یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ اند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. (سید شهیدان اهل قلم)
قلم به دست گرفته ام تا بنویسیم، از حق و حقیقت، شاید به مذاق تلخ بیاید اما سیاه نمایی نمیکنم، مینویسم از آنچه فکر میکنم باید بنویسم، از هر آنچه که دیگران نمی نویسند و یا از بیان آن ابا دارند، مهم نیست که در چشم خلق چگونه دیده شوی، مهم محبوب خالق بودن است. آمده ام تا جزئی از فلقی باشم که پیش از طلوع خورشید عدالت بر پهنه آسمان نشسته است.
دیر یا زود ظهور اتفاق خواهد افتاد، مهم این است که تو در آن چه نقشی داشته باشی و از آن مهمتر این است که بدانی تا حسین نیست مسلم فرمانده کل قواست..

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

رهبرا ممنون...

ممنون که انقدر شجاعانه پای تمام آرمان هایمان ایستاده اید و خلیل وار بت های زمانه را یکی پس از دیگری در هم میشکنید. ممنون که بر خلاف عرف های دیپلماتیک رجال امروزمان عمل کردید و سیلی محکمی در گوش فرزندان ناخلف بنی اسرائیل زده و آهنگ زیبایش را در گوش امت نواختید.

حقیقتا به این که ایرانیم و جزئی از این دریای خروشان، به خود بالیدم و از این که چنین مرد شجاعی رهبر و مولایم است افتخار کردم. با آمدنت ، با خطبه سرائیت با حضور گرمت، هرگز غبطه نخوردم که زمان خمینی کبیر را درک نکردم. چون من هم در زمان خود خمینی کبیر دارم.

حضرت آقا با این بیانات کوبنده خواستند که بگویند ما دوراندیش تر بوده ایم و از پیش وارد این جنگ شدیم. هر دو جبهه میجنگند ولی جنگ ما و اسرائیل از زمین تا آسمان تفاوت دارد.

ما مردانه و روی زمین، رو در رو میجنگیم. چون تواناییش را داریم. ولی اسرائیل روبهانه و ناجوانمردانه چنگال نفرت و کینه اش را در ساحت مقدس علمی ملتی میفشارد که عزتمندانه برای خودکفایی و شرفش با دست خالی تلاش میکند. دست به ترور مردانی میزند که حاضر نشدند عزت و شرف و آبروی مملکت خویش را با آخور خوب در بهشت پوشالیشان که متاسفانه آرزوی بسیاری از دنیاطلبان است عوض کنند.

آن ها با کشتن ناجوانمردانه ابدال ما ملت ما و جوانان مارا بیدارتر میکنند و جان تازه ای در پیکره ی انقلاب مقدسمان میدمند ، اما ملت ما و جوانان ما روز به روز آنها را در این جنگ نا امید تر میکنند. به گونه ای که حتی از حفظ مواضع پلید خود عاجزند ، چه برسد به پیشروی.

ما اگر در این جبهه و فقط برای دفاع از آرمان های مقدس مان میجنگیم ، از گفتن آن ابایی نداریم و صریحا اعلام میکنیم. ولی این اسرائیل بزدل است که هرگز جنایات و ظلمی که بر ملت های مظلوم در ادوار مختلف تاریخ روا داشته را نمیپذیرد و مدام در پی توجیه اشتباهات جبران ناپذیر خود است.

ما از ملتی طرفداری میکنیم که برای دفاع از وطن و موطن خود، برای دفاع از شرف و ناموس خود با اتکا به خداوند متعال مظلومانه و البته مردانه میجنگد. اما اسرائیل برای اهداف خبیس و شومی که آن ها را به گور خواهد برد و رویای نیل تا فرات را در خواب هم نخواهد دید، مزدورانی را اجیر میکند که از انسانیت بویی نبرده اند و فقط برای مقاصد حیوانی پول و قدرت بزدلانه نبرد میکنند.

خوشحالیم که امسال دیگر به تنهایی شمعهای کیک تولد انقلاب را فوت نمیکنیم و ملت های بیدار شده از خواب غفلت منطقه که از انقلاب و رهبر ما الگو گرفته اند در فوت کردن این سی و سه شمع و دعا برای استواری آن تا ظهور حجت خدا ما را یاری میکنند. با این بیداری کمی از غربت در آمده ایم. خدا را شکر.

آری ،    ما هر جا دخالت کنیم صریحا می گوییم همچنانکه به علت ضدیت با غده سرطانی رژیم صهیونیستی در دو جنگ پیرزومند 33 روزه و 22 روزه دخالت کردیم  و از این پس نیز هرجا هر ملتی یا گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه و مقابله کند ما به او کمک می کنیم و هیچ ابایی هم از گفتن این مسئله نداریم.

اما در این جشن جای شهدایمان را خالی کنیم. آن ها که رفتند تا بمانیم، تا راحت تر نفس بکشیم، تا افتخار کنیم به قطع ید شیطان از دامان مقدس ایران. جای احمدی روشن ها خالی...

در بهار آزادی ، جای شهدا خالی...


اما بعد: این پوستر از پایگاه ارزشی رحیم گراف که در پاسخ به لبیک شرکت سامسونگ به سیاست های پلید اسرائیل در نظر گرفته شده. از همه ارزشی ها میخواهیم که این پوستر را پخش کنید.

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۲۲
عبد الحسین(ع)

به عقیده خیلی از صاحب نظران انقلابی ، شعار زدگی از بزرگترین آفت های یک انقلاب است. شعارزدگی یعنی اکثر مسئولین جمهوری اسلامی ایران. شعار زدگی یعنی زبان چرخاندن و نه عمل. شعار زدگی یعنی پنهان کردن کم کاری ها و قصور مسئولین مملکت پشت شعارهای انقلابی.

به کدام سو میرویم؟ وظیفه مسئولین جامعه چیست؟ کار مسئولین شده "همان طور که حضرت آقا فرمودند..." یا   "با توجه به فرموده ی مقام معظم رهبری..." ویا "همان طور که مقام عظمی ولایت تاکید دارند...".

پس عمل چه میشود!؟ عمل به فرموده های این مصباح هدی کجای مسئولیت های شما قرار دارد؟ بر اساس نام گذاری های حکیمانه ی رهبری حرف میزنند ولی عمل نمیبینیم. میگویند سال همت مضاعف ،کار مضاعف اما همت وکار مضاعف نمیبینیم. آنچه بیش از همه به چشم میخورد این اختلاس های بی شرمانه است. چقدر حضرت امام از همان اوایل دوران سازندگی بر مسئله مبارزه با فساد تاکید کردند، حضرت آقا راهکار مبارزه با فساد به مسئولین ارائه کردند. ولی کو گوش شنوا؟ اون از نابسامانی های دوره سازندگی ، اون از آشفته بازار میدان یابی ضد انقلاب و اصلاحات، بعد از این همه دل خون شدن آقا و مردم از مسئولین و دولت، دلمان خوش بود بوی رجائی آمد. اما آقای رجایی2 هم فقط در سطح شعار در دور اول و در سطوح دیگر در دور دوم که یاد آوری آن تجدید خاطرات بد منظر است باقی ماند. کو عامل به دستور ولی؟ بعد میشود گندهایی که بالا می آید و آبروی نظام را میبرد.

کار را به جایی میرسانند که آقا بیاید و درد دل بگوید و گله کند از بی اعتنایی ها. پس کی میخواهیم متوجه بشویم که هستیم و کجای راه؟ آیا راهی که در آن قرار داریم صراط مستقیم است ؟ یا حالا که چشم کل عالم به فرمایشات گرانمایه رهبر انقلاب ماست، ما به عقل ناقص خود تکیه کرده ایم و از خود ایدولوژی ارائه میدهیم.

ای کاش تا دیر نشده بیدار شوند آن غافلان از ولی زمان. دشمن ، دشمنی اش با نظام و قلب تپنده ی آن یعنی ولایت را با هر کاری که میتواند بکند نشان میدهد. اما امان از آن دشمنی که خواه آگاهانه و خواه جاهلانه در لباس دوست و خیرخواه نظام به این انقلاب که ثمره خون شهدا و دعای خیر امام زمان و پرچمدار حقیقی انسانیت در عالم است ضربه میزند.

آگاه باشید که دشمن ما خوب کارش را بلد است و میداند کجای این پیکره را هدف قرار دهد. اما یدالله فوق ایدیهم وبعد این امت حزب الله است که مثل کوه هنوز پشت ولایت است و با روشنگری های این مصباح هدی است که دوست را از دشمن باز شناخته و صراط ،البته از نوع مستقیمش، را با معیار های او که معیار های اسلام ناب محمدی(ص) است به سوی قله های نور و معرفت می پیماید.

در این جمعه که حال و هوایش با جمعه های دیگر متفاوت است و بوی خمینی(ره) میدهد همراه میشویم با امت حزب الله و دوگانه ی آدینه را به امامت عشق اقامه میکنیم و بار دیگر با آرمان های معمار کبیر انقلاب و جانشین بر حقش علی زمان بیعت میکنیم تا مشتی محکم بار دیگر بر دهان دشمنان کور دلش باشیم.


اما بعد: السلام علیک یامظلوم ، یا ابالمهدی

سلام ای حضرت سلطان قلب های عاشق. سلام ای پدر عشق. تو را میخوانم از سر دلدادگی و ارادت به میوه دلت مهدی.  همان که چون امشبی به دستان مبارکش سیراب شدی و با گریه بر غربت و تنهاییش بعد تو غزل خداحافظی را خواندی.

بعد از تو و پاره پاره شدن جگرت به رسم هم نامی ات با عموی غریبت، جگرگوشه ات آواره صحرا و بیابان گرد چادر نشین شد. شاه عالم امکان بخاطر گناهان کبیر من صغیر سر به بیابان نهاده. پس چرا من هنوز زنده ام ونفس میکشم؟ پس چگونه در روضه هایشان نفس میزنم و نوکری میکنم؟ پس چرا زمین دهان باز نمیکند تا مرا در خود فرو برد؟

ای وای! ای وای که یادم نبود بر سر خان کریمانه ی مادرم زهرا نشسته ام و مشمول دعای شفیعه ی دوسرا هستم که با این روسیاهی هنوز نوکری این خانواده را میکنم. راستی نمیدانم با چه رویی شما را مادر خطاب میکنم! شاید شما مادر روسیاهان هم میشوید که این زبان لال نمیشود که به شما بگوید مادر...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۰ ، ۱۱:۰۰
عبد الحسین(ع)

امشب آخرین روز ماه صفره و این خان محبت داره با دستای با برکت ولی نعمتمون امام رضا جمع میشه.

انگار همین دیروز بود داشتیم محیای میزبانی از ماه خون خدا میشدیم، انگار همین دیروز بود داشتیم مسجدو سیاه پوش میکردیم، ولی امشب رفتیم که بعد از دو ماه با سیاهی های ارباب خداحافظی کنیم.

هرکی یه جارو به عهده گرفت، سهم منم سه گوشای تو هیات مسجد بود. همین طور که چشامون بارونی بود و باورمون نمیشد که انقدر زود تموم شد، سیاهی هارو پایین میاوردیم و میبوسیدیم و به چشمامون میذاشتیم و تا سال بعد باهاشون خداحافظی میکردیم. ولی کی میدونه آیا میتونیم محرم سال بعدو ببینیم؟!

همین جور که مشغول جمع کردن سه گوشا از تو هیات بودم میدیدم که مردم میان در مسجد و شمع روشن میکنن و همین طور که دستاشون رو به نرده های لنگه ی بسته ی درب مسجد آویزون کردن و اشک به چشم دارن با خدای خودشون راز و نیاز میکنن.

خیلی زود رفت...کلی برا محرم و صفر برنامه ریختیم که رو خودمون کار کنیم، دل امام زمانمون رو شاد کنیم ولی نشد و فرصت ها از دست رفت. اگه همه ی عمرمون به این زودی و با این غفلت بگذره چی!!!             

خدایا... ازت ممنونم که اجازه دادی محرم و صفر امسال رو ببینم و در غم عظمای اربابم بگریم و بر سروسینه بزنم. درسته ما لایق نبودیم و در خور شایستگی ارباب نوکری نکردیم ولی ایشالله خود حضرت زهرا به کرمش از ما قبول کنه.

خدا حافظ ای روضه ی مسلمییه و عطش. خداحافظ ای روضه ی رقیه و دو طفلان و قاسم و عبدالله. خداحافظ ای روضه ی "جوانان بنی هاشم بیایید...". خداحافظ ای روضه ی"ای اهل حرم میر و علم دار نیامد...". خدا حافظ ای روضه ی "امشبی را شه دین در حرمش مهمان است...". خدا حافظ روضه ی جگر پاره پاره و تابوت با تیر گل باران. خداحافظ...

میگن دیگه ایام غم و غصه به سر اومد و دیگه بچه شیعه ها عزا رو بذارن کنار. ولی من میگم چه جوری خنده به لب بیارم وقتی همین روزاست که میریزن در خونه ی مادرم زهرا. در خونشو به آتیش میکشن و محسنشو ازش میگیرن. چه جوری خوشحال باشم که از این روزا بود که مصیبت های بیشمار اهل بیت آغاز شد...

عبد والله یا زهرا ما ننسا حسینا...


پی نوشت: این عکس فوق العاده از پایگاه"رحیم گراف". آدرسش در پیوندهای وبلاگ موجوده.


۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۰ ، ۲۳:۴۶
عبد الحسین(ع)

سلام آقاجان.

سلام من به آن قبر خاکی بی شمع و چراغت... سلام من به آن بدن دوخته شده با تیر جفا به تابوتت... سلام من به قلب زینب صبور که نظاره گر پاره های جگر عزیزترینش است...سلام من به غربت بی انتهایت... سلام من به تو مولایی که حتی در بین شیعه هایت هم غریبی...

سلام من به تو و آن راز دفن شده در سینه ات... سلام من به تو و آن مادر پهلو شکسته ات...

السلام علیک یا کریم...

چی میشد اگر جای شیعه ی گنه کار تو بودن، یا کریم مزار خاکی ات بودم. تا امشب که هیچ زائری بر مزارت

نمی گرید با کبوتر هایت بال خود را فرش قدوم مادرت زهرا میکردیم و خاک چادرش را سرمه ی چشمان ماتم زده...

ببخش آقاجان که یادمان رفته که هستیم و کاسه لیس که. ببخش که مولای کریم خود را ساده و کودکانه به متاع پوچ دنیا میفروشیم. ببخش که یادمان میرود تا ابد مدیون آن صورت نیلی و آن پهلوی شکسته ایم. ببخش که فرزند غریبت مهدی را در غربت گناهانمان رها کرده ایم...

مرا ببخش که قسمت میدهم... ولی آقاجان این آخرین تیرم در تیردان عمرم است.

تورا به پهلوی شکسته مادرت قسم میدهم... امشب از خدا بخواه و واسطه بخشش گناهان بیشمارم شو. واسطه شو تا مولایم مهدی مرا به خاطر سیه روییم فراموش نکند. تا مرا در شمار یارانش ببرد.

تا یک کلام مرا برای خود بخرد...


۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۰ ، ۱۸:۱۵
عبد الحسین(ع)