چهارشنبه, ۷ دی ۱۳۹۰، ۰۲:۳۹ ب.ظ
تحلیل مستند نمایی به نام خط و نشان رهبر
یکی از شگردهای معمول و مصرح در عملیات روانی، بی اعتبار کردن رهبران حکومت های مخالف انگلیس و غرب است که در مستند پخش شده بی بی سی، عوامل پشت پرده این رسانه از ابتدا تا انتها به دنبال القای این واقعیت هستند.
به گزارش مشرق، در هفته های گذشته رسانه متعلق به دربار انگلیس اقدام به پخش مستندی سراسر دروغ و اتهام درباره سکاندار نظام اسلامی ایران نمود که به نظر می رسد تدابیر معظم له در ترویج و صدور آرمان های نظام اسلامی، سخت خواب و خیال های دنیای استکبار را برهم زده است. بر این اساس سعی نمودند بر چهره آفتاب پنجه ای بکشند اما ضعف استدلال و ساختار ضعیف این مستند نشان داد که دشمنان بی مایه تر از آن هستند که نشان می دهند.
" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ"
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهى از روى نادانى آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید.
امروز با گسترش روز افزون وسایل ارتباط جمعی از جمله اینترنت و ماهواره، مرزهای جغرافیایی دیگر ماهیت و بازدارندگی تقریبی گذشته خود را از دست دادهاند و معادلات گذشته برای نفوذ در میان ملتها و افکار عمومی تا حدود زیادی تغییر کرده است؛ به گونهای که کشورها برای تحمیل خواسته و اراده خود به جای بکارگیری مستقیم از زور و جنگ افزارهای نظامی، توجه خود را به استفاده از جنگ نرم و عملیات روانی جلب کردهاند تا با استفاده از طرق مسالمت آمیز و با بکارگیری شیوههای نوین مداخله در امور داخلی یکدیگر، بنتوانند به خواستههای خود فائق آیند.
عملیات روانی به عنوان یکی از مصداقهای جنگ نرم، به معنای استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که با هدف تأثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بیطرف و یا گروه دوست صورت میگیرد. در این بین، رسانه به عنوان یکی از مهمترین ابزارها تأثیرگذار بر روند جامعه و افکار عمومی، در جنگ روانی مورد استفاده حکومتها و گروههای ذینفوذ قرار میگیرد.
رسانه دولتی بیبیسی انگلیس نیز به عنوان یکی از مهمترین ابزار عملیات روانی در جهت پیش برد اهداف بریتانیا و غرب مورد استفاده قرار میگیرد. این رسانه با پخش اخبار، مستندات، گفتگوها و برنامههای متنوع به زبانهای مختلف نقش قابل توجهی در جهت عملیات روانی و همچنین خطدهی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی آن هم بر اساس اهداف غرب دارد.
اشاره به این واقعیت که حکومت بریتانیا از بدو ورودش به سرزمین ایران هیچگاه به دنبال پیشرفت و آبادانی ایران نبوده با توجه به اسناد و مدارک موجود درباره استعمار بریتانیا، واقعیتی است که انکارش سختتر از اثبات آن است.
گرفتن امتیازهای ریز و درشت اقتصادی، ایجاد قحطی در ایران بواسطه سیاستهای اقتصادی و سیاسی، قبل و بعد از جنگ جهانی، تاراج میراث فرهنگی، جدا کردن بخشهایی از خاک کشور به طور مستقیم چون بحرین و هرات و حمایت از دو کودتای ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲ که موجب برپایی نظامهای دیکتاتوری و سرکوب مردم شد، نمونهای از اقدامات استعماری بریتانیا علیه سرزمین ایران بوده است.
به تبع این استعمار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و احساس خطر از صدور فرهنگی انقلاب به خارج از مرزهای ایران، بیش از پیش به دنبال ضربه زدن به این انقلاب بوده است.
در همین راستا، جدیدترین اقدام انگلیس در جهت جنگ نرم و عملیات روانی بر روی افکار عمومی ایران، با ایجاد شبکه بیبیسی فارسی در زمان قابل توجهی قبل از انتخابات دهم ریاست جمهوری کلید خورد.
این شبکه از آغاز شروع به کارش تا به حال با تکنیکهای مختلف عملیات روانی مانند شایعه، تحریف واقعیات و جعل تاریخ، اغراق و مبالغه، تفرقه اندازی و فریب، همواره به دنبال ضربه زدن به میراث مهم انقلاب اسلامی یعنی ولایت فقیه، ناامید کردن مردم از انقلاب و خدشه وارد کردن به اعتماد بدنه مردمی انقلاب به نظام جمهوری اسلامی بوده بوده است.
از سوی دیگر، یکی از شگردهای معمول و مصرح در عملیات روانی، بی اعتبار کردن رهبران حکومت های مخالف انگلیس و غرب است.
در همین راستا شبکه بیبیسی فارسی در تاریخ 26 شهریور 90 اقدام به پخش مستندی با عنوان "خط و نشان رهبر" به تهیه کنندگی و روایت گری "بزرگمهر شرف الدین" کرد. بنابر ادعای بیبیسی این مستند درباره چگونگی رهبر شدن حضرت آیتالله خامنهای است.
مستند با به تصویر کشیدن جمعی از معترضین به نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران شروع می شود.
عدم بی طرفی مستند از همان ابتدا با جمله گوینده آغاز میشود؛ «میلیون ها نفر در خیابانهای تهران یک چیز می-خواهند؛ یک نفر چیز دیگری میخواهد».
واژه "خیابانهای" تهران با توجه به حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری به نظر واژه اغراق آمیزی جلوه می کند.
تنها جمعی از رأی دهندگان تهرانی به نتایج انتخابات معترض بودند و خیابان انقلاب در 25 خرداد 88 محل اجتماع معترضین بود و مردم در دیگر نقاط شهر به زندگی عادی خود مشغول بودند و خبری از شلوغ بودن دیگر خیابانهای تهران در آن روز گزارش نشده است.
بیبیسی بلافلاصله بعد از جمله "یک نفر چیزی دیگری میخواهد"، تصویر مقام معظم رهبری را نشان میدهد که در خطبه روز 29 خرداد 88، لشگرکشی خیابانی را برای نشان دادن اعتراض از سوی هر گروه و جناحی محکوم میکند.
راوی بعد از پخش قسمتی از فرمایشات معظمله در خطبه 29 خرداد میگوید: "خط و نشان آیتالله خامنه ای برای مخالفانش"، گویی معترضین به نتایج انتخابات، معترض به مقام معظم رهبری بوده اند حال آنکه معترضین به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند و نه به مقام معظم رهبری.
در ادامه مستند، راوی به به صورت کلی هدف از این مستند را معرفی می کند؛ «علی خامنه ای چگونه رهبر ایران شد و چگونه رقیبانش را از راه برداشت».
بیبیسی در این جمله، رسیدن به مقام ولایت را به عنوان مسابقه قدرت میان مسئولان نظام معرفی می کند و با نادیده گرفتن نقش خبرگان رهبری در انتخاب شخص اصلح برای مقام ولایت، مقام معظم رهبری را به عنوان شخصی نشان می دهد که از ابتدا به دنبال رسیدن به قدرت و حکومت بوده است؛ بیبیسی فارسی همچنین از واژه "رقیبانش" استفاده می کند و تا انتهای مستند هیچ حرفی از معرفی این رقیبان توهمی به میان نمی آورد.
در ادامه مستند خط و نشان رهبر، در کنار توضیحات گوینده از خاطرات و نظرات شخصی افرادی استفاده می شود که یا از نظر سابقه افراد معلوم الحالی هستند و یا هیچ منبعی برای اثبات ادعاهای آنها وجود ندارد و تنها نظرات و استنباطهای شخصی خود را ارائه می کنند.
راوی در معرفی مقام معظم رهبری به ویژگی هایی از خانواده و شخص ایشان اشاره می کند که نیاز به توضیحاتی پیرامون این ویژگی های نادرست است.
*سید جواد خامنهای مبارزه سیاسی زمان رضا شاه
وی پدر مقام معظم رهبری را شخصی گوشه گیر و جدا از مسائل سیاسی قلمداد می کند و حتی برقراری ارتباط میان مقام معظم رهبری در همان دوران جوانی با رجال سیاسی را بر خلاف خواسته پدرش توصیف میکند. حال آن که بنا بر اسناد آیت الله سید جواد خامنه ای ابوی مقام معظم رهبری، از خانواده ای عالم و مجتهد بوده است و همواره با سیاست های دیکتاتوری رضاشاه مخالف بوده و مبارزه می کرده است.
مقام معظم رهبری در توصیف ایشان می فرمایند : " پدرم با هر کاری که رضا خان پهلوی کرده بود، مخالف بود؛ از جمله اتحاد و شکل از لحاظ لباس و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضا خان به زور می گوید، بپوشد. "
راوی همچنین مقام معظم رهبری را شیفته موسیقی معرفی میکند و برقراری ارتباط معظمله با شعرا را نیز ،به عنوان مخالفت پدرش با وی می داند.
اینکه مقام معظم رهبری با موسیقی آشنایی کاملی دارد و حتی این آشنایی سبب ورود درس خارج معظم له در موضوع موسیقی بوده است جای هیچ تردیدی نیست و نیاز به اثبات ندارد، اما آشنا بودن با موسیقی لزوما به معنای شیفته موسیقی بودن نیست؛ خصوصا با در نظر گرفتن این نکته که موسیقی از نظر همه مراجع شیعی به دو دسته حرام و حلال تقسیم میشود و به طور قطع همه انواع موسیقی در اسلام تحریم نشده است.
از سوی دیگر به طور قطع برخی از موسیقیها در اسلام حرام شده است و فتوای رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در این باره به همین صورت بوده است. بنابراین نه حلال دانستن موسیقی و یا آشنایی با آن به عنوان یک علم (که در علوم قدیم و علوم اسلامی در بخشی از ریاضیات طبقه بندی میشده است) امر غریب و خلاف شرعی است و نه حرام دانستن برخی از انواع موسیقی از سوی مقام معظم رهبری، امری است که قابل انکار باشد.
لکن، استفاده کلی از عبارت "شیفته موسیقی" با توجه به فرمایشان مقام معظم رهبری درباره انواع موسیقی قابل بررسی بیشتر است تا معنای موسیقی از نظر ایشان به روشنی تبیین شود.
در ادامه با شخصی به نام محمود مرادخانی مصاحبه می شود، وی فرزند شیخ علی تهرانی و خواهرزاده مقام معظم رهبری است.
وی پدر مقام معظم رهبری را شخصی گوشه گیر و جدا از مسائل سیاسی قلمداد می کند و حتی برقراری ارتباط میان مقام معظم رهبری در همان دوران جوانی با رجال سیاسی را بر خلاف خواسته پدرش توصیف میکند. حال آن که بنا بر اسناد آیت الله سید جواد خامنه ای ابوی مقام معظم رهبری، از خانواده ای عالم و مجتهد بوده است و همواره با سیاست های دیکتاتوری رضاشاه مخالف بوده و مبارزه می کرده است.
مقام معظم رهبری در توصیف ایشان می فرمایند : " پدرم با هر کاری که رضا خان پهلوی کرده بود، مخالف بود؛ از جمله اتحاد و شکل از لحاظ لباس و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضا خان به زور می گوید، بپوشد. "
راوی همچنین مقام معظم رهبری را شیفته موسیقی معرفی میکند و برقراری ارتباط معظمله با شعرا را نیز ،به عنوان مخالفت پدرش با وی می داند.
اینکه مقام معظم رهبری با موسیقی آشنایی کاملی دارد و حتی این آشنایی سبب ورود درس خارج معظم له در موضوع موسیقی بوده است جای هیچ تردیدی نیست و نیاز به اثبات ندارد، اما آشنا بودن با موسیقی لزوما به معنای شیفته موسیقی بودن نیست؛ خصوصا با در نظر گرفتن این نکته که موسیقی از نظر همه مراجع شیعی به دو دسته حرام و حلال تقسیم میشود و به طور قطع همه انواع موسیقی در اسلام تحریم نشده است.
از سوی دیگر به طور قطع برخی از موسیقیها در اسلام حرام شده است و فتوای رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در این باره به همین صورت بوده است. بنابراین نه حلال دانستن موسیقی و یا آشنایی با آن به عنوان یک علم (که در علوم قدیم و علوم اسلامی در بخشی از ریاضیات طبقه بندی میشده است) امر غریب و خلاف شرعی است و نه حرام دانستن برخی از انواع موسیقی از سوی مقام معظم رهبری، امری است که قابل انکار باشد.
لکن، استفاده کلی از عبارت "شیفته موسیقی" با توجه به فرمایشان مقام معظم رهبری درباره انواع موسیقی قابل بررسی بیشتر است تا معنای موسیقی از نظر ایشان به روشنی تبیین شود.
در ادامه با شخصی به نام محمود مرادخانی مصاحبه می شود، وی فرزند شیخ علی تهرانی و خواهرزاده مقام معظم رهبری است.
*شیخ علی تهرانی کیست
علی مراد خانی ارنگه معروف به «شیخ علی تهرانی» متولد ۱۳۰۹ از مبارزانی است که در پیش از انقلاب از مجاهدین خلق حمایت کرده و پس از پیروزی انقلاب به انتقاد علنی از سیاستهای نظام جمهوری اسلامی میپرداخت و در کلاسهای درس، از مسئولان رده بالای جمهوری اسلامی بدگویی میکرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ریاست دادگاه انقلاب مشهد و مدتی هم ریاست دادگاه انقلاب اهواز به شیخ علی تهرانی سپرده شد و وی به محاکمه بازماندگان رژیم پهلوی مشغول گشت.
شیخ علی تهرانی به دنبال فرار بنیصدر از ایران و پس از استقرار مجاهدین خلق در عراق، در فروردین ۱۳۶۳ ، مخفیانه به عراق گریخت و در آنجا برای سالهای طولانی در رادیو فارسی زبان بغداد مشغول به تبلیغات برضد جمهوری اسلامی بود. رژیم صدام با پخش سخنان شیخ علی تهرانی که بر علیه امام خمینی و جمهوری اسلامی بود، برای شکنجه روحی اسرای ایرانی در بند استفاده میکرد.
شیخ علی تهرانی پس از یک دهه، بالاخره سالها پس از پایان جنگ و در سال ۱۳۷۴ خود را در یکی از پاسگاههای مرزی تسلیم نمود و نیروهای جمهوری اسلامی وی را به تهران منتقل کردند. در آن زمان اعلام شد که او به علت سالخوردگی، وضع جسمانی مناسبی ندارد و از نظر روحی و روانی نیز از تعادل برخوردار نیست.
بیبیسی در مصاحبه با فرزند شیخ علی تهرانی به دنبال معرفی مقام معظم رهبری از زبان شخصی است که به تبعیت از پدر، بدون هیچگونه استناد قابل قبولی به سران نظام جمهوری اسلامی توهین میکند.
مرادخانی در معرفی معظم له می گوید: "علی خامنه ای در مشهد مسجد کرامت را اداره می کرد، جلسه قرآن داشت"؛ تا اینجا ایرادی به این معرفی وجود ندارد.
راوی بعد از این معرفی مرادخانی مبنی بر اینکه در این جلسات بیشتر از قشر دانشجو شرکت می کرده است و با ارائه سندی از ساواک مبنی بر مشکوک شدن ساواک به این جلسات و افراد دعوت شده، می گوید: "بهای این فعالیت ها شش بار زندان است."
باید توجه داشته باشیم که با توجه به توصیف بزرگمهر، مقام معظم رهبری برای اولین مرتبه و به دلیل فعالیتهایش در مسجد کرامت، توسط ساواک دستگیر شده است. ( رهبر انقلاب از سال1350 تا 1353 در مسجد کرامت تدریس دروس اسلامی داشتند.
علی مراد خانی ارنگه معروف به «شیخ علی تهرانی» متولد ۱۳۰۹ از مبارزانی است که در پیش از انقلاب از مجاهدین خلق حمایت کرده و پس از پیروزی انقلاب به انتقاد علنی از سیاستهای نظام جمهوری اسلامی میپرداخت و در کلاسهای درس، از مسئولان رده بالای جمهوری اسلامی بدگویی میکرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ریاست دادگاه انقلاب مشهد و مدتی هم ریاست دادگاه انقلاب اهواز به شیخ علی تهرانی سپرده شد و وی به محاکمه بازماندگان رژیم پهلوی مشغول گشت.
شیخ علی تهرانی به دنبال فرار بنیصدر از ایران و پس از استقرار مجاهدین خلق در عراق، در فروردین ۱۳۶۳ ، مخفیانه به عراق گریخت و در آنجا برای سالهای طولانی در رادیو فارسی زبان بغداد مشغول به تبلیغات برضد جمهوری اسلامی بود. رژیم صدام با پخش سخنان شیخ علی تهرانی که بر علیه امام خمینی و جمهوری اسلامی بود، برای شکنجه روحی اسرای ایرانی در بند استفاده میکرد.
شیخ علی تهرانی پس از یک دهه، بالاخره سالها پس از پایان جنگ و در سال ۱۳۷۴ خود را در یکی از پاسگاههای مرزی تسلیم نمود و نیروهای جمهوری اسلامی وی را به تهران منتقل کردند. در آن زمان اعلام شد که او به علت سالخوردگی، وضع جسمانی مناسبی ندارد و از نظر روحی و روانی نیز از تعادل برخوردار نیست.
بیبیسی در مصاحبه با فرزند شیخ علی تهرانی به دنبال معرفی مقام معظم رهبری از زبان شخصی است که به تبعیت از پدر، بدون هیچگونه استناد قابل قبولی به سران نظام جمهوری اسلامی توهین میکند.
مرادخانی در معرفی معظم له می گوید: "علی خامنه ای در مشهد مسجد کرامت را اداره می کرد، جلسه قرآن داشت"؛ تا اینجا ایرادی به این معرفی وجود ندارد.
راوی بعد از این معرفی مرادخانی مبنی بر اینکه در این جلسات بیشتر از قشر دانشجو شرکت می کرده است و با ارائه سندی از ساواک مبنی بر مشکوک شدن ساواک به این جلسات و افراد دعوت شده، می گوید: "بهای این فعالیت ها شش بار زندان است."
باید توجه داشته باشیم که با توجه به توصیف بزرگمهر، مقام معظم رهبری برای اولین مرتبه و به دلیل فعالیتهایش در مسجد کرامت، توسط ساواک دستگیر شده است. ( رهبر انقلاب از سال1350 تا 1353 در مسجد کرامت تدریس دروس اسلامی داشتند.
*سال 1341 اولین دستگیری سیدعلی خامنهایبا توجه به اسناد ساواک و خاطرات معظم له، ایشان شش مرتبه توسط نیروهای ساواک دستگیر شده اند که اولین دستگیری ایشان در سال 1341 بوده که از سوی امام خمینی (ره) حامل پیامی برای آیت الله میلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبلیغاتى روحانیون در ماه محرّم و افشاگرى علیه سیاست هاى آمریکایى شاه و اوضاع ایران و حوادث قم بوده است.
در ادامه راوی می گوید: "با سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب، خامنه ای به تهران می رود"، بازهم به این اظهار نظر از نظر اسناد تاریخی نادرست است و نشان از عدم آگاهی کارشناسان بیبیسی و این مجموعه به ظاهر مستند نسبت به تاریخ معاصر ایران بوده و یا شاید هم بیبیسی به دنبال تحریف تاریخ است.
برای تبیین بیشتر و برای ادامه نقد، نیاز به توضیحی اجمالی درباره تشکیل شورای انقلاب است.
در ادامه راوی می گوید: "با سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب، خامنه ای به تهران می رود"، بازهم به این اظهار نظر از نظر اسناد تاریخی نادرست است و نشان از عدم آگاهی کارشناسان بیبیسی و این مجموعه به ظاهر مستند نسبت به تاریخ معاصر ایران بوده و یا شاید هم بیبیسی به دنبال تحریف تاریخ است.
برای تبیین بیشتر و برای ادامه نقد، نیاز به توضیحی اجمالی درباره تشکیل شورای انقلاب است.
-مقام معظم رهبری از سوی امام برای شورای انقلاب برگزیده میشود
شورای انقلاب به فرمان امام خمینی (ره) در فرانسه و با فرمان دادن به شهید مطهری تشکیل شد ؛ یعنی شورای انقلاب قبل از ورود امام به ایران و پیروزی نهایی انقلاب اسلامی تشکیل شده است و امام در فرانسه فرمان تشکیل این شورا را صادر کردند و مقام معظم رهبری یکی از افرادی بودند که توسط امام خمینی (ره) برای این شورا انتخاب شده بودند و بعد از اطلاع از فرمان امام خمینی (ره) توسط شهید مطهری به ایشان و قبل از پیروزی انقلاب، به تهران مراجعت کردند.
گوینده در ادامه معرفی مقام معظم رهبری دوستی ایشان با شهید آیت الله بهشتی و حجت الاسلام رفسنجانی را اینگونه توصیف می کند: " دوستی اش با اکبر هاشمی رفسنجانی و آیت الله محمد بهشتی دو چهره کلیدی انقلاب، او را به حلقه آیت الله خمینی نزدیک تر می کند."
کلمات قابل توجهی در این اظهارات وجود دارد، محدود کردن افراد موثر در انقلاب به دو شخصیت هاشمی و بهشتی، از سوی دیگر دوستی مقام معظم رهبری با این دو فرد ذکر شده را عاملی برای نزدیکی مقام معظم رهبری به حلقه آیت الله خمینی معرفی می کند که برای رد کردن این مطلب نیازی به توضیح چندانی نیست، در موضوع تشکیل شورای انقلاب به انتخاب مقام معظم رهبری توسط امام خمینی (ره) اشاره شد و در پیامی دیگر از امام خمینی (ره) آشنایی معظم له با امام خمینی (ره) قبل از انقلاب مشخص می شود.
اینجانب [امام خمینی ره] که از سال های قبل از انقلاب با جنابعالی [آیت الله خامنه ای] ارتباط نزدیک داشته ام و همان ارتباط بحمدالله تعالی تا کنون باقی است، جنابعالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری که آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جدا جانبداری می کنید، می دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید روشنی می دهید.
در ادامه ابوالحسن بنی صدر به عنوان یکی از مخالفان حضور مقام معظم رهبری در شورای انقلاب و یکی از اعضای شورای انقلاب معرفی می شود.
شورای انقلاب به فرمان امام خمینی (ره) در فرانسه و با فرمان دادن به شهید مطهری تشکیل شد ؛ یعنی شورای انقلاب قبل از ورود امام به ایران و پیروزی نهایی انقلاب اسلامی تشکیل شده است و امام در فرانسه فرمان تشکیل این شورا را صادر کردند و مقام معظم رهبری یکی از افرادی بودند که توسط امام خمینی (ره) برای این شورا انتخاب شده بودند و بعد از اطلاع از فرمان امام خمینی (ره) توسط شهید مطهری به ایشان و قبل از پیروزی انقلاب، به تهران مراجعت کردند.
گوینده در ادامه معرفی مقام معظم رهبری دوستی ایشان با شهید آیت الله بهشتی و حجت الاسلام رفسنجانی را اینگونه توصیف می کند: " دوستی اش با اکبر هاشمی رفسنجانی و آیت الله محمد بهشتی دو چهره کلیدی انقلاب، او را به حلقه آیت الله خمینی نزدیک تر می کند."
کلمات قابل توجهی در این اظهارات وجود دارد، محدود کردن افراد موثر در انقلاب به دو شخصیت هاشمی و بهشتی، از سوی دیگر دوستی مقام معظم رهبری با این دو فرد ذکر شده را عاملی برای نزدیکی مقام معظم رهبری به حلقه آیت الله خمینی معرفی می کند که برای رد کردن این مطلب نیازی به توضیح چندانی نیست، در موضوع تشکیل شورای انقلاب به انتخاب مقام معظم رهبری توسط امام خمینی (ره) اشاره شد و در پیامی دیگر از امام خمینی (ره) آشنایی معظم له با امام خمینی (ره) قبل از انقلاب مشخص می شود.
اینجانب [امام خمینی ره] که از سال های قبل از انقلاب با جنابعالی [آیت الله خامنه ای] ارتباط نزدیک داشته ام و همان ارتباط بحمدالله تعالی تا کنون باقی است، جنابعالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری که آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جدا جانبداری می کنید، می دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید روشنی می دهید.
در ادامه ابوالحسن بنی صدر به عنوان یکی از مخالفان حضور مقام معظم رهبری در شورای انقلاب و یکی از اعضای شورای انقلاب معرفی می شود.
*ابوالحسن بنیصدر عاملCIA و دور از حوادث انقلاب
ابوالحسن بنی صدر شخصی است که هیچ سابقه مبارزاتی در انقلاب نداشته و با ورود امام از فرانسه همراه هیئت ایرانی وارد کشور شده است.
ابولحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران از جمله کسانی بود که شدیدترین مخالفت ها را با اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام انجام میداد. در همین زمینه مطالعه اسناد به جای مانده از اشغال سفارت آمریکا نشان می دهد که بنی صدر و تعداد زیادی از فعالان به ظاهر انقلابی از ماموران سرویس های جاسوسی غرب بوده و به همین خاطر به مخالفت با اقدام انقلابی دانشجویان پیرو خط امام می پرداختند.
بنیصدر در ادامه کینه توزی با امام و یاران امام تا حدی پیش میرود که مستقیما به امام خمینی (ره) اهانت کرده و سبب ایجاد تنش در جامعه میشود؛ به دنبال مخالف آشکار بنیصدر با یاران انقلاب، سازمان مجاهدین نیز در حمایت از بنیصدر شورشهایی در کشور به راه انداخت و غائله (13 اسفند سال 59) در دانشگاه تهران و شعارهای توهین آمیز منافقین و حامیان بنیصدر علیه امام، شهید بهشتی و دیگر انقلابیون یکی از برجسته ترین تنشهای ایجاد شده در زمان ریاست جمهوری بنیصدر بود؛ سارمان مجاهدین همچنین در (30 خرداد سال60 ) به بهانه رأی مجلس به عدم کفایت بنیصدر، اعلام مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی میکنند.
بنیصدر در معرفی مقام معظم رهبری و مخالفت با حضور وی در شورای انقلاب می گوید: "در آغاز کارم اغلب نمیدونستند اینها عضو شورای انقلابند، وقتی هم دانستند همه تعجب می کردند، که چی مثلا، آدم هایی که نقششون چی بوده در انقلاب، آقای خامنه ای زندان رفته تبعید رفته، همین".
تأملی کوچک در عبارات بنی صدر به خوبی تکنیک های جنگ روانی بیبیسی را نشان می دهد، این جملات بنی صدر در حالی است که اولا وی، بعد از مقام معظم رهبری و بواسطه تشکیل دولت موقت و به همراه چند نفر دیگرعضو شورای انقلاب شدند.
ثانیا، این ادعای بنی صدر که کسی این افراد را نمی شناخت و همه تعجب می کردند، مبهم است و معلوم نیست منظور وی چیست، ولی به نظر می رسد منظور بنیصدر، اعضای دولت موقت هستند که بعد از پیروزی انقلاب و با تشکیل دولت موقت وارد شورای انقلاب شدند، زیرا مردم ایران از سال ها قبل اعضای اولیه شورای انقلاب را میشناختند ولی شخص معلوم الحالی همچون بنی صدر به دلیل دور بودن از حوادث انقلاب با این اشخاص مطرح و شناخته شده غریبه بوده است.
ثالثا، اینکه کسی اعضای شورای انقلاب را نمی شناخت ادعای خنده داری به نظر می رسد، زیرا اعضای اولیه شورای انقلاب کسانی همچون آیت الله شهید محمد بهشتی، شهید مطهری، حجت الاسلام هاشمی، آیت الله علی خامنه ای وآیت الله طالقانی و... بوده اند.
بنی صدر همچنین به راحتی سوابق انقلابی مقام معظم رهبری را نادیه گرفته و میگوید: آقای خامنه ای زندان رفته تبعید رفته، همین، در حالی که بنی صدر یک روز هم در زندان و یا تبعید به سر نبرده است.
ابوالحسن بنی صدر شخصی است که هیچ سابقه مبارزاتی در انقلاب نداشته و با ورود امام از فرانسه همراه هیئت ایرانی وارد کشور شده است.
ابولحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران از جمله کسانی بود که شدیدترین مخالفت ها را با اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام انجام میداد. در همین زمینه مطالعه اسناد به جای مانده از اشغال سفارت آمریکا نشان می دهد که بنی صدر و تعداد زیادی از فعالان به ظاهر انقلابی از ماموران سرویس های جاسوسی غرب بوده و به همین خاطر به مخالفت با اقدام انقلابی دانشجویان پیرو خط امام می پرداختند.
بنیصدر در ادامه کینه توزی با امام و یاران امام تا حدی پیش میرود که مستقیما به امام خمینی (ره) اهانت کرده و سبب ایجاد تنش در جامعه میشود؛ به دنبال مخالف آشکار بنیصدر با یاران انقلاب، سازمان مجاهدین نیز در حمایت از بنیصدر شورشهایی در کشور به راه انداخت و غائله (13 اسفند سال 59) در دانشگاه تهران و شعارهای توهین آمیز منافقین و حامیان بنیصدر علیه امام، شهید بهشتی و دیگر انقلابیون یکی از برجسته ترین تنشهای ایجاد شده در زمان ریاست جمهوری بنیصدر بود؛ سارمان مجاهدین همچنین در (30 خرداد سال60 ) به بهانه رأی مجلس به عدم کفایت بنیصدر، اعلام مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی میکنند.
بنیصدر در معرفی مقام معظم رهبری و مخالفت با حضور وی در شورای انقلاب می گوید: "در آغاز کارم اغلب نمیدونستند اینها عضو شورای انقلابند، وقتی هم دانستند همه تعجب می کردند، که چی مثلا، آدم هایی که نقششون چی بوده در انقلاب، آقای خامنه ای زندان رفته تبعید رفته، همین".
تأملی کوچک در عبارات بنی صدر به خوبی تکنیک های جنگ روانی بیبیسی را نشان می دهد، این جملات بنی صدر در حالی است که اولا وی، بعد از مقام معظم رهبری و بواسطه تشکیل دولت موقت و به همراه چند نفر دیگرعضو شورای انقلاب شدند.
ثانیا، این ادعای بنی صدر که کسی این افراد را نمی شناخت و همه تعجب می کردند، مبهم است و معلوم نیست منظور وی چیست، ولی به نظر می رسد منظور بنیصدر، اعضای دولت موقت هستند که بعد از پیروزی انقلاب و با تشکیل دولت موقت وارد شورای انقلاب شدند، زیرا مردم ایران از سال ها قبل اعضای اولیه شورای انقلاب را میشناختند ولی شخص معلوم الحالی همچون بنی صدر به دلیل دور بودن از حوادث انقلاب با این اشخاص مطرح و شناخته شده غریبه بوده است.
ثالثا، اینکه کسی اعضای شورای انقلاب را نمی شناخت ادعای خنده داری به نظر می رسد، زیرا اعضای اولیه شورای انقلاب کسانی همچون آیت الله شهید محمد بهشتی، شهید مطهری، حجت الاسلام هاشمی، آیت الله علی خامنه ای وآیت الله طالقانی و... بوده اند.
بنی صدر همچنین به راحتی سوابق انقلابی مقام معظم رهبری را نادیه گرفته و میگوید: آقای خامنه ای زندان رفته تبعید رفته، همین، در حالی که بنی صدر یک روز هم در زندان و یا تبعید به سر نبرده است.
*سیدعلی خامنهای هیچگاه وزیر دفاع نبوده است
در ادامه مستند خط و نشان رهبر، با به تصویر کشیدن قسمتهایی از حضور رهبر مظم انقلاب در مناطق جنگی و عملیاتی، راوی میگوید: در روزهایی که نزدیکان آیتالله خمینی، هر کدام گوشهای از کشور را در اختیار گرفتن، سهم علی خامنهای وزارت دفاع شده است".
راوی در این عبارات چندین ادعا مطرح کرده است هیچ حقیقتی ندارد، اولا ادعای راوی مبنی بر سهم خواهی و به قدرت رسیدن نزدیکان امام خمینی (ره) در قسمتهای مختلف کشور؛ تا جایی که اخبار و اسناد و شنیدهها نشان میدهد هیچ یک از نزدیکان امام خمینی (ره) به صورت خاص در مناصب دولتی و نظامی حاضر نشدند و امام نیز به نزدیکان خود اجازه ورود به این مناصب را نمیدادند.
در ادامه مستند خط و نشان رهبر، با به تصویر کشیدن قسمتهایی از حضور رهبر مظم انقلاب در مناطق جنگی و عملیاتی، راوی میگوید: در روزهایی که نزدیکان آیتالله خمینی، هر کدام گوشهای از کشور را در اختیار گرفتن، سهم علی خامنهای وزارت دفاع شده است".
راوی در این عبارات چندین ادعا مطرح کرده است هیچ حقیقتی ندارد، اولا ادعای راوی مبنی بر سهم خواهی و به قدرت رسیدن نزدیکان امام خمینی (ره) در قسمتهای مختلف کشور؛ تا جایی که اخبار و اسناد و شنیدهها نشان میدهد هیچ یک از نزدیکان امام خمینی (ره) به صورت خاص در مناصب دولتی و نظامی حاضر نشدند و امام نیز به نزدیکان خود اجازه ورود به این مناصب را نمیدادند.
ثانیا، درباره عبارت سهم علی خامنهای وزارت دفاع شد، این مسئله با واقعیت تاریخی تطابق ندارد زیرا مقام معظم رهبری هیچگاه وزیر دفاع نبوده و حضور در جبهههای جنگ بواسطه سرپرستی ایشان بر سپاه پاسدارن، جایگاه نماینده امام در شورای عالی دفاع و علاقه شخصی ایشان برای حضور، جنگیدن و بازدید از مناطق جنگی و عملیاتی بوده است.
در ادامه مصاحبه با ابوالحسن بنیصدر، وی ادعایی میکند که از اساس نادرست و کذب است و در تاریخ جنگ چنین اتفاقی نیفتاده است، ( اشاره بنیصدر به کرخه کور.)
در ادامه بیبیسی به کمک بنیصدر آمده و با تحریف منابع و تصاویر تاریخی موضوع دیگری را به مخاطب القا میکند.
راوی میگوید: "نمایندههای حامی ابوالحسن بنیصدر در مجلس درباره تلفات کرخه کور، از علی خامنهای توضیح میخواهند، آقای خامنهای در پاسخ مدیریت رئیس جمهور بر جنگ را زیر سؤال میبرد".
بیبیسی بلافاصله بعد از این عبارت، صحنهای را نشان میدهد که مقام معظم رهبری در مجلس علیه بنیصدر صحبت میکند.
با کمی دقت به این صحنه متوجه میشویم که این فرمایشات مقام معظم رهبری در جلسه رأی عدم کفایت مجلس به بنیصدر در تاریخ 31 خرداد 1360 است و نه در پاسخ به سوال نمایندگان حامی بنیصدر از رهبر معظم انقلاب و اصولا وجود چنین پرسش و پاسخی جعلی است.
راوی با استفاده از سخنان مقام معظم رهبری در همان جلسه 31 خرداد و نشان دادن تصاویر بعدی مجلس عزل بنیصدر میگوید: "در مجلسی انباشته از اعضای حزب جمهوری اسلامی، این حرفها کبریتی است در انبار باروت، استیضاح رئیس جمهور کلید میخورد، اینجا رأی نمایندگان به عدم کفایت بنیصدر."
بیبیسی درباره عزل بنیصدر هیچ اشارهای به اختلافات میان بنیصدر با دیگر مسؤلان و حتی عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا توسط امام خمینی در 24 خرداد 1360 ندارد و تنها عامل عزل بنیصدر را فرمایشات مقام معظم رهبری توصیف میکند، در حالی که رأی به عدم کفایت بنیصدر بدون هیچ گونه استیضاحی انجام گرفت و این عدم کفایت 6 روز بعد از عزل بنیصدر از سمت فرماندهی کل قوا توسط امام خمینی (ره) بوده است. (بنیصدر رد جلسه مجلس شرکت نکرد و عملا استیضاحی صورت نگرفت)
در ادامه مصاحبه با ابوالحسن بنیصدر، وی ادعایی میکند که از اساس نادرست و کذب است و در تاریخ جنگ چنین اتفاقی نیفتاده است، ( اشاره بنیصدر به کرخه کور.)
در ادامه بیبیسی به کمک بنیصدر آمده و با تحریف منابع و تصاویر تاریخی موضوع دیگری را به مخاطب القا میکند.
راوی میگوید: "نمایندههای حامی ابوالحسن بنیصدر در مجلس درباره تلفات کرخه کور، از علی خامنهای توضیح میخواهند، آقای خامنهای در پاسخ مدیریت رئیس جمهور بر جنگ را زیر سؤال میبرد".
بیبیسی بلافاصله بعد از این عبارت، صحنهای را نشان میدهد که مقام معظم رهبری در مجلس علیه بنیصدر صحبت میکند.
با کمی دقت به این صحنه متوجه میشویم که این فرمایشات مقام معظم رهبری در جلسه رأی عدم کفایت مجلس به بنیصدر در تاریخ 31 خرداد 1360 است و نه در پاسخ به سوال نمایندگان حامی بنیصدر از رهبر معظم انقلاب و اصولا وجود چنین پرسش و پاسخی جعلی است.
راوی با استفاده از سخنان مقام معظم رهبری در همان جلسه 31 خرداد و نشان دادن تصاویر بعدی مجلس عزل بنیصدر میگوید: "در مجلسی انباشته از اعضای حزب جمهوری اسلامی، این حرفها کبریتی است در انبار باروت، استیضاح رئیس جمهور کلید میخورد، اینجا رأی نمایندگان به عدم کفایت بنیصدر."
بیبیسی درباره عزل بنیصدر هیچ اشارهای به اختلافات میان بنیصدر با دیگر مسؤلان و حتی عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا توسط امام خمینی در 24 خرداد 1360 ندارد و تنها عامل عزل بنیصدر را فرمایشات مقام معظم رهبری توصیف میکند، در حالی که رأی به عدم کفایت بنیصدر بدون هیچ گونه استیضاحی انجام گرفت و این عدم کفایت 6 روز بعد از عزل بنیصدر از سمت فرماندهی کل قوا توسط امام خمینی (ره) بوده است. (بنیصدر رد جلسه مجلس شرکت نکرد و عملا استیضاحی صورت نگرفت)
*گروهک منافقین و اقدام علیه امنیت ملی کشور
در بخش دیگری از این مستند، زمان ترور مقام معظم رهبری توسط گروهک منافقین، راوی هیچ اشارهای به این گروهک و ماهیت عملیاتهای تروریستی آنها نمیکند و راوی تنها از لفظ مخالفین به وضع موجود استفاده میکند.
در ادامه، راوی به راحتی از کنار بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران و بمب گذاری در دفتر نخست وزیری و ریاست جمهوری عبور میکند و بدون اشاره به اقدام منافقین علیه مسولان نظام، تنها با افعال مجهول "کشته میشوند و منفجر میشود" از این اقدامات تروریستی و جنایتکارانه یاد میکند.
راوی در باب ریاست جمهوری مقام معظم رهبری به نکتهای اشاره میکند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است، تشریفاتی بودن جایگاه ریاست جمهوری نسبت به نخستوزیر است.
راوی میگوید: " اما برخلاف انتظارش جایگاهش تنها تشریفاتی است، حتی اجازه انتخاب نخست وزیر خود را هم ندارد و رهبری و مجلس میرحسین موسوی را به او تحمیل میکنند."
اینکه جایگاه ریاست جمهوری نسبت به نخست وزیری در چه سطح و جایگاهی است، موضوعی نبوده است که نامزد ریاست جمهوری به آن توجه نداشته باشد و مقام معظم رهبری نیز به خوبی از این جایگاه اصلاع داشتند. ( طبق اولین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ریاست جمهوری نسبت به نخست وزیری از جایگاه تشریفاتی برخوردار نبوده است ولی اغلب امور اجرایی کشور توسط نخست وزیر مدیریت میشده است).
درباره موضوع تحمیلی بودن نخست وزیر از طرف مجلس و امام خمینی (ره)، تحمیلی در دوره اول وجود نداشته و دور اول نخست وزیری میرحسین موسوی با هماهنگی و رضایت مقام معظم رهبری بود و تنها در دور دوم ریاست جمهوری، امام پیشنهاد نخست وزیری میرحسین موسوی را به ایشان دادند.
در بخش دیگری از این مستند، زمان ترور مقام معظم رهبری توسط گروهک منافقین، راوی هیچ اشارهای به این گروهک و ماهیت عملیاتهای تروریستی آنها نمیکند و راوی تنها از لفظ مخالفین به وضع موجود استفاده میکند.
در ادامه، راوی به راحتی از کنار بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران و بمب گذاری در دفتر نخست وزیری و ریاست جمهوری عبور میکند و بدون اشاره به اقدام منافقین علیه مسولان نظام، تنها با افعال مجهول "کشته میشوند و منفجر میشود" از این اقدامات تروریستی و جنایتکارانه یاد میکند.
راوی در باب ریاست جمهوری مقام معظم رهبری به نکتهای اشاره میکند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است، تشریفاتی بودن جایگاه ریاست جمهوری نسبت به نخستوزیر است.
راوی میگوید: " اما برخلاف انتظارش جایگاهش تنها تشریفاتی است، حتی اجازه انتخاب نخست وزیر خود را هم ندارد و رهبری و مجلس میرحسین موسوی را به او تحمیل میکنند."
اینکه جایگاه ریاست جمهوری نسبت به نخست وزیری در چه سطح و جایگاهی است، موضوعی نبوده است که نامزد ریاست جمهوری به آن توجه نداشته باشد و مقام معظم رهبری نیز به خوبی از این جایگاه اصلاع داشتند. ( طبق اولین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ریاست جمهوری نسبت به نخست وزیری از جایگاه تشریفاتی برخوردار نبوده است ولی اغلب امور اجرایی کشور توسط نخست وزیر مدیریت میشده است).
درباره موضوع تحمیلی بودن نخست وزیر از طرف مجلس و امام خمینی (ره)، تحمیلی در دوره اول وجود نداشته و دور اول نخست وزیری میرحسین موسوی با هماهنگی و رضایت مقام معظم رهبری بود و تنها در دور دوم ریاست جمهوری، امام پیشنهاد نخست وزیری میرحسین موسوی را به ایشان دادند.
*وزیر اطلاعات نیز به مانند دیگر وزرا توسط نخست وزیر انتخاب میشود
بزرگمهر در ادامه روایت خود در مستند خط و نشان رهبری میگوید: "علی خامنهای برای برخورد با ناامنیها وزارت اطلاعات را تأسیس میکند".
ایده تشکیل سازمان اطلاعاتی برای تمرکز مسائل اطلاعاتی در کشور از طرف هر شخصی که بوده است، ایده قابل توجهی است لکن برای تشکیل هر وزارت خانهای نیاز به مقدماتی است که از توانایی یک شخص خاص برای تشکیل وزارتخانه خارج است، به عبارت دیگر، برای تشکیل یک وزارتخانه، دولت و مجلس میبایست با یکدیگر تعامل داشته باشند و بعد از رسیدگی به موضوع تشکیل وزارتخانه در کمیسونهای تخصصی مجلس شورای اسلامی، باید به تصویب نهایی در مجلس برسد تا برای تشکیل به دولت وقت ابلاغ شود.
از سوی دیگر، بزرگمهر تأسیس وزارت اطلاعات را به عنوان حیات خلوت امن برای دولت توصیف میکند، حال آنکه وزیر انتخابی برای وزارت اطلاعات نیز باید مانند دیگر وزرای انتخاب شده، توسط نخست وزیر انتخاب بشود و با نخست وزیر ارتباط داشته باشد، پس هیچ حیات خلوتی برای ریاست جمهوری نسبت به نخست وزیری وجود ندارد.
بزرگمهر در ادامه روایت خود در مستند خط و نشان رهبری میگوید: "علی خامنهای برای برخورد با ناامنیها وزارت اطلاعات را تأسیس میکند".
ایده تشکیل سازمان اطلاعاتی برای تمرکز مسائل اطلاعاتی در کشور از طرف هر شخصی که بوده است، ایده قابل توجهی است لکن برای تشکیل هر وزارت خانهای نیاز به مقدماتی است که از توانایی یک شخص خاص برای تشکیل وزارتخانه خارج است، به عبارت دیگر، برای تشکیل یک وزارتخانه، دولت و مجلس میبایست با یکدیگر تعامل داشته باشند و بعد از رسیدگی به موضوع تشکیل وزارتخانه در کمیسونهای تخصصی مجلس شورای اسلامی، باید به تصویب نهایی در مجلس برسد تا برای تشکیل به دولت وقت ابلاغ شود.
از سوی دیگر، بزرگمهر تأسیس وزارت اطلاعات را به عنوان حیات خلوت امن برای دولت توصیف میکند، حال آنکه وزیر انتخابی برای وزارت اطلاعات نیز باید مانند دیگر وزرای انتخاب شده، توسط نخست وزیر انتخاب بشود و با نخست وزیر ارتباط داشته باشد، پس هیچ حیات خلوتی برای ریاست جمهوری نسبت به نخست وزیری وجود ندارد.
*هیچ اختلاف فقهی درباره ولایت فقیه میان امام (ره) و مقام معظم رهبری وجود ندارد
شخص دیگری که در این مستند با وی مصاحبه میشود، "مهدی خلجی" است و بنابر اظهارات خودش نویسنده و محقق است. خلجی در مصاحبهاش با بیبیسی از نقل قولها و تحلیلهایی استفاده میکند که هیچ سندی از این نقل قولها وجود ندارد و تنها اظهارات و برداشتهای شخصی خود را ارائه میکند.
بزرگمهر راوی این مستند، به اختلاف میان امام و مقام معظم رهبری اشاره میکند و میگوید: در این سالها درباره میزان اختیارات دولت و ولی فقیه، با آیتالله خمینی اختلاف نظرهایی دارد."
روشن است که هیچ اختلافی میان امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در شروط ولایت فقیه وجود ندارد و مقام معظم رهبری در نامهای که در تاریخ 21/10/66 به امام خمینی ارسال میکنند ، به عدم اختلاف میان خود و امام (ره) اشاره میکنند و امام نیز در پاسخ به نامه ایشان، به صورت مشخص مقام مظم رهبری را توصیف میکند ، در حالی که خلجی بدون هیچ استناد قابل قبولی ارسال نامه دوم امام (ره) و توصیفات ایشان درباره مقام معظم رهبری را بر اساس خواسته موسوی اردبیلی و شخص رهبری میداند که بر اساس اسناد و مدارک موجود این اظهار نظر شخصی خلجی به هیچ وجه با واقعیت منطبق نیست.
بزرگمهر راوی این مستند، به اختلاف میان امام و مقام معظم رهبری اشاره میکند و میگوید: در این سالها درباره میزان اختیارات دولت و ولی فقیه، با آیتالله خمینی اختلاف نظرهایی دارد."
روشن است که هیچ اختلافی میان امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در شروط ولایت فقیه وجود ندارد و مقام معظم رهبری در نامهای که در تاریخ 21/10/66 به امام خمینی ارسال میکنند ، به عدم اختلاف میان خود و امام (ره) اشاره میکنند و امام نیز در پاسخ به نامه ایشان، به صورت مشخص مقام مظم رهبری را توصیف میکند ، در حالی که خلجی بدون هیچ استناد قابل قبولی ارسال نامه دوم امام (ره) و توصیفات ایشان درباره مقام معظم رهبری را بر اساس خواسته موسوی اردبیلی و شخص رهبری میداند که بر اساس اسناد و مدارک موجود این اظهار نظر شخصی خلجی به هیچ وجه با واقعیت منطبق نیست.
متن نامه مقام معظم رهبری در پاسخ به نامه امام خمینی (ره)
" برمبنای فقهی حضرت عالی که این جانب سالها پیش آن را از حضرت عالی آموخته و پذیرفته و براساس آن مشی کرده ام، موارد و احکام مرقومه در نامه حضرتعالی جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم، مقصود از حدود شرعیه در خطبههای نماز جمعه چیزی است که در صورت لزوم مشروحا بیان خواهد شد"
در بخش دیگری از مستند، نوبت به انتخاب مقام مظم رهبری در مجلس خبرگان رهبری میرسد: راوی در کنار پخش قسمتی از مجلس خبرگان رهبری و سخنرانی حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، میگوید:" در مجلس خبرگان رهبری، اکبر هاشمی رفسنجانی نقش اساسی را در رهبر شدن خامنهای بازی میکند."
این استدلال درباره به رهبری رسیدن مقام معظم رهبری توسط حجتالاسلام هاشمی، کاملا با واقعیت و تاریخ معاصر تفاوت دارد؛ صحبتهای جناب آقای هاشمی درباره نظر امام خمینی (ره) نسبت به مقام معظم رهبری بعد از انتخاب معظمله به عنوان رهبر انقلاب است، یعنی اکثریت خبرگان رهبری با انتخاب آیتالله خامنهای به عنوان رهبر بعدی به اجماع رسیدند و آقای هاشمی نیز بعد از انتخاب مقام معظم رهبری در تأیید این انتخاب، خاطره فوق را از امام خمینی (ره) نقل میکنند.
در ادامه مستند، بزرگمهر به دنبال ایجاد شبهه در مسائل فرعی همچون اجبار برای استفاده از لفظ آیتالله برای مقام معظم رهبری و مسائلی از این قبیل است و برای تأیید استدلال خود، از عرایض شخصی همچون شیخ علی تهرانی بهره میبرد که دارای سوابق مشخصی است؛ بزرگمهر همچنین شیخ علی تهرانی را به عنوان یکی از اساتید مقام معظم رهبری میشمارد که این حرف نیز همچون سایر استدلالهای بزرگمهر واژهای جز دروغ بر آن نهاده نمیشود.
بزرگمهر در ادامه حوادث به رهبری رسیدن معظمله، میگوید: عصر آن روز رسانههای ایران موظف میشوند او را آیتالله بخوانند."
تأملی درباره الفاظ به کار رفته در ادبیات حوزوی نشان میدهد که فقاهت و مرجعیت تنها دلیل برای استفاده از لفظ آیتالله برای اشخاص نیست، به عنوان مثال امام خمینی (ره) منتظری را که از هم نظر فقاهت در بین علمای حوزه مشهور بود و هم دارای شأن مرجعیت، با لفظ حجت الاسلام و یا آقا خطاب میکردند
حکم به آقای منتظری برای "تایید صلاحیت قضات جهت عضویت در شورایعالی قضایی "
خدمت جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری - دامت افاضاته
در احراز صلاحیت افرادی که برای عضویت در شورایعالی قضایی پیشنهاد شدهاند، به هر نحو صلاح میدانید اقدام نمایید.
روح الله الموسوی الخمینی
" برمبنای فقهی حضرت عالی که این جانب سالها پیش آن را از حضرت عالی آموخته و پذیرفته و براساس آن مشی کرده ام، موارد و احکام مرقومه در نامه حضرتعالی جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم، مقصود از حدود شرعیه در خطبههای نماز جمعه چیزی است که در صورت لزوم مشروحا بیان خواهد شد"
در بخش دیگری از مستند، نوبت به انتخاب مقام مظم رهبری در مجلس خبرگان رهبری میرسد: راوی در کنار پخش قسمتی از مجلس خبرگان رهبری و سخنرانی حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، میگوید:" در مجلس خبرگان رهبری، اکبر هاشمی رفسنجانی نقش اساسی را در رهبر شدن خامنهای بازی میکند."
این استدلال درباره به رهبری رسیدن مقام معظم رهبری توسط حجتالاسلام هاشمی، کاملا با واقعیت و تاریخ معاصر تفاوت دارد؛ صحبتهای جناب آقای هاشمی درباره نظر امام خمینی (ره) نسبت به مقام معظم رهبری بعد از انتخاب معظمله به عنوان رهبر انقلاب است، یعنی اکثریت خبرگان رهبری با انتخاب آیتالله خامنهای به عنوان رهبر بعدی به اجماع رسیدند و آقای هاشمی نیز بعد از انتخاب مقام معظم رهبری در تأیید این انتخاب، خاطره فوق را از امام خمینی (ره) نقل میکنند.
در ادامه مستند، بزرگمهر به دنبال ایجاد شبهه در مسائل فرعی همچون اجبار برای استفاده از لفظ آیتالله برای مقام معظم رهبری و مسائلی از این قبیل است و برای تأیید استدلال خود، از عرایض شخصی همچون شیخ علی تهرانی بهره میبرد که دارای سوابق مشخصی است؛ بزرگمهر همچنین شیخ علی تهرانی را به عنوان یکی از اساتید مقام معظم رهبری میشمارد که این حرف نیز همچون سایر استدلالهای بزرگمهر واژهای جز دروغ بر آن نهاده نمیشود.
بزرگمهر در ادامه حوادث به رهبری رسیدن معظمله، میگوید: عصر آن روز رسانههای ایران موظف میشوند او را آیتالله بخوانند."
تأملی درباره الفاظ به کار رفته در ادبیات حوزوی نشان میدهد که فقاهت و مرجعیت تنها دلیل برای استفاده از لفظ آیتالله برای اشخاص نیست، به عنوان مثال امام خمینی (ره) منتظری را که از هم نظر فقاهت در بین علمای حوزه مشهور بود و هم دارای شأن مرجعیت، با لفظ حجت الاسلام و یا آقا خطاب میکردند
حکم به آقای منتظری برای "تایید صلاحیت قضات جهت عضویت در شورایعالی قضایی "
خدمت جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری - دامت افاضاته
در احراز صلاحیت افرادی که برای عضویت در شورایعالی قضایی پیشنهاد شدهاند، به هر نحو صلاح میدانید اقدام نمایید.
روح الله الموسوی الخمینی
*اکثریت فقها، فقاهت مقام معظم رهبری را تأیید کردند
بزرگمهر میگوید: "روحانیانی همچون شیخ علی تهران و آیتالله منتظری از استادان پیشین علی خامنهای، او را فاقد صلاحیت علمی میدانند و این انتصاب را ابتذال مرجعیت شیعه میخوانند."
بزرگمهر به نقل از منتظری انتخاب مقام معظم رهبری را ابتذال مرجعیت شیعه معرفی کرده است، در اینجا یاد آوری نامه منتظری به رهبر معظم انقلاب به عنوان انتخاب ایشان از سوی خبرگان رهبری برای اثبات دروغ بودن و تحریف تاریخ از سوی بیبیسی کمک شایانی میکند.
متن پیام آقای منتظری جهت عرض تبریک به مقام معظم رهبری:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید علی خامنه ای رهبر منتخب جمهوری اسلامی ایران دامت برکاته
پس از سلام و تحیت و تسلیت به مناسبت ضایعه جبران ناپذیر و مصیبت عظمای عالم اسلام ، ارتحال روح خدا ، پیشوای عالیقدر آزادگان و مستضعفان جهان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قائد عظیم الشأن حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ( قدس سره الشریف ) که به همه جهانیان درس فداکاری و مبارزه و قیام در برابر طاغوت ها و مستکبران را آموخت ، از خداوند قادر متعال مسئلت می نمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بوده اید در انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی محول نموده است یاری نماید....
۲۳/۳/۱۳۶۸
حسینعلی منتظری
همانطور که دیده میشود در این نامه جز تأیید انتخاب شایسته مجلس خبرگان و همچنین تأیید شخصیت مقام معظم رهبری از زبان منتظری، برداشت دیگری نمیتوان از آن داشت و هیچ عباراتی همچون ابتذال مرجعیت شیعه در این پیام رؤیت نمیشود.
در کنار این سند، اشاره به ادعای شیخ علی تهرانی مبنی بر فقیه نبودن مقام معظم رهبری نیز قابل توجه است، بنابر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اعضای خبرگان رهبری میبایست دارای درجه فقاهت باشند و مقام معظم رهبری در اولین دوره این مجلس که در سال 61 تأسیس شد به عنوان یکی از نامزدهای تهران وارد مجلس خبرگان شده است.
در ادامه مستند، بزرگمهر به عنوان راوی برای معرفی یکی از معتمدین رهبر انقلاب یعنی آقای "میر حجازی" میگوید: "فردی قدرتمند که حرفش، حرف رهبر ایران دانسته میشود".
این توصیف درباره هر شخصی که باشد این ذهنیت را به ذهن متبادر میکند که شخصی همچون میرحجازی به عنوان وزیر رهبر معظم انقلاب است که میتواند بدون اذن و اجازه رهبری، در امور جاری حکومت دخل و تصرف کند، حال آنکه تمامی معتمدین رهبری بنابر اوامر و فرمایشات معظمله اقدام میکنند و تحت نظارت رهبری هستند.
بزرگمهر میگوید: "روحانیانی همچون شیخ علی تهران و آیتالله منتظری از استادان پیشین علی خامنهای، او را فاقد صلاحیت علمی میدانند و این انتصاب را ابتذال مرجعیت شیعه میخوانند."
بزرگمهر به نقل از منتظری انتخاب مقام معظم رهبری را ابتذال مرجعیت شیعه معرفی کرده است، در اینجا یاد آوری نامه منتظری به رهبر معظم انقلاب به عنوان انتخاب ایشان از سوی خبرگان رهبری برای اثبات دروغ بودن و تحریف تاریخ از سوی بیبیسی کمک شایانی میکند.
متن پیام آقای منتظری جهت عرض تبریک به مقام معظم رهبری:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید علی خامنه ای رهبر منتخب جمهوری اسلامی ایران دامت برکاته
پس از سلام و تحیت و تسلیت به مناسبت ضایعه جبران ناپذیر و مصیبت عظمای عالم اسلام ، ارتحال روح خدا ، پیشوای عالیقدر آزادگان و مستضعفان جهان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قائد عظیم الشأن حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ( قدس سره الشریف ) که به همه جهانیان درس فداکاری و مبارزه و قیام در برابر طاغوت ها و مستکبران را آموخت ، از خداوند قادر متعال مسئلت می نمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بوده اید در انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی محول نموده است یاری نماید....
۲۳/۳/۱۳۶۸
حسینعلی منتظری
همانطور که دیده میشود در این نامه جز تأیید انتخاب شایسته مجلس خبرگان و همچنین تأیید شخصیت مقام معظم رهبری از زبان منتظری، برداشت دیگری نمیتوان از آن داشت و هیچ عباراتی همچون ابتذال مرجعیت شیعه در این پیام رؤیت نمیشود.
در کنار این سند، اشاره به ادعای شیخ علی تهرانی مبنی بر فقیه نبودن مقام معظم رهبری نیز قابل توجه است، بنابر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اعضای خبرگان رهبری میبایست دارای درجه فقاهت باشند و مقام معظم رهبری در اولین دوره این مجلس که در سال 61 تأسیس شد به عنوان یکی از نامزدهای تهران وارد مجلس خبرگان شده است.
در ادامه مستند، بزرگمهر به عنوان راوی برای معرفی یکی از معتمدین رهبر انقلاب یعنی آقای "میر حجازی" میگوید: "فردی قدرتمند که حرفش، حرف رهبر ایران دانسته میشود".
این توصیف درباره هر شخصی که باشد این ذهنیت را به ذهن متبادر میکند که شخصی همچون میرحجازی به عنوان وزیر رهبر معظم انقلاب است که میتواند بدون اذن و اجازه رهبری، در امور جاری حکومت دخل و تصرف کند، حال آنکه تمامی معتمدین رهبری بنابر اوامر و فرمایشات معظمله اقدام میکنند و تحت نظارت رهبری هستند.
*عدم اختلاف میان هاشمی و رهبر
از دیگر اظهارات مطرح شده در این مستند، اشاره به زمان ریاست جمهوری جناب آقای هاشمی رفسنجانی است، بزرگمهر میگوید: " اولین قربانی اکبر هاشمی رفسنجانی است، دوست دیروز آقای خامنهای و رئیس جمهور آن روز، اینبار آیتالله خامنهای می خواهد به او ثابت کند که ریاست جمهوری در ایران تنها سمتی تشریفاتی است".
بزرگمهر در این عبارات ادعا میکند که آیتالله خامنهای به دنبال نشان دادن تشریفاتی بودن جایگاه ریاست جمهوری است.
با کمی مطالعه در بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مشخص میشود که جایگاهی به عنوان نخستوزیری وجود ندارد و تمامی وظایف نخستوزیر منتقل به رئیس جمهور میشود، یعنی دیگر جایگاه ریاست جمهوری به مانند دهه شصت، از حداقل مدیریت برخوردار نبوده و رئیس جمهور به عنوان رئیس هیئت دولت و قوه مجریه میبایست نسبت به مسائل اجرایی کشور نظارت داشته و جوابگو باشد.
از دیگر اظهارات مطرح شده در این مستند، اشاره به زمان ریاست جمهوری جناب آقای هاشمی رفسنجانی است، بزرگمهر میگوید: " اولین قربانی اکبر هاشمی رفسنجانی است، دوست دیروز آقای خامنهای و رئیس جمهور آن روز، اینبار آیتالله خامنهای می خواهد به او ثابت کند که ریاست جمهوری در ایران تنها سمتی تشریفاتی است".
بزرگمهر در این عبارات ادعا میکند که آیتالله خامنهای به دنبال نشان دادن تشریفاتی بودن جایگاه ریاست جمهوری است.
با کمی مطالعه در بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مشخص میشود که جایگاهی به عنوان نخستوزیری وجود ندارد و تمامی وظایف نخستوزیر منتقل به رئیس جمهور میشود، یعنی دیگر جایگاه ریاست جمهوری به مانند دهه شصت، از حداقل مدیریت برخوردار نبوده و رئیس جمهور به عنوان رئیس هیئت دولت و قوه مجریه میبایست نسبت به مسائل اجرایی کشور نظارت داشته و جوابگو باشد.
*هیچکس از نامزد مورد نظر رهبر خبر ندارد
در ادامه مستند، بزرگمهر در توصیف هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب خاتمی می گوید:" کاندیدای منتسب به آیت الله خامنه ای شکست می خورد، اکبر ناطق نوری، رئیس مجلس وقت."
بی بی سی برای منتسب کردن ناطق نوری به عنوان نامزد مورد نظر رهبری، تیتر روزنامه ابرار مبنی بر حدس آ یت الله مهدوی کنی درباره نظر رهبری به آقای ناطق نوری را نشان می دهد و ناطق نوری را منتسب به رهبر معرفی می کند.
بنابر فرمایشات مقام معظم رهبری به مناسب های مختلف، کسی از ر ای ایشان اطلاعی ندارد و ایشان نیز به هیچ کس برای رأی دادنبه شخص و یا نامزد خاصی پیشنهاد نمی دهند.
ایشان قبل از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در جمع مردم خراسان رضوی فرمودند: دربارهى موضع رهبرى در مورد انتخابات، گمانهزنى و شایعه و اینها همیشه بوده و خواهد بود. بنده یک رأى دارم، آن را در صندوق مىاندازم. به یک نفرى رأى خواهم داد، به هیچ کس دیگر هم نخواهم گفت که به کى رأى بدهید، به کى رأى ندهید؛ این تشخیص خود مردم است
البته انتساب شخص یا گروه خاصی به مقام معظم رهبری موضوع تازه ای نیست و جریان ها برای بهره برداری سیاسی و حتی ضربه زدن به نظام همواره به دنبال القای شایعه در میان افکار عمومی هستند و جدیدترین نمونه برای انتساب نامزد خاص به رهبری، در جریان دهمین دوره انتخابات ریاست جهموری اتفاق افتاد و فتنه گران بنابر اعترافات خود، با شایعات و عملیاتهای روانی فراوان آقای احمدینژاد را نامزد منتسب به رهبر معرفی کردند.
در ادامه مستند، بزرگمهر در توصیف هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب خاتمی می گوید:" کاندیدای منتسب به آیت الله خامنه ای شکست می خورد، اکبر ناطق نوری، رئیس مجلس وقت."
بی بی سی برای منتسب کردن ناطق نوری به عنوان نامزد مورد نظر رهبری، تیتر روزنامه ابرار مبنی بر حدس آ یت الله مهدوی کنی درباره نظر رهبری به آقای ناطق نوری را نشان می دهد و ناطق نوری را منتسب به رهبر معرفی می کند.
بنابر فرمایشات مقام معظم رهبری به مناسب های مختلف، کسی از ر ای ایشان اطلاعی ندارد و ایشان نیز به هیچ کس برای رأی دادنبه شخص و یا نامزد خاصی پیشنهاد نمی دهند.
ایشان قبل از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در جمع مردم خراسان رضوی فرمودند: دربارهى موضع رهبرى در مورد انتخابات، گمانهزنى و شایعه و اینها همیشه بوده و خواهد بود. بنده یک رأى دارم، آن را در صندوق مىاندازم. به یک نفرى رأى خواهم داد، به هیچ کس دیگر هم نخواهم گفت که به کى رأى بدهید، به کى رأى ندهید؛ این تشخیص خود مردم است
البته انتساب شخص یا گروه خاصی به مقام معظم رهبری موضوع تازه ای نیست و جریان ها برای بهره برداری سیاسی و حتی ضربه زدن به نظام همواره به دنبال القای شایعه در میان افکار عمومی هستند و جدیدترین نمونه برای انتساب نامزد خاص به رهبری، در جریان دهمین دوره انتخابات ریاست جهموری اتفاق افتاد و فتنه گران بنابر اعترافات خود، با شایعات و عملیاتهای روانی فراوان آقای احمدینژاد را نامزد منتسب به رهبر معرفی کردند.
*رهبر هیچگاه روشنفکران را دشمن خود معرفی نکرده است
بزرگمهر در سکانس دیگری از این مستند وارد اتهام زنی به مقام عظم رهبری می شود و می گوید: علی خامنه ای که روزگاری همنشین روشنفکران بود، امروز آنها را دشمن خود می بیند مردی که اهل موسیقی بود حتی به سلیقه جوانی خود شک کرده"
در این قسمت دو ادعا مطرح می شود، اول دشمن دانستن روشنفکران توسط رهبر انقلاب و دوم، فاصله گرفتن رهبر انقلاب از سلیقه های جوانی خود.
با کمی جستجو در فرمایشات معظم له از ابتدا تا به حال، هیچ عبارتی دال بر دشمن بودن روشنفکران دیده نمی شود و رهبر هیچگاه روشنفکران را دشمن خود معرفی نکرده است.
فاصله گرفتن رهبر از سلیقه های دوران جوانی خود نیز ادعایی است که بزرگمهر مطرح می کند و با واقعیت امر سازگاری ندارد، با توجه به جلسات برگزار شده میان مقام معظم رهبری و شعرا، به خوبی این واقعیت دریافت می شود که ایشان هنوز به مقوله ادبیات و شعر علاقمند است و مخالفت ایشان با "ترویج موسیقی" و نه موسیقی، به دلیل مسائل فقهی است و نه چیز دیگری.
بزرگمهر در سکانس دیگری از این مستند وارد اتهام زنی به مقام عظم رهبری می شود و می گوید: علی خامنه ای که روزگاری همنشین روشنفکران بود، امروز آنها را دشمن خود می بیند مردی که اهل موسیقی بود حتی به سلیقه جوانی خود شک کرده"
در این قسمت دو ادعا مطرح می شود، اول دشمن دانستن روشنفکران توسط رهبر انقلاب و دوم، فاصله گرفتن رهبر انقلاب از سلیقه های جوانی خود.
با کمی جستجو در فرمایشات معظم له از ابتدا تا به حال، هیچ عبارتی دال بر دشمن بودن روشنفکران دیده نمی شود و رهبر هیچگاه روشنفکران را دشمن خود معرفی نکرده است.
فاصله گرفتن رهبر از سلیقه های دوران جوانی خود نیز ادعایی است که بزرگمهر مطرح می کند و با واقعیت امر سازگاری ندارد، با توجه به جلسات برگزار شده میان مقام معظم رهبری و شعرا، به خوبی این واقعیت دریافت می شود که ایشان هنوز به مقوله ادبیات و شعر علاقمند است و مخالفت ایشان با "ترویج موسیقی" و نه موسیقی، به دلیل مسائل فقهی است و نه چیز دیگری.
*نگاهی گذرا به حوادث مجلس ششم شورای اسلامی
در قسمت دیگری از این مستند، بزرگمهر به رد صلاحیت نمایندگان دوره هفتم مجلس و ماجرا استعغای نمایندگان اصلاح طلب در مجلس ششم اشاره می کند و می گوید: نماینده هایی که در برابر رهبر مقاومت می کنند، اجازه شرکت در انتخابات بعدی را ندارند."
در اینجا اشاره ای اجمالی به حوادث مجلس ششم خالی از لطف به نظر نمی رسد، ماجرای اصلاح قانون مطبوعات در اوایل مجلس ششم کلید خورد (16/5/79) و حکم حکومتی رهبر انقلاب نبز در همان روز به دست رئیس مجلس رسیده و قرائت شد.
در 31 اردیبهشت ۱۳۸۱، 127 نفر از نمایندگان در نامهای به مقام معظم رهبری، به ایشان پیشنهاد خوردن جام زهر را دادند. این نامه که بصورت محرمانه ارسال شده بود، توسط محافل خاص بعد از سه روزعلنی شد.
در پی نظر شورای نگهبان مبنی بر رد صلاحیت تعداد کثیری از نمایندگان دوره ششم مجلس برای دوره بعدی مجلس، نمایندگان رد صلاحیت شده به محض اطلاع از تصمیم شورای نگهبان، در حالی که راه ها و فرصت های قانونی برای بررسی و تجدید نظر همچنان باقی بود، دست به اقدامات غیر معقول و خارج از چهارچوب زدند. این نمایندگان یک روز پس از اعلان نظر شورای نگهبان در تاریخ 21 دی ماه 1382 با کشاندن این اعتراضات به فضای مجلس، در کار قانون گذاری مجلس اخلال کردند و با هدایت فراکسیون اکثریت (جبهه مشارکت)، پس از دقایقی تشنج آفرینی در مجلس، اقدام به خروج دسته جمعی از مجلس نمودند.
ماجرای تحصن تعدادی از نمایندگان مجلس دوره ششم، ساعت 4 بعد از ظهر همان روز 21 دی ماه 1382، تحصن در راهروی مجلس آغاز گردید. محمد رضا خاتمی و بهزاد نبوی سخنرانی های آتشینی را ایراد می نمودند که به صورت کاملاً اتفاقی اندکی بعد با پوشش گسترده رسانه های بیگانه نظیر بی بی سی مواجه می شد.
به دنبال تحصن گروهی از اصلاح طلبان مجلس جهت فشار به حاکمیت و شورای نگهبان، بالاخره بعد از اعلام رسمی گزارش شورای نگهبان، پرونده استعفای تعداد قابل توجهی از نمایندگان اصلاح طلب در روز دوازدهم بهمن ماه 1382 تعدادکلید خورد.
حال در مستند فوق تنها شاهد تصاویری از مجلس ششم هستیم و هیچ تاریخ و اطلاعی از حوادث اتفاق افتاده در مجلس ششم به مخاطب ارائه نمی شود، از سوی دیگر، بزرگمهر عنوان می کند: نماینده هایی که در برابر رهبر مقاومت می کنند، اجازه شرکت در انتخابات بعدی را ندارند و بلافاصله تصویر استعفای دسته جمعی نمایندگان متحصن را نشان می دهد که با ارائه اطلاعات اجمالی فوق مشخص می شود که رد صلاحیت نمایندگان مجلس به دلیل ایستادگی برابر نظام نبوده بلکه به دلیل تخلفات گسترده سیاسی در مجلس بوده است.
بزرگمهر در ادامه موضوع استعفای مجلس می گوید: "در بیرون از مجلس انتقاد از رهبر بهای سنگین تری دارد"
شاید جالب ترین قسمت این مستند استفاده جالب و خنده دار بی بی سی از تصاویر غائله 18 تیر 78 است، از سوی دیگر هیچ غائله ای در سال 82 به دلیل بسته شدن روزنامه در کشور وجود ندارد.
اینکه تصاویر پخش شده درباره غائله 18 تیر 78 است، نیاز به اثبات ندارد زیرا در همان صحنه های پخش شده در این مستند تاریخ ضبط فیلم در بالای سمت راست تصویر دقیقا زیر لوگوی بی بی سی وجود دارد "18 تیر 78"، این طنز تصویری بی بی سی یعنی برگشتن از سال 82 و ماجرای استعفا، به تاریخ 78 و ماجرای کوی دانشگاه!!!
یکی دیگر از افرادی که در این مستند با او مصاحبه می شود، سراج الدین میردامادی و پسردایی مقام معظم رهبری و عضو سابق دفتر تجکیم وحدت است، این فرد نیز به خاطراتی از معظم له اشاره می کند که هیچ سندی برای اثبات حرفایش ندارد و صرفا به تحلیل های شخصی خود را به بیننده القا می کند.
میردامادی نیز مانند دشمنان و معاندین نظام جمهوری اسلامی ایران، نیروهای بسیجی را به عنوان نیروهای اکشن فعال خیابانی معرفی می کند.
وی همچنین ادعا می کند که مقام معظم رهبری به میردامادی تأکید می کند که با نیروهای فشار (بسیج و نیروهای مذهبی) نزدیک بشید و رابطه دوستی برقرار کنید البته به زعم میردامادی بسیج به عنوان نیروهای فشار توصیف می-شود.
اینکه میردامادی از سوی مقام معظم رهبری نقل قولی می کند با فرض احتمالی صحت این نقل قول، در هیچ کدام یک از فرمایشات مقام معظم رهبری، بسیج به عنوان نیروی فشار توصیف نشده است و ایشان نیز هیچ گاه در فرمایشاتشان، هیچ گروهی را به دوستی با نیروهای فشار تشویق نکرده است.
در قسمت دیگری از این مستند، بزرگمهر به رد صلاحیت نمایندگان دوره هفتم مجلس و ماجرا استعغای نمایندگان اصلاح طلب در مجلس ششم اشاره می کند و می گوید: نماینده هایی که در برابر رهبر مقاومت می کنند، اجازه شرکت در انتخابات بعدی را ندارند."
در اینجا اشاره ای اجمالی به حوادث مجلس ششم خالی از لطف به نظر نمی رسد، ماجرای اصلاح قانون مطبوعات در اوایل مجلس ششم کلید خورد (16/5/79) و حکم حکومتی رهبر انقلاب نبز در همان روز به دست رئیس مجلس رسیده و قرائت شد.
در 31 اردیبهشت ۱۳۸۱، 127 نفر از نمایندگان در نامهای به مقام معظم رهبری، به ایشان پیشنهاد خوردن جام زهر را دادند. این نامه که بصورت محرمانه ارسال شده بود، توسط محافل خاص بعد از سه روزعلنی شد.
در پی نظر شورای نگهبان مبنی بر رد صلاحیت تعداد کثیری از نمایندگان دوره ششم مجلس برای دوره بعدی مجلس، نمایندگان رد صلاحیت شده به محض اطلاع از تصمیم شورای نگهبان، در حالی که راه ها و فرصت های قانونی برای بررسی و تجدید نظر همچنان باقی بود، دست به اقدامات غیر معقول و خارج از چهارچوب زدند. این نمایندگان یک روز پس از اعلان نظر شورای نگهبان در تاریخ 21 دی ماه 1382 با کشاندن این اعتراضات به فضای مجلس، در کار قانون گذاری مجلس اخلال کردند و با هدایت فراکسیون اکثریت (جبهه مشارکت)، پس از دقایقی تشنج آفرینی در مجلس، اقدام به خروج دسته جمعی از مجلس نمودند.
ماجرای تحصن تعدادی از نمایندگان مجلس دوره ششم، ساعت 4 بعد از ظهر همان روز 21 دی ماه 1382، تحصن در راهروی مجلس آغاز گردید. محمد رضا خاتمی و بهزاد نبوی سخنرانی های آتشینی را ایراد می نمودند که به صورت کاملاً اتفاقی اندکی بعد با پوشش گسترده رسانه های بیگانه نظیر بی بی سی مواجه می شد.
به دنبال تحصن گروهی از اصلاح طلبان مجلس جهت فشار به حاکمیت و شورای نگهبان، بالاخره بعد از اعلام رسمی گزارش شورای نگهبان، پرونده استعفای تعداد قابل توجهی از نمایندگان اصلاح طلب در روز دوازدهم بهمن ماه 1382 تعدادکلید خورد.
حال در مستند فوق تنها شاهد تصاویری از مجلس ششم هستیم و هیچ تاریخ و اطلاعی از حوادث اتفاق افتاده در مجلس ششم به مخاطب ارائه نمی شود، از سوی دیگر، بزرگمهر عنوان می کند: نماینده هایی که در برابر رهبر مقاومت می کنند، اجازه شرکت در انتخابات بعدی را ندارند و بلافاصله تصویر استعفای دسته جمعی نمایندگان متحصن را نشان می دهد که با ارائه اطلاعات اجمالی فوق مشخص می شود که رد صلاحیت نمایندگان مجلس به دلیل ایستادگی برابر نظام نبوده بلکه به دلیل تخلفات گسترده سیاسی در مجلس بوده است.
بزرگمهر در ادامه موضوع استعفای مجلس می گوید: "در بیرون از مجلس انتقاد از رهبر بهای سنگین تری دارد"
شاید جالب ترین قسمت این مستند استفاده جالب و خنده دار بی بی سی از تصاویر غائله 18 تیر 78 است، از سوی دیگر هیچ غائله ای در سال 82 به دلیل بسته شدن روزنامه در کشور وجود ندارد.
اینکه تصاویر پخش شده درباره غائله 18 تیر 78 است، نیاز به اثبات ندارد زیرا در همان صحنه های پخش شده در این مستند تاریخ ضبط فیلم در بالای سمت راست تصویر دقیقا زیر لوگوی بی بی سی وجود دارد "18 تیر 78"، این طنز تصویری بی بی سی یعنی برگشتن از سال 82 و ماجرای استعفا، به تاریخ 78 و ماجرای کوی دانشگاه!!!
یکی دیگر از افرادی که در این مستند با او مصاحبه می شود، سراج الدین میردامادی و پسردایی مقام معظم رهبری و عضو سابق دفتر تجکیم وحدت است، این فرد نیز به خاطراتی از معظم له اشاره می کند که هیچ سندی برای اثبات حرفایش ندارد و صرفا به تحلیل های شخصی خود را به بیننده القا می کند.
میردامادی نیز مانند دشمنان و معاندین نظام جمهوری اسلامی ایران، نیروهای بسیجی را به عنوان نیروهای اکشن فعال خیابانی معرفی می کند.
وی همچنین ادعا می کند که مقام معظم رهبری به میردامادی تأکید می کند که با نیروهای فشار (بسیج و نیروهای مذهبی) نزدیک بشید و رابطه دوستی برقرار کنید البته به زعم میردامادی بسیج به عنوان نیروهای فشار توصیف می-شود.
اینکه میردامادی از سوی مقام معظم رهبری نقل قولی می کند با فرض احتمالی صحت این نقل قول، در هیچ کدام یک از فرمایشات مقام معظم رهبری، بسیج به عنوان نیروی فشار توصیف نشده است و ایشان نیز هیچ گاه در فرمایشاتشان، هیچ گروهی را به دوستی با نیروهای فشار تشویق نکرده است.
*متهم کردن دفتر رهبری و حکم صادرکردن با استناد به یک ادعا
بزرگمهر در ادامه تهمت زنی خود به مقام معظم رهبری به دو شخصی اشاره می کند که پشت سر رهبر انقلاب ایستاده اند و می گوید: "دو بازوی مهم رهبر در سال های اخیر (سردار شیرازی و وحید حقانیان) مردانی نه برای برخوردهای مخفیانه و پشت پرده، بلکه برای سرکوب های سریع و قاطع، تیم جدید دفتر رهبری مدیریت سرکوب را به عهده می گیرد."
بزرگمهر در اینجا چندین ادعا را به آسانی و بدون هرگونه سند و مدرک قابل قبولی، به ذهن مخاطب القا می کند.
اشاره وی به دو نفر از نزدیکان رهبر انقلاب و جعل وظیفه برای این دوشخص، یعنی وظیفه سرکوب قاطع و سریع، معلوم نیست که بی بی سی با استناد به کدامین مدرک به این نتیجه و تحلیل رسیده است، از سوی دیگر، با ارائه تصاویری از روز 25 خرداد 88 که به دلیل حمله نیروهای معناد و منافق به سمت یکی از پایگاه های بسیج سبب کشته شدن چند نفر از مردم شد، ادعا می کند که تیم جدید دفتر رهبری مسولیت سرکوب را برعهده گرفته است.
مخاطب اگر اندکی به این جملات دقت کند، متوجه تناقض گویی راوی می شود، راوی در معرفی تک تک نزدیکان رهبر از ابتدای مستند، از آنها به عنوان یاران و دوستان قدیمی رهبر یاد می کند که تا حال با وی همکاری داشته اند و معلوم نیست مراد از تیم جدید رهبری چیست.؟
از سوی دیگر، بی بی سی به صورت کاملا نرم و بدون هیچ گونه استناد قابل قبولی در این فیلم مستند، از وازه سرکوب استفاده می کند و مسولیت سرکوب را بر عهده تیم جدید دفتر رهبری می گذارد
اینکه سوال که بی بی سی چگونه از ابتدای این مستند ادعاهای بسیاری را بدون استناد و مدرک قابل قبولی مطرح می کند، سوالی است که سازندگان این مستند باید به آن جواب بدهند.
حال جای این سوال وجود دارد که بر اساس کدام خبر و یا سند رسمی و حتی غیر رسمی، همان تیم جدید و نا معلوم رهبری عهده دار سرکوب بوده است،.
بزرگمهر در ادامه تهمت زنی خود به مقام معظم رهبری به دو شخصی اشاره می کند که پشت سر رهبر انقلاب ایستاده اند و می گوید: "دو بازوی مهم رهبر در سال های اخیر (سردار شیرازی و وحید حقانیان) مردانی نه برای برخوردهای مخفیانه و پشت پرده، بلکه برای سرکوب های سریع و قاطع، تیم جدید دفتر رهبری مدیریت سرکوب را به عهده می گیرد."
بزرگمهر در اینجا چندین ادعا را به آسانی و بدون هرگونه سند و مدرک قابل قبولی، به ذهن مخاطب القا می کند.
اشاره وی به دو نفر از نزدیکان رهبر انقلاب و جعل وظیفه برای این دوشخص، یعنی وظیفه سرکوب قاطع و سریع، معلوم نیست که بی بی سی با استناد به کدامین مدرک به این نتیجه و تحلیل رسیده است، از سوی دیگر، با ارائه تصاویری از روز 25 خرداد 88 که به دلیل حمله نیروهای معناد و منافق به سمت یکی از پایگاه های بسیج سبب کشته شدن چند نفر از مردم شد، ادعا می کند که تیم جدید دفتر رهبری مسولیت سرکوب را برعهده گرفته است.
مخاطب اگر اندکی به این جملات دقت کند، متوجه تناقض گویی راوی می شود، راوی در معرفی تک تک نزدیکان رهبر از ابتدای مستند، از آنها به عنوان یاران و دوستان قدیمی رهبر یاد می کند که تا حال با وی همکاری داشته اند و معلوم نیست مراد از تیم جدید رهبری چیست.؟
از سوی دیگر، بی بی سی به صورت کاملا نرم و بدون هیچ گونه استناد قابل قبولی در این فیلم مستند، از وازه سرکوب استفاده می کند و مسولیت سرکوب را بر عهده تیم جدید دفتر رهبری می گذارد
اینکه سوال که بی بی سی چگونه از ابتدای این مستند ادعاهای بسیاری را بدون استناد و مدرک قابل قبولی مطرح می کند، سوالی است که سازندگان این مستند باید به آن جواب بدهند.
حال جای این سوال وجود دارد که بر اساس کدام خبر و یا سند رسمی و حتی غیر رسمی، همان تیم جدید و نا معلوم رهبری عهده دار سرکوب بوده است،.
* جمع بندی بحث
با توجه به استدلالها و نقدهای وارد شده به این مستند، حقد و کینه بیبیسی از نظام جمهوری اسلامی ایران به وضوح دیده میشود و این دشمنی و عناد موضوع تازهای نیست.
با توجه به این مسئله که یکی از شگردهای معمول و مصرح در عملیات روانی، بی اعتبار کردن رهبران حکومت های مخالف انگلیس و غرب است و در این مستند، از ابتدا تا انتها بیبی سی به دنبال القای همین دروغ است.
یکی از مواردی که بی بی سی با تعمد از کنار آن گذشته، حماسه نهم دی است که مردم در حمایت از مقام ولایت و محکوم کردن سران فتنه و عوامل های آنها اقدام به تظاهرات میلیونی در سراسر کشور کردند.
لکن در این مستند، استفاده نرم و بهره بردن از تمام امکانات در جهت عملیات روانی علیه نظام جمهوری اسلامی و شخص رهبر قابل توجه و تأمل است، شاید مهمترین عاملی که باعث القا و تأثیرگذاری این مستند بر مخاطب بشود، استفاده بیبیسی از عدم اگاهی بیننده نسبت به تاریخ معاصر است.
به نظر میرسد مسؤلین امر در جهت افزایش سطح اگاهی مردم نسبت به تاریخ انقلاب و حوادث اتفاق افتاده در این 33 سال از عمر انقلاب در رسانه عمومی برنامه ریزی جامعی داشته باشند.
با توجه به استدلالها و نقدهای وارد شده به این مستند، حقد و کینه بیبیسی از نظام جمهوری اسلامی ایران به وضوح دیده میشود و این دشمنی و عناد موضوع تازهای نیست.
با توجه به این مسئله که یکی از شگردهای معمول و مصرح در عملیات روانی، بی اعتبار کردن رهبران حکومت های مخالف انگلیس و غرب است و در این مستند، از ابتدا تا انتها بیبی سی به دنبال القای همین دروغ است.
یکی از مواردی که بی بی سی با تعمد از کنار آن گذشته، حماسه نهم دی است که مردم در حمایت از مقام ولایت و محکوم کردن سران فتنه و عوامل های آنها اقدام به تظاهرات میلیونی در سراسر کشور کردند.
لکن در این مستند، استفاده نرم و بهره بردن از تمام امکانات در جهت عملیات روانی علیه نظام جمهوری اسلامی و شخص رهبر قابل توجه و تأمل است، شاید مهمترین عاملی که باعث القا و تأثیرگذاری این مستند بر مخاطب بشود، استفاده بیبیسی از عدم اگاهی بیننده نسبت به تاریخ معاصر است.
به نظر میرسد مسؤلین امر در جهت افزایش سطح اگاهی مردم نسبت به تاریخ انقلاب و حوادث اتفاق افتاده در این 33 سال از عمر انقلاب در رسانه عمومی برنامه ریزی جامعی داشته باشند.
۹۰/۱۰/۰۷
تحلیل جامع و کاملا محکم و منطقی بود. خدا رو شکر که دشمنان ما احمق ترین اند.