یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ اند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. (سید شهیدان اهل قلم)
قلم به دست گرفته ام تا بنویسیم، از حق و حقیقت، شاید به مذاق تلخ بیاید اما سیاه نمایی نمیکنم، مینویسم از آنچه فکر میکنم باید بنویسم، از هر آنچه که دیگران نمی نویسند و یا از بیان آن ابا دارند، مهم نیست که در چشم خلق چگونه دیده شوی، مهم محبوب خالق بودن است. آمده ام تا جزئی از فلقی باشم که پیش از طلوع خورشید عدالت بر پهنه آسمان نشسته است.
دیر یا زود ظهور اتفاق خواهد افتاد، مهم این است که تو در آن چه نقشی داشته باشی و از آن مهمتر این است که بدانی تا حسین نیست مسلم فرمانده کل قواست..

سه شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۳۸ ب.ظ

آقا جان در را باز کن، نوکرت آمده..

آفا جان در را باز کن ، نوکرت آمده..

همان نوکر همیشگی، همان کلاغ روسیاه..

آقا گوشه صحن گوهرشادت رو به خورشید گرما بخش یخ دلها، به اندازه یک امین الله برای ما جا هست؟

ارباب! کودک دلم باز گریه کنان، آزرده از زمین به حریم آسمانی تو پناه آورده، راهم بده و باز شرمنده ام کن آقا.

هرچقدر فکر میکنم، اربابی به مهربانی تو نمیشناسم، اما..

خیلی نمک نشناسم ، نه!؟ حداقلش دلم خوش است از دلم خبرداری، میدانی تخت سلطان دلم ازآن کیست...

آقا آن قدیم ها یادت هست؟ آن موقع که دلم خاکستری نبود، همان موقع که با پا گذاشتن به روی سنگ فرشهای حرم زیبایت هوای سرسره بازی به سرم میزدو..

آقا یادت هست حرز جوادتان را به من هدیه دادی؟ از همان بچگی سربه هوا بودم..

آنقدر در حرمت بازی گوشی کردم که گمش کردم..

آقا خیلی به حرز جوادتان نیاز دارم، خیلی..

میشود دوباره لیاقت داشتنش را داشته باشم؟ قول مردانه نمیدهم که گمش نکنم، آخر هنوز بچه ام، مرد نشده ام..

ولی به حرمت نفس های پاک مردانی که در حرمت نفس زدند و راهی شبهای عملیات، به حرمت قدم های استوار شهیدانی که از کنار پنجره فولاد کربلایی شدند ، ، ، خودت مواظب باش دوباره گمش نکنم...

خودت هوایم را داشته باش، دستم را بگیر تا مرد شوم، مرد...

خودت با حسین(ع) آشنایم کردی، خودت مرا دیوانه کربلا تربیت کردی، جواز کرببلایم گیر امضای توست، یا ایهاالرئوف، هوای گدایان را همیشه داری، کنار پنجره فولاد می آیم کربلا گدایی کنم...


ایشالله راهی جنت الرضاییم و شب میلاد حضرت سلطان به یاد همه بچه بسیجیای عشق شهادت هستیم، حلال کنید...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۰۴
عبد الحسین(ع)

نظرات  (۵)

۰۴ مهر ۹۱ ، ۲۳:۴۴ ❤❤❤ گل یاس ❤❤❤
تو را با نام آهو می شناسند رضای حضرت هو می شناسند تمام رعیت ملک عظیمت به نام شاه خوشرو می شناسند ولادت امام رضا(ع) بر شما مبارک ممنون میشم لینکم کنی تشریف آوردی وبم تبادل لینک بالای سایت هست یادت نره وب خوشگلتو لینک کنی ها
سلام ، بالاخره حضرت به ما هم اذن دخول دادن
التماس دعا
۰۶ مهر ۹۱ ، ۱۹:۲۲ مهم نیست...
گفتی که بلا بلا بلا گفتم چشم
از روز الست با رضا گفتم چشم
من آمده ام تا به ولایت برسم
گفتی انا من شروطها ،گفتم چشم

شعر روی وبلاگ هم از لحاظ مفهوم و نوع کلامش قشنگه ...
تبت یدا ابی لهب وتب....
زیارت قبول. انشاالله حضرتش زیارت کربلایتان را امضا کرده باشند...
پاسخ:
ایشالله قسمت شما.
در آرزوی نور خدا زندگی کنیم
بی‌شیله پیله با شهدا زندگی کنیم
مایی که مدعی «حسین دوستی» شدیم
باید به عشق کرب‌وبلا زندگی کنیم
سلام. با زندگی شهید محمد حسین قاسمی به روزم. کلیک رنجه نمائید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی