مسئله اخلاق یکی از مهمترین وجه تمایزهای جامعه اسلامی با دیگر جوامع است و در همه عرصه ها یکی از ضروریات بشمار می آید و همواره مورد تاکید بزرگان دین و معصومین بوده است و همانطور که میدانیم حضرت رسول اکرم(ص) دلیل بعثت خود را تبیین چهارچوب های اخلاقی دانسته و فرموده اند: "بعثت لاتمم مکارم الاخلاق" ضمن اینکه این مسئله نتنها مورد تاکید اسلام، بلکه سفارش شده در تمامی ادیان الهی ست. سیاست هم مانند دیگر عرصه ها باید در حریم های اخلاقی مورد تاکید اسلام اداره شده و سیاست مداران جامعه اسلامی به اخلاق اسلامی آراسته باشند. همانطور که مرحوم آیت الله مدرس فرمودند، سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست، در حقیقت دیانت ما سبب حفظ و صیانت از سیاست ماست تا از وسیله ای برای خدمت به خلق و اجرای حدودالهی به سیاسی کاری و جنگ قدرت بدل نشود. حضرت امیرالمومنین علی(ع) حکومت و سیاست بدون دیانت را از بند کفش کهنهى وصلهزدهى خود بىارزشتر میداند.
اما قبل از اینکه به تبیین مسئله اخلاق در سیاست و خصوصا انتخابات بپردازیم لازم است تا با دیدی کلان به تعریفی از جامعه پرداخته و ابتدا جامعه آماری مورد بررسی را بشناسیم تا اول جایگاه خود در این جامعه را یافته و نسبت به اصلاح و تذکر اول خود و بعد دیگران و در نهایت انتخاب اصلح منجر شود.
به طور کلی مردم جامعه را میتوان به دو دسته تقسیم کرد، دسته اول آنهایی هستند که صاحب فکر و اندیشه اند، برای هر عملی که انجام میدهند دلیل قابل قبولی دارند و هرگز پیروی کورکورانه از شخص و یا جریانی نمیکنند، حال یا تصمیم درست گرفته و در راه حق گام برمی دارند و یا راهی خلاف این اختیار میکنند. اما دسته دیگر عوام هستند، کسانی که از خود رای و نظری ندارند، صاحب اندیشه ، تفکر و نظر نیستند و چشمشان به دهان این و آن است و چون دانه ای سرگردان در طوفان ها هر روز رای شان تغییر کرده و ثبات فکری ندارند و به قولی تابع جو اند.
برای روشن تر شدن این تقصیم بندی باید متذکر شویم که سطح تحصیلات، موقعیت مالی و شغلی و... اصلا دلیل بر خواص بودن نخواهد بود، چه بسا انسانهای صاحب فکر و اندیشه و نظر که از اقشار ضعیف و کم سواد جامعه بوده و نسبت به وقایع بصیر و صاحب تحلیل باشند.
برای مثال یکی از مواردی که میتوان بررسی کرد زمانی است که حضرت مسلم وارد کوفه میشود و عوامی که تحت جو با ایشان که فرساده امام حسین(ع) بودند بیعت میکنند که تعدادشان را هجده هزار نفر ذکر کرده اند، اما بعد از اینکه سران قبایل می آیند و به آنها میگویند که خطر حکومت تهدیدشان میکند بیعت را شکسته و در مقابل ایشان شمشیر میکشند. اختلاف در عمل را ملاحظه کنید که ساعتی له و ساعتی علیه اند و این میشود همان تحت جو تصمیم گرفتن و عمل کردن. اگر شرایط محیا باشد و شخصی مثل امیرالمومنین حکومت کند، ایشان هم تحت جو دین دارند و به سمت سعادت حرکت میکنند، اما کمی که سختی دیدند ویا در حکومت معاویه قرار گرفتند به سمت جهنم رانده میشوند"وجعلنا هم ائمة یدعون الیالنارِ"
جبهه خواص هم طبیعتا دو دسته اند، دسته اول که راه حق را شناخته، انتخاب کرده و پیش گرفته اند و دسته دوم که راه باطل را برگزیده اند، حسینیان و یزیدیان. در جبهه یزید هم انسان های عالم و دانشمند و صاحب نظر کم نبودند اما درخدمت جبهه باطل بودند و کارشان را انجام دادند. توجه داشته باشیم که مهمرین معیار تمییز دادن خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل مسئله پایبند بودن به اخلاقیات است و اینکه در جبهه حق پیروزی به قیمت بستن آب بر روی دشمن و ناجوان مردانه پیروز شدن حاصل نخواهد شد و حضرت امیر(ع) میفرمایند: "لو لا التّقى لکنت ادهى العرب" اگر تقوا دست و پاى مرا نمىبست، از همهى آحاد و مکاران عرب، مکر و حیله را بهتر بلد بودم.(بحارالأنوار - ج ٧٤ - الصفحة ٢٨٨)
اما خواص جبهه حق نیز به دو دسته تقسیم میشوند و آنجا که مدنظر ما از طرح این بحث بود همینجاست، چرا که خواص جامعه ما در جبهه حق اند و در این بررسی در جایگاه فعلی جای دارند. دسته اول عده ای هستند که در مواجهه با قدرت، ثروت، شهوت، آسایش و مظاهر دنیا مقاوم بوده و همواره رضایت خداوند را در کارشان دخیل کرده و هرگز اجازه نمیدهند هوا های نفسانی آنان را به سوی آتش برانند، از دنیا بهره میگرند ولی تا جایی که با رضایت خداوند در تداخل نبوده و سرای آخرت را به متاع دو روزه دنیا نمی فروشند. اگر چنین خواص با بصیرتی در جامعه اسلامی از بقیه بیشتر بودند، کسانی که حتی وقتی پای جان درمیان است،مسئله اهدا مال و آبرو و فرزند درمیان است، از اهدای خون پاک خویش ابایی ندارند، دیگر عاشوراها اتفاق نمی افتاد و جبهه حق مظلوم و مورد غفلت قرار نمیگرفت. دسته دوم خواص جبهه حق کسانی هستند که با وجود شناخت جبهه حق و با درک لزوم دست کشیدن از تعلقات و روانه جهاد و خرج مال و آبرو و دنیا شدن، هوای نفسشان برآنان چیره شده و بند تعلقات اجازه یاری جبهه حق را به آنان نمیدهد.
مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: "تصمیمگیری خواص در وقت لازم, تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظهی لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظهی لازم. اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات میدهد و حفظ میکند! در لحظهی لازم، باید حرکت لازم را انجام داد. اگر تأمّل کردید و وقت گذشت، دیگر فایده ندارد. اگر خواص امری را که تشخیص دادند به موقع و بدون فوت وقت عمل کنند، تاریخ نجات پیدا میکند و دیگر حسینبنعلیها به کربلاها کشانده نمیشوند. اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، فهمیدند اما با هم اختلاف کردند؛ کربلاها در تاریخ تکرار خواهد شد"
حال باید تامل کرد و با نگاه به جایگاه فعلیمان، حب و بقض هایمان، تعصب ها و تعلقاتمان ببینیم که جزو کدام دسته قرار میگیریم و اینکه آیا به وقت لازم اقدام لازم را انجام خواهیم داد؟ برای اجرای حدود الهی، برای حفظ نظام اسلامی و برای حفاظت از جایگاه رفیع ولایت تا کجا حاضر به هزینه کردن جان و مال و آبرو هستیم؟ تا چه حد اخلاقیات را بر نفسانیات ترجیح میدهیم و تا چه حد رضایت خدا را در کار دخیل میدانیم.
حال که در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هستیم وظیفه ما به عنوان نخبه دانشجویی، به عنوان خواص جبهه حق، اخلاق مداری و سفارش به اخلاق است و همواره باید این مهم در نظرمان تاثیرگذار باشد که مبادا به بهانه مصلحت به تخریب دیگرانی که موافق نظر ما، حزب ما، کاندید ما نیستند بپردازیم. خداومند در قرآن کریم میفرمایند: " یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ"(8/مائده)، ای کسانیکه ایمان آوردید، در راه خدا استوار بوده و شما گواه راستی و درستی و عدالت باشید، و مبادا دشمنی با قومی شما را وادارکند که پا از حریم عدالت خارج نهاده و به عدل رفتار نکنید. عدالت پیشه کنید (در همه حال) که به تقوی و پرهیزگاری نزدیکتر است.