرده و  اشخاص مجهول الهویتی سخن به میان میاورند و مدعی میشوند که چوب لای چرخ خدمت رسانی دولت میگذارند.

این شیوه و سنت غیرمنطقی به ارث رسیده از دولت های قبل که ناکامی در حل مشکلات را به گردن دیگری بیاندازیم ، راحت ترین راه برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت اداره کشور است، اما اینکه این نسبت را به افراد به اصطلاح غیر قابل رویت و فرضی و خیالی بدهیم و انتظار داشته باشیم مردم هم باورکنند، ساده انگاری و کاملا غیر منطقی است.

نمونه هایی از این سخنان رئیس جمهور که در روزهای آخر دولت شدت گرفته را مطرح میکنیم. رئیس جمهور در مراسم تجلیل از بازنشستگان نمونه کشوری، گفته اند: "آمده‌اند و روی ارز، جنگ اقتصادی درست کرده‌اند و قیمت‌ها را به‌طور مصنوعی بالا می‌برند. اگر اکنون فرد یا باند یا دسته‌ای قیمتی روی ارز بگذارد و پولی ببرد به او کاری ندارند، اما به محض اینکه دولت بگوید ما می‌خواهیم مقداری پول در دست مردم بگذاریم می‌گویند اقتصاد به هم می‌خورد. اینها مباحثی است که بالاخره باید روزی مطرح شود و مطرح نیز خواهد شد."

البته منظور از "میخواهیم مقدار پولی در دست مردم بگذاریم" اشاره به نظریه یارانه 250 هزار تومانی است که آقای رئیس به مردم وعده میدهند که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و حتی نزدیکان دولت و نمایندگان مجلس باید در ازای گذاشتن 250هزار تومن یارانه در جیب مردم، 700هزار تومن از جیب دیگرشان برداریم و برای مثال نرخ بنزین به 3هزار تومن افزایش پیدا خواهدکرد و نرخ تورم دیگر قابل محاسبه نخواهد بود. بهتر است با مردم روراست باشیم و ماجرا را با همه ابعادش به مردم توضیح دهیم نه اینکه به وعده های خوش رنگ و لعاب دل خوششان کنیم. 

همچنین در سفر اخیر هیات دولت به خوزستان هم آقای احمدی‌نژاد مثال عجیبی زده و گفتند: "دست ما را بسته‌اند، انداخته‌اند توی حوض و می‌گویند کشور را از این وضعیت بیرون بیار ما می‌گوییم بسیار خب و چشم با کمک ملت بیرون می‌آوریم ولی از یک طرف دیگر می‌آیند وزنه به پایمان می‌بندند و ما می‌گوییم با کمک مردم از این وضعیت بیرون می‌آییم ولی از یک طرف دیگر نیز می‌آیند یک دستشان را بر روی سر ما می‌گذارند و سرمان را زیر آب می‌کنند و فشار می‌آورند. یک خورده انصاف داشته باشید اجازه بدهید کار کنیم تا اقتصاد کشور نجات پیدا کند."

عده ای به من می گویند" اگر رویت را زیاد کنی پدرت را در می آوریم"،  در حالی که ما تا پای جان در خدمت عدالت، انقلاب، امامت و ولایت هستیم و هزاران احمدی‌ نژاد فدای یک قطره عدالت و یک موی سر مردم ایران. وی با بیان اینکه برخی افراد می گویند "با شما برخورد می کنیم" خطاب به آنان گفت: شما عددی نیستید در برابر ملت که بخواهید برخورد کنید و ملت ایران هیچگاه در برابر ابرقدرت ‌ها جا نزد و توی دهن آنها زد و باز هم این کار را می‌ کند، شما که کسی نیستید، شما هر کدامتان هر گوشه‌ ای از پرونده ‌تان را بالا بزنیم دیگر جایی در بین ملت ایران نخواهید داشت. احمدی نژاد همچنین خطاب به دشمنان اظهار کرد: شما هر کاری در برابر ملت ایران کردید شکست خوردید، شما و دنباله‌ های فاسدتان در داخل کشور نمی ‌توانید جلوی حرکت ملت ایران را بگیرید.

 

این اظهارات در حالی به گوش میرسد که همواره مقام معظم رهبری بر حل مشکلات مردم توسط مسئولین اصرار کرده و آقایان را به پرهیز از محول کردن مسئولیت مشکلات به دیگری سفارش کردند.

 

در همین زمینه، رهبر انقلاب در دیدار شهریور 91 با هیات دولت، صراحتا تاکید کردند: "... تقصیرها را هم گردن یکدیگر نیندازیم. اینکه بگوئیم آقا ما میخواهیم فلان کار را بکنیم، نمیگذارند؛ یا فلان کار را کردیم، جلویش را گرفتند؛ یا فلان تصمیم را گرفتیم، اقدام نکردند، انجام ندادند - که قواى مختلف و بخشهاى مختلف به همدیگر بگویند - این را کسى قبول نمیکند. بالاخره حوزه‌‌هاى مسئولیت، مشخص است؛ یکى باید قانون بگذارد، یکى باید اجرا کند، یکى سیاستها را تنظیم کند، یکى عملیاتى کند. همه باید با هم هماهنگ عمل کنند."

همانطور که مقام معظم رهبری به این مسئله اشاره کردند که قانون تکلیف همه را مشخص کرده است دیگر جای ابهام باقی نمیماند و مردم به راحتی میتوانند درباره عملکرد هریک از مسئولین قضاوت کنند و مطمئنا تحت تاثیر چنین سخنانی قرار نخواهند گرفت. درباره این اظهارات رئیس جمهور که " شما هر کدامتان هر گوشه‌ ای از پرونده ‌تان را بالا بزنیم دیگر جایی در بین ملت ایران نخواهید داشت" باید اضافه کنیم که پرونده کسی را بالا زدن وظیفه دولت نبوده و نیست و بهتر است اگر ایشان مدرکی علیه کسی دارند توسط مراجع قانونی پیگیری کنند تا همانند ماجرای اخیر مجلس موجبات ریختن آبروی نظام و دادن بهانه دست دشمنان انقلاب و آزردگی مردم و رهبری عزیز را فراهم نکنند.

در تازه ترین واکنش ها نسبت به سخنان رئیس جمهور، سرلشکر سید حسن فیروزآبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، ضمن غیر قابل قبول دانستن جوسازی های رئیس جمهور در سفر به استان خوزستان گفت: "آرمان نظام جمهوری اسلامی ایران عدالت و حمایت از محرومیت است. هرکس رئیس جمهور میشود همین آرمان را باید دنبال کند." فیروزآبادی افزود: "جوسازی مقام محترم رئیس جمهور آقای احمدی نژاد غیر قابل قبول و مایه تشویش اذهان عمومی است. امیدواریم رئیس جمهور به این سخنان پایان دهد."

بهتر است دولت در روزهای پایانی بیشتر به فکر حل مشکلات مردم بوده و چاره ای برای گرانی های آزار دهنده و مشکلات اقصادی کشور بیاندیشد، تا اینکه منابع بیت المال را صرف هزینه های تشریفاتی امثال جشن ورزشگاه آزادی ، سفرهای تبلیغاتی بهاری و میتینگ های انتخاباتی کند.

 

 

 

 

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۲۵
عبد الحسین(ع)

عوام و خواص

مسئله اخلاق یکی از مهمترین وجه تمایزهای جامعه اسلامی با دیگر جوامع است و در همه عرصه ها یکی از ضروریات بشمار می آید و همواره مورد تاکید بزرگان دین و معصومین بوده است و همانطور که میدانیم حضرت رسول اکرم(ص) دلیل بعثت خود را تبیین چهارچوب های اخلاقی دانسته و فرموده اند: "بعثت لاتمم مکارم الاخلاق" ضمن اینکه این مسئله نتنها مورد تاکید اسلام، بلکه سفارش شده در تمامی ادیان الهی ست. سیاست هم مانند دیگر عرصه ها باید در حریم های اخلاقی مورد تاکید اسلام اداره شده و سیاست مداران جامعه اسلامی به اخلاق اسلامی آراسته باشند. همانطور که مرحوم آیت الله مدرس فرمودند، سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست، در حقیقت دیانت ما سبب حفظ و صیانت از سیاست ماست تا از وسیله ای برای خدمت به خلق و اجرای حدودالهی به سیاسی کاری و جنگ قدرت بدل نشود. حضرت امیرالمومنین علی(ع) حکومت و سیاست بدون دیانت را از بند کفش کهنه‌‌‌‌‌ى وصله‌‌‌‌‌زده‌‌‌‌‌ى خود بى‌‌‌‌‌ارزشتر میداند.

اما قبل از اینکه به تبیین مسئله اخلاق در سیاست و خصوصا انتخابات بپردازیم لازم است تا با دیدی کلان به تعریفی از جامعه پرداخته و ابتدا جامعه آماری مورد بررسی را بشناسیم تا اول جایگاه خود در این جامعه را یافته و نسبت به اصلاح و تذکر اول خود و بعد دیگران و در نهایت انتخاب اصلح منجر شود.

به طور کلی مردم جامعه را میتوان به دو دسته تقسیم کرد، دسته اول آنهایی هستند که صاحب فکر و اندیشه اند، برای هر عملی که انجام میدهند دلیل قابل قبولی دارند و هرگز پیروی کورکورانه از شخص و یا جریانی نمیکنند، حال یا تصمیم درست گرفته و در راه حق گام برمی دارند و یا راهی خلاف این اختیار میکنند. اما دسته دیگر عوام هستند، کسانی که از خود رای و نظری ندارند، صاحب اندیشه ، تفکر و نظر نیستند و چشمشان به دهان این و آن است و چون دانه ای سرگردان در طوفان ها هر روز رای شان تغییر کرده و ثبات فکری ندارند و به قولی تابع جو اند.

برای روشن تر شدن این تقصیم بندی باید متذکر شویم که سطح تحصیلات، موقعیت مالی و شغلی و... اصلا دلیل بر خواص بودن نخواهد بود، چه بسا انسانهای صاحب فکر و اندیشه و نظر که از اقشار ضعیف و کم سواد جامعه بوده و نسبت به وقایع بصیر و صاحب تحلیل باشند.

برای مثال یکی از مواردی که میتوان بررسی کرد زمانی است که حضرت مسلم وارد کوفه میشود و عوامی که تحت جو با ایشان که فرساده امام حسین(ع) بودند بیعت میکنند که تعدادشان را هجده هزار نفر ذکر کرده اند، اما بعد از اینکه سران قبایل می آیند و به آنها میگویند که خطر حکومت تهدیدشان میکند بیعت را شکسته و در مقابل ایشان شمشیر میکشند. اختلاف در عمل را ملاحظه کنید که ساعتی له و ساعتی علیه اند و این میشود همان تحت جو تصمیم گرفتن و عمل کردن. اگر شرایط محیا باشد و شخصی مثل امیرالمومنین حکومت کند، ایشان هم تحت جو دین دارند و به سمت سعادت حرکت میکنند، اما کمی که سختی دیدند ویا در حکومت معاویه قرار گرفتند به سمت جهنم رانده میشوند"وجعلنا هم ائمة یدعون الی‌النارِ"

جبهه خواص هم طبیعتا دو دسته اند، دسته اول که راه حق را شناخته، انتخاب کرده و پیش گرفته اند و دسته دوم که راه باطل را برگزیده اند، حسینیان و یزیدیان. در جبهه یزید هم انسان های عالم و دانشمند و صاحب نظر کم نبودند اما درخدمت جبهه باطل بودند و کارشان را انجام دادند. توجه داشته باشیم که مهمرین معیار تمییز دادن خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل مسئله پایبند بودن به اخلاقیات است و اینکه در جبهه حق پیروزی به قیمت بستن آب بر روی دشمن و ناجوان مردانه پیروز شدن حاصل نخواهد شد و حضرت امیر(ع) میفرمایند: "لو لا التّقى لکنت ادهى العرب" اگر تقوا دست و پاى مرا نمى‌‌‌‌‌بست، از همه‌‌‌‌‌ى آحاد و مکاران عرب، مکر و حیله را بهتر بلد بودم.(بحارالأنوار - ج ٧٤ - الصفحة ٢٨٨)

 اما خواص جبهه حق نیز به دو دسته تقسیم میشوند و آنجا که مدنظر ما از طرح این بحث بود همینجاست، چرا که خواص جامعه ما در جبهه حق اند و در این بررسی در جایگاه فعلی جای دارند. دسته اول عده ای هستند که در مواجهه با قدرت، ثروت، شهوت، آسایش و مظاهر دنیا مقاوم بوده و همواره رضایت خداوند را در کارشان دخیل کرده و هرگز اجازه نمیدهند هوا های نفسانی آنان را به سوی آتش برانند، از دنیا بهره میگرند ولی تا جایی که با رضایت خداوند در تداخل نبوده و سرای آخرت را به متاع دو روزه دنیا نمی فروشند. اگر چنین خواص با بصیرتی در جامعه اسلامی از بقیه بیشتر بودند، کسانی که حتی وقتی پای جان درمیان است،مسئله اهدا مال و آبرو و فرزند درمیان است، از اهدای خون پاک خویش ابایی ندارند، دیگر عاشوراها اتفاق نمی افتاد و جبهه حق مظلوم و مورد غفلت قرار نمیگرفت. دسته دوم خواص جبهه حق کسانی هستند که با وجود شناخت جبهه حق و با درک لزوم دست کشیدن از تعلقات و روانه جهاد و خرج مال و آبرو و دنیا شدن، هوای نفسشان برآنان چیره شده و بند تعلقات اجازه یاری جبهه حق را به آنان نمیدهد.

مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: "تصمیم‌گیری خواص در وقت لازم, تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه‌ی لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه‌ی لازم. اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات می‌دهد و حفظ می‌کند! در لحظه‌ی لازم، باید حرکت لازم را انجام داد. اگر تأمّل کردید و وقت گذشت، دیگر فایده ندارد. اگر خواص امری را که تشخیص دادند به موقع و بدون فوت وقت عمل کنند، تاریخ نجات پیدا می‌کند و دیگر حسین‌بن‌علی‌ها به کربلاها کشانده نمی‌شوند. اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، فهمیدند اما با هم اختلاف کردند؛ کربلاها در تاریخ تکرار خواهد شد"

حال باید تامل کرد و با نگاه به جایگاه فعلیمان، حب و بقض هایمان، تعصب ها و تعلقاتمان ببینیم که جزو کدام دسته قرار میگیریم و اینکه آیا به وقت لازم اقدام لازم را انجام خواهیم داد؟ برای اجرای حدود الهی، برای حفظ نظام اسلامی و برای حفاظت از جایگاه رفیع ولایت تا کجا حاضر به هزینه کردن جان و مال و آبرو هستیم؟ تا چه حد اخلاقیات را بر نفسانیات ترجیح میدهیم و تا چه حد رضایت خدا را در کار دخیل میدانیم.

حال که در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هستیم وظیفه ما به عنوان نخبه دانشجویی، به عنوان خواص جبهه حق، اخلاق مداری و سفارش به اخلاق است و همواره باید این مهم در نظرمان تاثیرگذار باشد که مبادا به بهانه مصلحت به تخریب دیگرانی که موافق نظر ما، حزب ما، کاندید ما نیستند بپردازیم. خداومند در قرآن کریم میفرمایند: " یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ"(8/مائده)، ای کسانیکه ایمان آوردید، در راه خدا استوار بوده و شما گواه راستی و درستی و عدالت باشید، و مبادا دشمنی با قومی شما را وادارکند که پا از حریم عدالت خارج نهاده و به عدل رفتار نکنید. عدالت پیشه کنید (در همه حال) که به تقوی و پرهیزگاری نزدیکتر است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۳۹
عبد الحسین(ع)