یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

یادداشت های یک جوان انقلابی

راه همت، راهی به وسعت آسمان است، قدم نهادن در این راه، همتی مردانه میخواهد

اگر انسانهایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ اند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. (سید شهیدان اهل قلم)
قلم به دست گرفته ام تا بنویسیم، از حق و حقیقت، شاید به مذاق تلخ بیاید اما سیاه نمایی نمیکنم، مینویسم از آنچه فکر میکنم باید بنویسم، از هر آنچه که دیگران نمی نویسند و یا از بیان آن ابا دارند، مهم نیست که در چشم خلق چگونه دیده شوی، مهم محبوب خالق بودن است. آمده ام تا جزئی از فلقی باشم که پیش از طلوع خورشید عدالت بر پهنه آسمان نشسته است.
دیر یا زود ظهور اتفاق خواهد افتاد، مهم این است که تو در آن چه نقشی داشته باشی و از آن مهمتر این است که بدانی تا حسین نیست مسلم فرمانده کل قواست..

عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ عَنِ الرِّضَا ع فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ:

یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ …
إِلَی أَنْ قَالَ:
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَی الْحُسَیْنِ ع حَتَّی تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَی خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً.
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ ع.
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ وَ آلِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ.
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلُ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ فَقُلْ مَتَی مَا ذَکَرْتَهُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً.
یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَی مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ
وسائل‏الشیعة ج : 13 ص: 503


از ریان ابن شبیب از حضرت رضا علیه السلام در حدیثی آمده است که ایشان به او فرمودند:

ابن شبیب، اگر برای چیزی گریه­ات گرفت برای حسین بن علی علیه السلام گریه کن چرا که او را سر بریدند همانگونه که گوسفند را ذبح می­کنند و همراه او هجده نفر از اهل بیتش که در زمین مانندی نداشتند، کشته شدند. و یقیناً آسمان­های هفت­گانه و زمین­ها برای کشته شدنش گریه کردند…
تا آن­جا که فرمودند:
ابن شبیب، اگر برای حسین علیه السلام گریه کردی آن­قدر که اشک­هایت بر گونه­ات جاری شد، خداوند تمام گناهانی که مرتکب شده­ای، کوچک یا بزرگ، کم یا زیاد، را می­آمرزد.
ابن شبیب، اگر شادمانی تو در این است که خداوند، عزوجل، را ملاقات کنی در حالی که هیچ گناهی نداری، حسین علیه السلام را زیارت کن.
ابن شبیب، اگر شادمانی تو در این است که در اتاق­ها ساخته شده در بهشت با پیامبر و آل او، صلی الله علیهم، ساکن شوی، قاتلین حسین علیه السلام را لعن کن.
ابن شبیب، اگر شادمانی تو در این است که ثوابی برای تو باشدمانند ثوابی کسی که با حسین شهید شده است، وقتی او را یاد کردی بگو: «یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» (ای کاش با ایشان بودم و به رستگاری بزرگی می­رسیدم).
ابن شبیب، اگر شادمانی تو در این است که با ما در درجات بالای بهشت باشی، به اندوه ما اندوهگین باش و به شادی ما شادمان باش و بر تو باد ولایت ما که اگر کسی سنگی را هم دوست داشته باشد، خداوند او را با آن سنگ محشور می­کند.
ای دستگیر صبح قیامت سرم فدات/ هم خانواده هم پدر و مادرم فدات

ای مهربانترین کرم سفره ی گدا/ یا ایها الرئوفی و یا ایها الرضا

ای لطف بی نهایت شبهای زائران/ یکبار ما ، سه بار شما ، پیش ما بیا

با گریه های توست اگر گریه می کنیم/ ای روضه خوان گریه ی ابن شبیب ها

یابن شبیب گریه فقط بر غم حسین/ یابن شبیب گریه فقط بهر کربلا

یابن شبیب جد مرا سر بریده اند/ پیش نگاه عمه ما سر بریده اند

علی اکبر لطیفیان

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۱ ، ۱۱:۴۸
عبد الحسین(ع)

 

چندی است که شاهد بی بصیرتی عده ای از مسئولین نظام بودیم، مملکت را با این همه مشکل و در اوج جنگ سیاسی و اقتصادی با تمام دنیا رها کرده اند و به مجادله با یکدیگر میپردازند.

مردم قهرمان ایران مشکلات اقتصادی را میتوانند تحمل کنند، کم و کاستی ها را میتوانند تحمل کنند، جنگ و مشکلات تحمیلی بیگانگان را میتوانند تحمل کنند، تا زمانی که دلسوزی مسئولین نظام را ببینند نه اینکه دلسوزی نمی بینند بلکه شاهد مجادله های سیاسی و دعواهای مسئولین هم باشند!

باز هم لازم شد مردم به مسئولان درس بصیرت و موقع شناسی بدهند، باز هم باید شاهد خون دل خوردن رهبر دلسوز و فرزانه انقلاب باشیم، باز هم باید شاهد سر دادن فریاد "این عمار؟" باشیم. پس کی درس میگیریم از این تاریخ انقلاب، آیندگان از رفتار امروز شما چه قضاوتی درباره عملکردها خواهند داشت؟

امروز که تمام دنیا چشم به ایران اسلامی دوخته و عده ای آرزوی سربلندی و عده ای با تمام قوا در تلاش سرنگونی آن هستند، امروز که یک پای تمام معادلات دنیا مسئله ایران است و امروز که دعوای دو نامزد انتخابات آمریکا این است که امروز به ایران حمله کنیم یا فردا ، آیا مهمترین کار بر زمین مانده ما دعوا با یکدیگر است؟

به قول حاج سعید، مردم با هم متحدند و تا پای جان پای نظامی که برایش خون دادند ایستاده اند، شما به فکر حل دعواها و مشکلات خودتان باشید!

همانطور که در بیانات دیروز صبح رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از دانش آموزان و دانشجویان به مناسبت 13آبان شاهد بودیم، ایشان تاکیید بر حفظ وحدت مسئولین داشتند و به ایشان هشدار دادند که از کشاندن دعواهای خود به میان مردم شدیدا پرهیز کنند و خوراک تبلیغاتی و رسانه ای به دست معاندین نظام و انقلاب ندهند.

این بار هم ما از حضرت امام خامنه ای(حفظه الله) معیار گرفتیم، از این پس همه را با این خط کش و میزان میسنجیم، تمام مسئولین را، اگر مترشان به متر خائن آمد با صراحت خیانت کارشان میخوانیم. مسئولین نسبتا محترم! مواظب باشید خائن خوانده نشوید!

رهبر معظم انقلاب فرمودند:

اختلافات مضر است. هم اختلافات بین مسئولین مضر است؛ هم بدتر از آن، کشاندن اختلاف میان مردم مضر است. این را من به مسئولین، به رؤساى محترم هشدار میدهم. من از رؤساى قوا حمایت کردم، باز هم حمایت میکنم - مسئولند، باید کمکشان کرد - اما به آنها هشدار میدهم، مراقب باشند. نه اینکه این نامهنگارىها خیلى مهم باشد؛ نه، صد تا نامه بنویسند؛ کار خودشان را بکنند، اختلافات را به میان مردم نکشانند، چیزهاى جزئى را مایهى جنجال و هیاهو و استفادهى تبلیغاتى دشمن و خوراک تبلیغاتى رادیوهاى بیگانه و تلویزیونهاى بیگانه نکنند، صد تا نامه بنویسند؛ نامه اهمیتى ندارد. مهم این است که همهى ما بدانیم مسئولیتی داریم، همهى ما بدانیم موقعیت حساسى داریم.


اختلافات را نباید علنى کرد؛ اختلافات را نباید به مردم کشاند؛ احساسات مردم را نباید در جهت ایجاد اختلاف تحریک کرد. از امروز تا روز انتخابات، هر کسى احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده است. (91/8/10)

این را هم تمام دنیا بداند که حماسه نهم دی هر لحظه و هر آن تکرار شدنی است، مردم به پای رهبرشان به پای نظامشان سر میدهند ولی هرگز نمیگذارند حرف ولی روی زمین بماند.

والسلام و نامه تمام..

لینک مطلب در: افسران

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۱ ، ۰۰:۴۰
عبد الحسین(ع)

بسم رب سیدنا المهدی

چگونه به قلم بیاورم عشق را؟ چگونه بگویم از اشکی که بند نمی آید؟ چگونه بگویم از سینه ای که تنگ است؟ چگونه بگویم از قلبی که تند میزند؟ چگونه ؟

توفیق که نداشتیم برای نفس زدن در هوایی که یار نفس میزد اما تصاویر برایم فخر میفروشند و نشانم میدهند علی اکبران امام را، چه صورت های نورانی داشتند که از سیرت هایی پاک خبر میداد.. چه گونه های خیسی داشتند که از قلبی پاک و مشتاق خبر میداد.. چه روح بلند و جان سبکی داشتند که از عشق به شهادت خبر میداد.. چه مشت های سنگینی داشتند که از خشمی پولادین خبر میداد.. چه صدای مهربانی داشتند که از حب یار خبر میداد..

و چه عاشقانه صدا میزدند، یا سیدنا المهدی و نگاه به نائب المهدی میدوختند...

اینان اند نسل مقداد و ابوذر و سلمان ها برای علی(ع) ، اینان اند نسل همت و باکری و مصطفی چمران هابرای پیر خمین و اینان اند نسل علی محمدی، رضایی نژاد ، شهریاری و مصطفی روشن ها برای سید علی..

اگر دیروز سنگرشان از جنس خاک و خاکریز و سلاحشان از جنس تفنگ و گلوله بود امروز سنگرشان از جنس مدرسه و دانشگاه و سلاحشان از جنس کتاب و کاغذ و قلم است، دیروز دشمنشان رو در رو به پیکار آمده بود و امروز با خنجر برهنه در تاریکی وهمش در انتظار فرصتی برای خنجر از پس زدن است، دشمن هنوز همان دشمن و جبهه همان جبهه است. هنوز هم فرمانده کل قوا علی ست..

هنوز پناهشان دل شب و نافله عشق است، هنوز با یک نگاه به روی نائب المهدی گل از گلشان میشکفد و اشک شوقشان بند نمی آید. هنوز در انتظار فتح بابی برای شهادت نشسته اند و یک آن از مجاهدت نمینشینند. هنوز قلبی به وسعت دریا دارند و دین همچو آتشی در کف دست. هنوز با رمز یازهرا به دل دشمن میزنند و با رمز یاعلی اکبر جان میدهند..

هنوز عاشقانه ندای یا سیدنا المهدی در انتظار فرج طبیب الزهرا(س) و دیدار طلعت رشید یار سر میدهند...

خوش گفت سید شهیدان اهل قلم ، آری این دیار بار دیگر میزبان قدوم مبارکی است که راه تاریخ را به سوی نور می‌گشایند: حزب الله؛ مردانی که تندباد عواصف آنان را نمی‌لرزاند، از جنگ خسته نمی‌شوند، ترسی به دل راه نمی‌دهند، بر خدا توکل می‌کنند و عاقبت نیز از آن متقین است.

اسوه‌ی حزب الله ابوالفضل العباس (ع) است و درس وفاداری را از او آموخته‌اند. وقتی با این جوانان سخن از عباس می‌گویی، در دل خود جراحتی هزار و چند صد ساله را باز می‌یابند که هنوز به خون تازه آغشته است؛ جراحت کربلا را می‌گویم.

اکنون وعده‌ی خداوند تحقق یافته است و قومی را مبعوث ساخته که محبوب او هستند و او نیز محبوب آنهاست، و چه چیزی خوش‌تر از ملامتی که در راه محبوب کشند؟ آماده شو برادر، جراحت کربلا هنوز هم تازه است و تا آن خونخواه مقتول کربلا نیاید، این جراحت التیام نمی‌پذیرد.

آری، اگر می‌خواهی که حزب الله را بشناسی اینچنین بشناس: او اهل ولایت است، عاشق امام حسین (ع) است و از مرگ نمی‌هراسد. سلام بر حزب الله.

بسیجی عاشق کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام‌ها. نه، کربلا حرم حق است و هیچ‌کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نیست.
کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می‌آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن‌گاه روانه‌ی دیار قدس شویم.

 خداوندا به ما آنچنان سطحی از بینش و بصیرت عنایت فرما تا جبهه حق را در طوفان بلایا و فتنه ها گم نکنیم، تا پای جان به پای اسلام بایستیم و حسین زمان را تنها نگذاریم، اگر امروز به قافله کربلا نرسیدیم فردا سر حسین بر نی را به تماشا خواهیم نشست.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۱ ، ۲۱:۳۸
عبد الحسین(ع)

یه رفیق دارم اسمش احسانِ، خیلی بچه عجیبیه، انگار از کره مریخ اومده.

چرا؟ الان میگم بهتون..
هر وقت که تو خیابون داریم قدم میزنیم و ،حالا سمت دانشگاه یا مسجد، بهش میگم: احسان! ماشینو نگا..
(عبور یک ماشین آخرین سیستم خارجی مدل بالا خوش رنگ همه چی تموم، که اکثرا هم داخلش منظره خوبی پیدا نمیکنی، فقط خود ماشینو عشقه)
اصلا این بشر انگار احساس و سلیقه نداره، اصلا سرشو نمیچرخونه ماشینو نگاه کنه!
میگم بچه، تو چته، چرا نگاش نمیکنی، نگاه کردنش که دیگه پول نمیخواد.
میگه: برای چی باید به چیزی که اصلا بهش علاقه ندارم نگاه کنم!!
میگم یعنی تو به یه ماشین خوب که رفاه میاره برای آدم علاقه نداری!؟
میگه: چرا، خیلی علاقه دارم، ولی با تجمل مخالفم، من یه ماشین خوب که راحتی بیاره برا خانوادم رو دوست دارم، ولی ماشینی که سمبل تجمل و مصرف گرایی رو دوست ندارم، با پولش 10تا خانواده میتونن این رفاه نسبی رو داشته باشن، 20تا جوون میتونن تشکیل خانواده بدن، 15تا زندانی چک و سفته میتونه آزاد بشه، هزاران فقیر میتونن صاحب لباس و وسایل نو بشن، هزاران هزار مجلس و سفره احسان امام حسین(ع) میتونه بپا بشه ،اونا رفاه نمیخوان که دارن له میشن زیر بار مشکلات؟ آیا فکر نمیکنی که خداوند قسمتی ازحق فقرا رو در مال من قرار داده؟ آیا فکر نمیکنی بعضی ها هم با مالشون مورد امتحان الهی قرار میگیرن؟ آیا نمیدونی یکی از سوالات قیامت اینه که مالت رو در چه راهی خرج کردی؟ آیا خدا رو خوش میاد من اسراف کنم و یه عده شب نون نداشته باشن بخورن؟
اینجاست که من بهش میگم: برو بابا تو هم خولی، خدا شفات بده که تو دنیا یه روز خوش داشته باشی، بیچاره زن و بچت :))
این حرفا رو ولش کنید، بقیه عکس های ماشین های مدل بالای پایتخت رو ببینید در این لینک، درسته نمیخوریم نون گندم ولی حداقل ببینیم دست مردم:)
                                                   گذرموقتی های پایتخت به روایت عکس

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۱ ، ۱۵:۵۱
عبد الحسین(ع)

آفا جان در را باز کن ، نوکرت آمده..

همان نوکر همیشگی، همان کلاغ روسیاه..

آقا گوشه صحن گوهرشادت رو به خورشید گرما بخش یخ دلها، به اندازه یک امین الله برای ما جا هست؟

ارباب! کودک دلم باز گریه کنان، آزرده از زمین به حریم آسمانی تو پناه آورده، راهم بده و باز شرمنده ام کن آقا.

هرچقدر فکر میکنم، اربابی به مهربانی تو نمیشناسم، اما..

خیلی نمک نشناسم ، نه!؟ حداقلش دلم خوش است از دلم خبرداری، میدانی تخت سلطان دلم ازآن کیست...

آقا آن قدیم ها یادت هست؟ آن موقع که دلم خاکستری نبود، همان موقع که با پا گذاشتن به روی سنگ فرشهای حرم زیبایت هوای سرسره بازی به سرم میزدو..

آقا یادت هست حرز جوادتان را به من هدیه دادی؟ از همان بچگی سربه هوا بودم..

آنقدر در حرمت بازی گوشی کردم که گمش کردم..

آقا خیلی به حرز جوادتان نیاز دارم، خیلی..

میشود دوباره لیاقت داشتنش را داشته باشم؟ قول مردانه نمیدهم که گمش نکنم، آخر هنوز بچه ام، مرد نشده ام..

ولی به حرمت نفس های پاک مردانی که در حرمت نفس زدند و راهی شبهای عملیات، به حرمت قدم های استوار شهیدانی که از کنار پنجره فولاد کربلایی شدند ، ، ، خودت مواظب باش دوباره گمش نکنم...

خودت هوایم را داشته باش، دستم را بگیر تا مرد شوم، مرد...

خودت با حسین(ع) آشنایم کردی، خودت مرا دیوانه کربلا تربیت کردی، جواز کرببلایم گیر امضای توست، یا ایهاالرئوف، هوای گدایان را همیشه داری، کنار پنجره فولاد می آیم کربلا گدایی کنم...


ایشالله راهی جنت الرضاییم و شب میلاد حضرت سلطان به یاد همه بچه بسیجیای عشق شهادت هستیم، حلال کنید...

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۱ ، ۲۳:۳۸
عبد الحسین(ع)

بار دیگر شاهد آزادی بیان از نوع آمریکاییش بودیم، آزادی بیانی که توهین به مقدسات صدها میلیون انسان را محترم میشمارد و حتی تحمل انتقاد یک گروهبان ساده آمریکایی در شبکه ی اجتماعی فیس بوک از اوباما را ندارد و مجوز اخراج او از نیروی پلیس میشود، نمردیم و معنی آزادی بیان را هم فهمیدیم..

محاکمه های رسانه ای و تهدید افرادی چون شان استون و هدر گاوتنی فقط به دلیل سفر به ایران و بیان اعتقادات خود و حقایق درباره دولت دیکتاتور آمریکا نمونه های کوچکی از موارد بیشمار آزادی بیان آمریکایی است، این است آزادی بیانی که همواره مدعی آن هستند و به بهانه اش کثیفترین اعمال را انجام میدهند.

امروز شاهد آن هستیم که فیلمی موهن به ساحت مقدس شخصیت اول عالم خلقت حضرت رسول اکرم(ص) با پشتیبانی مالی صدها صهیونیست و دولت آمریکا ساخته و انتشار یافت. فیلمی که خشم جهان اسلام را به همراه داشت و بار دیگر چهره منحوس آمریکا و اسرائیل خبیث را به نمایش درآورد و نشان داد که مدعیان حقوق بشر و آزادی بیان برای رسیدن به مقاصد پلید خود از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند و بعد از درماندگی در برابر بزرگترین مکتب زندگی بشری که حقیقت آزادی و آزادگی را برای بشریت به ارمغان می آورد رو به توهین و تخریب چهره پیام آور آن که خدای متعال رحمه للعالمینش خواند می آورند.

امروز خشم مسلمانان و انزجارشان از آمریکا و غرب چندین برابر گذشته است و با بیداری های اسلامی منطقه جان تازه ای در وجودشان جریان یافته و آمریکا هنوز این مسئله را درک نکرده و یا نمیخواهد باور کند. در کشورهایی چون لیبی، افغانستان، تونس ، سودان ، یمن و مصر و.. شاهدیم که چگونه از این توهین خشمگینند و به سفارت آمریکا حمله و آن را به آتش میکشند و در لیبی سفیر آمریکا را به هلاکت رساندند.

اما رسانه های غربی و غالبا صهیونیستی قصد دارند این اعتراظات را به گروه های تندرو اسلامی و سلفی ها نسبت دهند و دوباره بهانه های جنگ افروزی را از سر بگیرند، این سناریوهای سوخته دیگر کاربرد ندارد و عصر ، عصر بیداری ملت هاست.

متهم اول در این جنایت، صهیونیسم و دولت امریکا است. سیاستمداران امریکا اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند، باید عاملان این جنایت شنیع و پشتیبانان مالی آن را که دل ملت‌های مسلمان را به درد آورده‌اند، به مجازات متناسب با این جرم بزرگ برسانند.
برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان نیز بدانند که این حرکات مذبوحانه‌ی دشمنان در برابر بیداری اسلامی، نشانه‌ی عظمت و اهمیت این خیزش و مبشّر رشد روزافزون آن است. و الله غالبٌ علی أمرِهِ. " سید علی خامنه‌ای"

مسلمانان خواستار توقف این توهین به مقدساتشان ، مجازات هتاکین و جلوگیری از انتشار این فیلم میشوند و مقامات آمریکایی با بیان اینکه "آزادی بیان به خطر می افتد" مقاصد پلیدشان را دنبال میکنند. جوک سال میشود آزادی بیان... مسخره است، چه جوک بی مزه و مسخره ای.

خدا را شکر میکنیم که دشمنانمان پست فطرتانی بس احمقند..

آنها نمیفهمند که با اینگونه حملات و هجمه های توهین آمیز فقط و فقط باعث محکم شدن پیوند اتحاد بین مسلمانان جهان میشوند و بار دیگر به ما یادآوری میکنند که در معرفی ابعاد والای شخصیت رسول الله(ص) و تبیین برکات دین آسمانی اسلام به مردم جهان کم کاری کرده ایم و باید تلاشمان را مضاعف کنیم.

یا رسول الله(ص)، یا رحمه للعالمین، شرم داریم که ما زنده ایم و شاهد این توهین های سخیف به ساحت قدسی شما هستیم، اما ما نیز میدانیم که خاک پاشی بر آفتاب محال است و عملی است هرز و بیهوده، شرمنده ایم که در معرفی ابعاد والای شخصیتی شما به مردم عالم کاری نکرده ایم و با کم کاری خود چراغ سبزی برای این بی احترامی ها شده ایم...

انشالله بیدار شویم و در جبهه حق خود به اندازه ای که کفار بر جبهه باطلشان راسخ اند، قدم برداریم.


دانلود مداحی میثم مطیعی در پی اهانت به رسول الله(ص): http://media.rasekhoon.net/003/12/meysam-motiei/Other/12_Motiee_Tohin_Be_Peyambar_zamine_arabi_(www.rasekhoon.net).mp3

معنی فارسی: مشرکان طعم همه گونه عذاب و رنج را به پیامبر چشاندند./"ابولهب" فرومایگانشان را به کارهای زشت و ناپسند در باره رسول خدا سفارش می کرد /و از همسرش نیز می خواست تا از این در به آن در بشتابد و خار و هیزم بر سر راه پیامبر بگذارد و سختی های مختلف را برای رسول خدا فراهم سازد. /آن زن هیزم کش ملعون از بدگویی و ناسزاگویی به پیامبر اکرم دست بر نمی داشت./ و کودکانی بودند که سنگ و خاک به روی پیروان پیامبر می ریختند و هیچکس جلودارشان نمی شد و مشرکان ، مسلمانان و مؤمنان را تعقیب می کردند تا مجازات کنند.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۵۷
عبد الحسین(ع)

این عکسدر روز 29 رمضان 1433 توسط خبرگزاری مهر منتشر شد و از گروه های رصد هلال ماه گرفته شده بود.

چند وقت پیش بود که در فضای پلاس این عکس رو به همراه متنی توهین آمیز جزو پست های داغ دیدم. این موضوع به یک تیتر فراگیر در فضای نت و دست مایه تمسخر عده ای کوته فکر قرار گرفت.

این قضیه از جایی شروع شد که دکتر فیروز نادری(مدیر برنامه های کاوش منظومه شمسی در ناسا) در صفحه شخصیش استارت این موج رسانه ای تمسخر آمیز رو زد و از بی اطلاعی عموم مردم و حتی دانشمندان از شیوه های خلاقانه رصد گران جوان ایرانی سواستفاده کرد.

در قسمت نظرات اون پست هات شده در پلاس مسخره ترین کامنت هارو دیدم، یکی میگفت چرا داره خونه مردمو دید میزنه!؟؟ یکی گفت این چی حالیشه؟ باید بره همون بالای منبر ، دیگری گفته بود جای رصد ماه داره از مناظر طبیعت استفاده میکنه و خلاصه هزار جور قضاوت ناعادلانه و با عرض معذرت حرف مفت..

ما و عموم ارزشی ها هم که بیخبر از همه جا حرفی برای گفتن نداشتیم..

تا اینکه در دوهفته نامه دانستنیها شماره 62 حقیقت ماجرا منتشر شد:

اگر تجهیزات مناسب داشته باشیم، بهترین روش رصد هلال به این ترتیب است: از یک شب قبل به رصدگاه مورد نظر می‌رویم، تلسکوپ مجهز به استقرار کامپیوتری را در طول شب به دقت تنظیم می‌کنیم و با استفاده از لپ‌تاپ (یا کامپیوتر خود تلسکوپ)، آن را در طول روز به سوی ماه نشانه می‌رویم. از آن‌جا که تنظیمات در شب قبل انجام شده، تلسکوپ با دقت به هدف موردنظر نشانه می‌رود و کافی است که از درون چشمی، هلال را جستجو کنیم.
اما در کشور ما برای تجهیز بیش از یکصد گروه استهلال با ابزارهایی پیشرفته مانند فوق، امکانات کافی وجود ندارد. به همین دلیل از دوربین‌های دوچشمی 120×20 و 150×40 (همان دوربین‌های بزرگی که در مانورهای نظامی می‌بینید) که در اختیار نیروهای نظامی است، استفاده می‌شود . گروه‌های استهلال با هماهنگی قبلی، این ابزارها را در روز رصد تحویل می‌گیرند و به رصدگاه می‌برند. دوربین‌ها مستقر شده و با استفاده از تئودولیت، افق صفر مشخص می‌شود. برای رصد در روز، بهترین کمک برای تعیین مختصات، خورشید است. به همین دلیل در هر لحظه برای یافتن اجرام سماوی ابتدا دوربین رو به خورشید نشانه می‌رود و با استفاده از مختصات نسبی، دیگر اجسام را پیدا می‌کنیم.
برای فوکوس کردن دوربین (یا تلسکوپ) در روز نیز دو روش بیشتر وجود ندارد. اگر به فیلتر خورشیدی مناسب مجهز باشیم، بهترین روش تنظیم فوکوس با مشاهده قرص خورشید است؛ در غیر این‌صورت، باید دوربین را روی دوردست‌ترین اجسامی که در افق دیده می‌شوند (مثلا کوه دوردست) تنظیم کرد. در این تصویر نیز فرد روحانی (سمت راست) درحال تنظیم فوکوس دوربین روی جسمی در افق و فرد سمت چپ در حال جستجوی هلال در فاصله 12 درجه‌ای از خورشید است.
در دیگر کشورها، کمتر کسی از این شیوه برای استهلال استفاده می‌کند و به همین دلیل، شاید در نگاه اول این روش عجیب به نظر می‌رسد. اما نکته مهم این است که بتوانید با ابزاری که در اختیار دارید، بهترین و دقیق‌ترین روش را برای رسیدن به هدف خود انجام دهید. جالب است بدانید که دو رکورد جهانی رویت هلال جوان که توسط حجت‌الاسلام دکتر علیرضا موحدنژاد و مهندس محسن قاضی‌میرسعید ثبت شده است، با استفاده از همین تجهیزات و به همین روش حاصل شده است.

بهتره یاد بگیریم قبل از اینکه حرف بزنیم کمی فکر کنیم و اصلا در حوزه ای که تخصص نداریم اصلا نظر ندیم. این یک ضعف بزرگ خصوصا در مردم ماست که در هر موضوعی احساس فوق تخصص بودن میکنند و یک نمونه بارز آن را در صفوف نان وایی ها شاهدیم:)




۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۰۵
عبد الحسین(ع)

این روزها وقتی از خونه بیرون میام و مردم و رفتارشون رو میبینم دلم میگیره...

انگار نه انگار که ماه توبه و استغفار اومده. انگار نه انگار که مومنان خدا روزه اند. انگار نه انگار ماه رمضونه...

وضع حجاب که دیگه از دستمون در رفته، انقدر بی حیا شدن که حد نداره، نه حرمت ماه خدا رو دارن نه از خدا شرم میکنن. یعنی یک ذره هم تغییری درشون ایجاد نشده. اصلا حجاب چیه؟ فاتحشو بخون. بخدا سیاه نمایی نمیکنم. چند وقت پیش چند تا مهمون مالزیایی داشتیم، بردیمشون یه دوری تو شهر بزنن،سنی بودن، شاخاشون دراومده بود. میگفتن اینجا ایرانه؟ اینها مسلمونن؟

قربون نیروی پرتلاش انتظامی برم که انقدر برا حفظ حرمت ماه خدا جانفشانی میکنه. کافیم هست بچه بسیجی حرف بزنه تا بگن مگه مملکت صاحاب نداره...

بخوای برا روزه خواری و سیگار کشیدن تذکر بدی که باید روزی هفت ، هشت بار با ملت دست به یقه بشی...

داریم میریم نماز جمعه، میبینم جلو استخر یه نوشته زده "به علت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان استخر تا اذان مغرب تعطیل است" بعد ملت دارن  با ساک ورزشی میرن تو و میان بیرون.

بحث ، بحث روزه گرفتن و نگرفتنش نیست، بحث من سر اینه که حرمت ماه خدا رفته زیر سوال...

آقا روزه نمیگیری به درک! ولی حق نداری جلو مردم حرمت این ماه رو بشکنی و به خدا دهن کجی کنی.

من از همین جا اعلام میکنم نیروی انتظامی کرج، مسئولینش و... همگی خوابند، خواب. کی میخوان بیدارشن خدا میدونه. کاش یکی پیدا میشد اینارو به گوش آقا برسونه. گرچه فکر کنم دل آقا هم خونه.

حالا من از شهرهای دیگه خبر ندارم ولی اینجا، شهرمون بوی خدا نمیده...

والسلام.

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۱۹
عبد الحسین(ع)
                     

دلم تنگ است، خدا...

چه حرف خنده داری زدم! دل من؟ رها تر از دل من هیچ کجا پیدا نمیشود...

خانه محبوبم را به مهمانسرای بین راهی تبدیل کردم... عشقی که حاضر نبودم با هیچ لذتی در دنیا عوضش کنم را با کالایی به نام "هیچ" مبادله کردم. آن قدر از محبوبم فاصله گرفته ام که دیگر در دلم احساسش نمیکنم.گاهی که خودش مشتاق بنده میشود به دلم سر میزند. آمدنش را از خیسی گونه هایم میفهمم....

آخدا! سینه تنگ میخواهم... اشک بند نیامدنی... درد تمام نشدنی... تا ابد سینه سوخته، برای حسین...

میفهمم، چند وقتیست دیگر گاری به کارم نداری. شاید به این علت که من کاری به کار امام زمانم ندارم!!!

ببخش آقا جان، این روزها دلم گرم زندگیست     کمتر دلم برای شما تنگ میشود

آخدا! مگر نه اینکه صدای استغفار جوان گنه کار در دل شب را از همه بیشتر دوست داری؟؟

من آن جوان گنه کارم... چه میشود که شبی میهمان ویژه ات باشم؟ در دل شب مستغفر بیچاره ات باشم؟ راز دار لذت نافله شب و قنوت وترش باشم؟ فارق از همه چیز و همه کس متوجه وجودت باشم؟؟؟

آخدا! از همه چیز و همه کس خسته ام...

میخواهم از همه چیز و همه کس به سویت بگریزم...

بعضی وقت ها حس میکنم با من قهری... از آن مدل قهرها که مادر با کودکش میکند...به الطافت که مینگرم، به بی انصافیم ایمان می آورم.

به یاد رمضان پارسال افتادم. چقدر زود تمام شد. چه نیمه شب هایی داشتیم... چه اشک و سوز و سفره رنگینی داشتیم...

اما چه شد ثمر آن بندگی ها؟ چه شد ثمر اشک و سوز و آه ها؟ چه شد وفا به عهد هایی که با تو بستم؟ چه شد؟

در یک کلام: اگر من همان عبد خطا کار پارسالیم، همه اش تباه شد و به حالم سودی نداشت!!!

خدایا! رمضانت نزدیک است... دعای سحر و سفره الهم عجل لولیک الفرج افطار نزدیک است. التماست میکنم، بار دگر میهمانم کن...

حنای ما که دیگر رنگی ندارد... به خون رنگین شهدا، بار دیگر میهمانم کن... 


۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۱ ، ۰۹:۴۷
عبد الحسین(ع)

مراسم سالگرد شهادت سردار ایزدیار، از فرماندهان سپاه کرج که در عملیات کربلای یک و در آزاد سازی مهران شهید شدند،دیشب با حضور یادگاران دفاع مقدس و همرزمان آن شهید و مصادف با شب ولادت حضرت علی ابن الحسین(ع)، آقا علی اکبر ،در منزل ایشان و به همت هیئت محبان الشهدا کرج برگزار شد. 

حاج حمید پارسا هم که فرمانده گردان علی اکبر(ع) و همرزم شهید سلمان ایزدیار بودند و امروز مسئول معاونت تحقیق و پژوهش اداره کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس غرب استان تهران هستند در مراسم سالگرد این شهید که در منزل شهید برگزار شده بود حضور پیدا کردند.

حاج حمید روایت های واقعا تکان دهنده و بسیار ناب از شهدای این عملیات را شرح دادند که یکی از آن ها شهید ایزدیار بودند که چگونه پرکشیدند و از شهادتشان آگاه بودند. در قسمتی از این فایل صوتی روایتی از یک دانشجوی دختر شهید که در راهیان نور با او آشنا شدند را بیان کردند و در انتها روایتی حقیقتا ناب از داستان یکی از شهدای کربلای1 بیان کردند که دقیقا مشابه ماجرای حضرت علی اکبر(ع) در کربلا بود. حیفم اومد شما رو هم از این بیانات ارزشمند مطلع نکنم.

حال هوای مجلس در شب ولادت آقا علی اکبر(ع) بوی شهدا میداد و دلمان تا پایین پای ارباب پر زده بود...

خدا شاهده که با چه دردسری این فایل رو اینجا آماده کردم. امیدوارم تا آخرش گوش کنید و اگر لذت بردید که مطمئنا میبرید برا حقیر هم دعا کنید.


       
       

 

زمان 23min/حجم:21m / لینک دانلود: http://media.afsaran.ir/aU1hZO.mp3

این هم روایت آقا مجید ایزدیار از شهید:

ما با شهید سلمان ایزدیار بچه محل و هم سن بودیم. ایشان در خانواده مقید و مومن بزرگ شده بود تقریباً سال 56-57 بود که هر روز به دنبال ما می آمدند که بریم مرگ بر شاه بازی. با اسپری روی خانه ساواکی ها می نوشتیم «مرگ بر ساواکی» و فرار می کردیم.

ما با شهید سلمان ایزدیار بچه محل و هم سن بودیم. ایشان در خانواده مقید و مومن بزرگ شده بود تقریباً سال 56-57 بود که هر روز به دنبال ما می آمدند که بریم مرگ بر شاه بازی. با اسپری روی خانه ساواکی ها می نوشتیم «مرگ بر ساواکی» و فرار می کردیم. ایشان بچه های محل را آگاه کرده و به حرکت درآورده بود.

 سال 57 بود که شهربانی منحل و کمیته به وجود آمد. ما هم وارد کمیته شدیم. اولین کسی که سلاح ژ3 را وارد محل کرد ایشان بود. برای بچه ها آموزش سلاح می گذاشتند و ...

     یک گروه را برای آموزش به کویر فرستادند که از 60 نفر آنها 10 نفرشان بیشتر باقی نماندند. او یکی از 10 نفر باقی مانده بود و خیلی با استقامت و شجاع بود. در سال 60 که وارد سپاه شدیم برای گشت های ثار الله که هیچ کس جرأت مقابله با آنها را نداشت آقا سلمان به تنهایی با آنان مقابله می کرد و آنها را از پای در می آورد. زمانی که به ما گزارش شد جلوی مسجد جامع بمب گذاری شده و همه از دور تماشا می کردند. آقا سلمان رفت جلو و بعد از چند ثانیه جعبه را با پا پرت کرد و گفت فقط یک جعبه خالی بود.

     زمان جنگ مدتی در غرب و مدتی را در جنوب بود چندین بار مجروح شده و در عملیات کربلای یک (مهران)

 10/4/65 که با رمز یا ابالفضل العباس آغاز و ما قسمت پشتیبانی بودیم 5 نفر از بچه ها که دو اسیر عراقی را به همراه داشتند از ما جدا شدند. آقا سلمان تا متوجه شد به سمت بچه ها دوید و گفت وارد میدان مین شدید و برای راهنمایی آنها رفت که یکی از آن دو اسیر رفت روی مین و در جا کشته شد. و آقا سلمان نیز به واسطه انفجار آن مین ترکشی به ناحیه سر مبارکش اصابت کرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. چند تن از بچه ها نیز مجروح شدند.

 قبل از شهادت یک روز داخل سپاه ایشان را دیدم که مدام در حال خندیدن بود و می گفت خدا دیروز یه آقا عمّار به من داد که ولیعهد من خواهد شد و می دونم بعد از من راه من را ادامه میده، و دیگر به جز شهادت از خدا هیچ چیز نمی خواهم.

 

                                                                                     به روایت: حاج مجید ایزدیار

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۱ ، ۱۷:۰۴
عبد الحسین(ع)